در مشـهد و مدیـنہ
خدایا چہ محشرسٺ

شال عزا بہ گردن
زهرا و حیدر اسٺ

یا بن الحسن بیا ڪه
تسلا دهیم تو را
چون سوگ "مجتبی" و "رضا
و "پیغمبر" اسٺ.
🏴

پرهیز از خود که جای پرهیز اینجاست
وز کس مطلب چیز، که هر چیز اینجاست

تا چند پی راز خدا می گردی
راز دل خود جو، که‌ خدا نیز اینجاست

#ملک‌_الشعرای_بهار

ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار
بشارتیست ز عمر عزیز روی نگار

ز خواب برجهی و روی یار را بینی
زهی سعادت و اقبال و دولت بیدار


#مولانای_جان

تا آب شدم ، سراب دیدم خود را
دریا ڪه شدم ،حباب دیدم خود را

آگاه شدم ، غفلت خود را دیدم
بیدار شدم ، به خواب دیدم خود را


#مولانا

جعلی❌❌

صد میدان
خواجه عبدالله انصاری
به اهتمام : دکتر قاسم انصاری
نسخه اسکن شده کامل

صد میدان
خواجه عبدالله انصاری
به اهتمام : دکتر قاسم انصاری
نسخه تایپ شده کم حجم

صد میدان
خواجه عبدالله انصاری
به اهتمام : دکتر قاسم انصاری
نسخه تایپ شده کم حجم

اُستُنِ این عالَم، ای جان، غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است

(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ٢٠۶۶)

هوشیاری زآن جهان است و، چو آن
غالب آید، پست گردد این جهان

(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ٢٠۶٧)

‍ ‍ منم تنبور و شورم مدد از تنبورم
مدد از مهنه* از ماهان از نيشابورم
مدد از نور از نور از نور از نورت از نورم
مدد از شيخ خرقانى ز دم ربّانى
مدد از پير بسطامى مدد از سلطانى
مدد از فيض كاشانى از غوث گيلانى

به الف به الف ... الف الله ، الف الّه يا هو
هوَ حى هو حق هو مولا
هو مولانا هو
❤️❤️❤️

صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
بختم نخفته بود که از خواب بامداد
برخاستم به طالع فرخنده فال دوست
سعدی

گل های شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند

تا طاق ابروی بت من، تا به تا شد
دردی کشان، پیمانه هاشان را شکستند

تو میر عشقی، عاشقان بسیار داری
پیغمبری، با جان عاشق کار داری

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان، با من سحر کن

یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر
این خانه لبریز تو شد، شیرین بیان، حلوای تر

تو میر عشقی، عاشقان بسیار داری
پیغمبری، با جان عاشق کار داری

#محمد_صالح_علاء

راه‌های پراکنده بسیار است

همه راه‌ها نتوانی رفتن و همه را اعتقاد نتوان کردن

و هیچ راهی نارفتن نیز صواب ندارد.

از راه‌ها یکی باید اختیار کرد تا یقینی و مزه و ذوقی حاصل آید.

را‌های دیگر بِه از راه محمد رسول الله نیافته‌ام.

باطلی این راه معلوم نشده است

و حقیقت راه‌های دیگر معلوم نشد.

تا این راه را بمانم و آن راه را گیرم

و بر این راه محمد رسول الله آشنایی افتاده است.

همین را باشم.

#معارف
جناب #بها_ولد

می تواند فیض برد از آفتاب لطف حق

هرکه چون صائب دلش بیدار باشد صبحدم

#صائب_تبریزی

تو مى توانى با صاحب شدن بسيارى چيزها ثروتمند شوى اما اين نوع ثروتمندى دروغين است. خود فريبى است.
تو دست خالى به اين دنيا آمده اى و از اين دنيا دست خالى خواهى رفت.
تمام دارائيهايت را دراين دنيا خواهى گذاشت. بنابراين مي توانى زندگى ات را با مال اندوزى به هدر دهى اما عملا چيزى بدست نخواهى آورد، بلكه برعكس فرصت بزرگ ثروتمند شدن را از دست خواهي داد.

ثروت واقعى چيزى درونى است.
هيچ ارتباطى با مال و منال ندارد.
ولى يادت باشد كه من مخالف مال و ثروت نيستم.
از آنها استفاده كن و لذت ببر،
آنها در جاى خود سودمندند.
من ضد دنيا،‌ ضد زندگى و ضد لذت نيستم ،
از زندگى با تمام زيباييهايش لذت ببر.
اما بخاطر داشته باش كه آن همه چيزى نيست. فقط نماي ظاهرم دنياست.
گنج واقعى درون توست.
پس در جنگل دنيا به گمراهى نرو و گرنه فقير خواهى ماند و فقير خواهى مرد.

بزرگترين ثروت، مراقبه است، زيرا تو را از گنج بی پايان خودت آگاه مي سازد.
تو را پادشاه قلمرو خدا مي سازد و يگانه راه ورود به اين قلمرو، مراقبه، سكوت، هشيارى و آگاهى است.

#اشو

میرزا محمد #فرخی_یزدی (تاج الشعرا) (۱۲۶۸ خورشیدی – ۲۵ مهر ۱۳۱۸) شاعر و روزنامه‌نگار آزادی‌خواه و دموکرات صدر مشروطیت است. وی سردبیر نشریات حزب کمونیست ایران از جمله روزنامه طوفان بود. او همچنین نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی بود و در زندان قصر به دست پزشک احمدی و به دستور رضاخان کشته شد. مدفن او ناشناخته است.

آن زمان كه بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می دوم به پای سر در قفای آزادی

با عوامل تكفیر صنف ارتجاعی باز
حمله میكند دایم بر بنای آزادی

در محیط طوفای زای ، ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن كند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

دامن محبت را گر كنی ز خون رنگین
می توان تو را گفتن پیشوای آزادی

فرخی ز جان و دل می كند در این محفل
دل نثار استقلال ، جان فدای آزادی

#فرخی_یزدی

غمناک پسین، زین مرو از راه، که ایام
تاراجگر عمر تو را، عیش لقب کرد

عرفی شیرازی

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کَند تنم عمر حسابش کردم

فرخی یزدی

دیوان فرخی یزدی
غزلیات، قصاید، قطعات و رباعیات
با تصحیح و مقدمه در شرح احوال شاعر
به قلم : حسین مکی
نسخه با حجم کمتر

فاخته دهان دوخته
نمایش زندگی فرخی یزدی
نوشته : ایرج جنتی عطائی

بانو سیما بینا دشتی