This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تکیخوانی سارا حمیدی، خواننده و محبوبه گلزاری و ماندانا خضرایی از شاگردان استاد شجریان به یاد آن عزیز سفرکرده از پیش مان..
جوانی
شجریان
ای غم بگوباجوانی ام چه کردی
ای غم بگو با جوانیم چه کردی
دارد به دل صد آرزو با جوانیم چه کردی
این چنین رها مرا
در میان صد بلا
تو کردی ای ندیم شبها
بال من چو خسته شد
چون دلم شکسته شد
نشستهام جدا ز دنیا
کنون که من در آتشم
بیا ببین چه میکشم
ببین که غم چه کرده با من
در دام هجرانم نهادی و گرفتی جوانیم را
سر در گریبانم روز و شب که آخر فتادم از پا
به کجا بروم که ز روی دلم خجلم
جوانیم، جوانیم، بهار زندگانیم
امید جاودانیم رفتی به کجا
بلای ناتوانیم، سزای مهربانیم
ببین چه شد جوانیم، آخر به خدا
کنون که من در آتشم
بیا ببین چه میکشم
ببین که غم چه کرده با من
#همایون_خرم
#رضا_جنتیعطایی
#محمدرضا_شجریان
#حسن_ناهید
#فرهنگ_شریف
#افتتاح
ای غم بگو با جوانیم چه کردی
دارد به دل صد آرزو با جوانیم چه کردی
این چنین رها مرا
در میان صد بلا
تو کردی ای ندیم شبها
بال من چو خسته شد
چون دلم شکسته شد
نشستهام جدا ز دنیا
کنون که من در آتشم
بیا ببین چه میکشم
ببین که غم چه کرده با من
در دام هجرانم نهادی و گرفتی جوانیم را
سر در گریبانم روز و شب که آخر فتادم از پا
به کجا بروم که ز روی دلم خجلم
جوانیم، جوانیم، بهار زندگانیم
امید جاودانیم رفتی به کجا
بلای ناتوانیم، سزای مهربانیم
ببین چه شد جوانیم، آخر به خدا
کنون که من در آتشم
بیا ببین چه میکشم
ببین که غم چه کرده با من
#همایون_خرم
#رضا_جنتیعطایی
#محمدرضا_شجریان
#حسن_ناهید
#فرهنگ_شریف
#افتتاح
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیش چشمم آسمان: دریای گوهربار
از شراب زندگیبخشندهای سرشار
دستها را میگشایم،
میگشایم بیشتر
آسمان را، چون قدح،
در دست میگیرم
وآن زلال ناب را سر میکشم،
سر میکشم،
تا قطرهی آخر...
میشوم از روشنی سیراب.
نور، اینک نور، در رگهای من جاری است
آه اگر فریادم از این خانه تا کوی و گذر میرفت
بانگ بر میداشتم:
ای خفتگان، هنگام بیداری است!
#فریدون_مشیری
از شراب زندگیبخشندهای سرشار
دستها را میگشایم،
میگشایم بیشتر
آسمان را، چون قدح،
در دست میگیرم
وآن زلال ناب را سر میکشم،
سر میکشم،
تا قطرهی آخر...
میشوم از روشنی سیراب.
نور، اینک نور، در رگهای من جاری است
آه اگر فریادم از این خانه تا کوی و گذر میرفت
بانگ بر میداشتم:
ای خفتگان، هنگام بیداری است!
#فریدون_مشیری
درون سینه ام دردی ست خونبار
که همچون گریه می گیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمی دانم چه می خواهم بگویم”
#سایه
که همچون گریه می گیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمی دانم چه می خواهم بگویم”
#سایه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
گویند رویِ سُرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق در مِسَم آمیخت زَر شدم
گویند رویِ سُرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق در مِسَم آمیخت زَر شدم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
سیمرغی از شاخسار هنر پرید
شجریانِ بزرگ دیگر بر شجره ادب آواز نمیخواند. آنکه بانگ حافظ و مولانا و عطّار و سعدی و خیّام را دراین منزل ویران طنینانداز کرد دیگر بانگ نمیزند. تنش را به خاک و جانش را به جانان و نغمههای جاودانه و گلبانگهای عاشقانهاش را به بادها سپرد تا به گوشههای جهان روند و گوشها را بنوازند
مردی منعِم و متنعّم بود که نعمت حق را شاکرانه بذل کرد و "درّ دری" را در پای خوکان نریخت. برای مردم خواند و از اقبال مردم برخوردار شد. خلعت شیب را به تشریف شباب آلوده نکرد. پاک و صافی از چاه طبیعت به در آمد و به ماوراء طبیعت شتافت.
عارفانِ عظام به ما آموختهاند که راهیان دیار عدم و مسافرانِ جهان غیب، در آنجا همان میکنند که در مسافرخانه دنیا میکردند. پس گمان میبرم که شجریان اینک چون مرغی بهشتی در "جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَار"، رها از تعلقات تن، سبکروح و سپیدجامه، با فرشتگان و بهشتیان میخندد و میخواند. این چنین شیرینی آن خسرو کند.
روانش شاد و منزل نو بر او مبارک.
عبدالکریم سروش
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
سیمرغی از شاخسار هنر پرید
شجریانِ بزرگ دیگر بر شجره ادب آواز نمیخواند. آنکه بانگ حافظ و مولانا و عطّار و سعدی و خیّام را دراین منزل ویران طنینانداز کرد دیگر بانگ نمیزند. تنش را به خاک و جانش را به جانان و نغمههای جاودانه و گلبانگهای عاشقانهاش را به بادها سپرد تا به گوشههای جهان روند و گوشها را بنوازند
مردی منعِم و متنعّم بود که نعمت حق را شاکرانه بذل کرد و "درّ دری" را در پای خوکان نریخت. برای مردم خواند و از اقبال مردم برخوردار شد. خلعت شیب را به تشریف شباب آلوده نکرد. پاک و صافی از چاه طبیعت به در آمد و به ماوراء طبیعت شتافت.
عارفانِ عظام به ما آموختهاند که راهیان دیار عدم و مسافرانِ جهان غیب، در آنجا همان میکنند که در مسافرخانه دنیا میکردند. پس گمان میبرم که شجریان اینک چون مرغی بهشتی در "جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَار"، رها از تعلقات تن، سبکروح و سپیدجامه، با فرشتگان و بهشتیان میخندد و میخواند. این چنین شیرینی آن خسرو کند.
روانش شاد و منزل نو بر او مبارک.
عبدالکریم سروش
صبح امروز خدایا چه مبارک بدمید
که همی از نفسش بوی عبیر آیدو عود
گر کسی شکرگزاری کند این نعمت را
نتواند که همه عمر برآید ز سجود
#سعدی
که همی از نفسش بوی عبیر آیدو عود
گر کسی شکرگزاری کند این نعمت را
نتواند که همه عمر برآید ز سجود
#سعدی
صبح امروز خدایا چه مبارک بدمید
که همی از نفسش بوی عبیر آیدو عود
گر کسی شکرگزاری کند این نعمت را
نتواند که همه عمر برآید ز سجود
#سعدی
که همی از نفسش بوی عبیر آیدو عود
گر کسی شکرگزاری کند این نعمت را
نتواند که همه عمر برآید ز سجود
#سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرگز نمیرد
آنکه دلش زنده شد به عشق
روز بخیر
🖤
آنکه دلش زنده شد به عشق
روز بخیر
🖤
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
[حافظ]
🖤
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
[حافظ]
🖤
صبح آمد و من منتظر یارم
از شب به سحر یڪسرہ بیدارم
ڪَربڪَذرے ازڪوے دلم اے یار
یڪ بار بـــدہ فرصت دیدارم...
#هوشنگابتهاج
از شب به سحر یڪسرہ بیدارم
ڪَربڪَذرے ازڪوے دلم اے یار
یڪ بار بـــدہ فرصت دیدارم...
#هوشنگابتهاج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد شجریان زنده و جاوید در قلب همه ایران دوستان خواهد ماند♥️
صدای تو
جاودانه ترین صدای ایران است
از آن صداها که کاش می شد بوسید ش
از آن صداها که باید به زیارتش رفت
روزی هفت مرتبه طواف کرد
دورش چرخید
پاییز امسال
خزان قهاری ست
گلی مانند شجریان را
از بلندای باغ آواز ایران چیدن
یعنی جولان بی امان خزان در گلستان
یعنی دلها را به آتش کشیدن
آخ که از بعضی آدم ها
نه یکی
نه دوتا
هزار تا هم باشد کم است
خوش به حالت پاییز !
بهار ما را با خود بردی
دلمان مثل برگ خشک زردی
هری
افتاد پایین
بد افتاد
خیلی بد
لطیفه صمدوند
جاودانه ترین صدای ایران است
از آن صداها که کاش می شد بوسید ش
از آن صداها که باید به زیارتش رفت
روزی هفت مرتبه طواف کرد
دورش چرخید
پاییز امسال
خزان قهاری ست
گلی مانند شجریان را
از بلندای باغ آواز ایران چیدن
یعنی جولان بی امان خزان در گلستان
یعنی دلها را به آتش کشیدن
آخ که از بعضی آدم ها
نه یکی
نه دوتا
هزار تا هم باشد کم است
خوش به حالت پاییز !
بهار ما را با خود بردی
دلمان مثل برگ خشک زردی
هری
افتاد پایین
بد افتاد
خیلی بد
لطیفه صمدوند
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لحظه دیدار نزدیک است ...
قاصدک ابرهای همه عالم شب و روز ، در دلم می گریند
# محمد رضا شجریان
#مهدی اخوان ثالث
# آرامگاه فردوسی ، توس ، زیارتگه رندان جهان خواهد شد
🖤🖤🖤
قاصدک ابرهای همه عالم شب و روز ، در دلم می گریند
# محمد رضا شجریان
#مهدی اخوان ثالث
# آرامگاه فردوسی ، توس ، زیارتگه رندان جهان خواهد شد
🖤🖤🖤
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همایون شجریان پس از اقامه نماز بر پیکر استاد #شجریان در میان دوستداران استاد امد و توضیحاتی درمورد تشییع پیکر در مشهد داد.
چه جو سنگینی براش درست کردند.
🖤🖤🖤
چه جو سنگینی براش درست کردند.
🖤🖤🖤
عقل در عشق تو سرگردان بماند
چشم جان در روی تو حیران بماند
در ره سرگشتگی عشق تو
روز و شب چون چرخ سرگردان بماند
چون ندید اندر دو عالم محرمی
آفتاب روی تو پنهان بماند
هرکه چوگان سر زلف تو دید
همچو گویی در سر چوگان بماند
هر که سر گم کرد و دل در کار تو
چون سر زلف تو بیسامان بماند
هرکه یکدم آب دندان تو دید
تا ابد انگشت بر دندان بماند
هرکه جست آب حیات از لعل تو
جاودان در ظلمت هجران بماند
گر کسی را وصل دادی بیطلب
دیدم آن در درد بیدرمان بماند
ور کسی را با تو یکدم دست بود
عمرها در هر دو عالم زان بماند
حاصل خاقانی از سودای تو
چشم گریان و دل بریان بماند
خاقانی
چشم جان در روی تو حیران بماند
در ره سرگشتگی عشق تو
روز و شب چون چرخ سرگردان بماند
چون ندید اندر دو عالم محرمی
آفتاب روی تو پنهان بماند
هرکه چوگان سر زلف تو دید
همچو گویی در سر چوگان بماند
هر که سر گم کرد و دل در کار تو
چون سر زلف تو بیسامان بماند
هرکه یکدم آب دندان تو دید
تا ابد انگشت بر دندان بماند
هرکه جست آب حیات از لعل تو
جاودان در ظلمت هجران بماند
گر کسی را وصل دادی بیطلب
دیدم آن در درد بیدرمان بماند
ور کسی را با تو یکدم دست بود
عمرها در هر دو عالم زان بماند
حاصل خاقانی از سودای تو
چشم گریان و دل بریان بماند
خاقانی