This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با می به کنار جوی میباید بود
وز غصه کنار جوی میباید بود
این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازه روی میباید بود
#حافظ
وز غصه کنار جوی میباید بود
این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازه روی میباید بود
#حافظ
ای درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده
وی روز من بی روی تو همچون شب تار آمده
ای در سرم سودای تو جان و دلم شیدای تو
گردون به زیر پای تو چون خاک ره خوار آمده
چون بر بساط دلبری شطرنج عشقم میبری
گشتم ز جان و دل بری ای یار عیار آمده
ای جزع تو شکر فروش ای لعل تو گوهر فروش
ای زلف تو عنبر فروش از پیش عطار آمده
#عطار_نیشابوری
وی روز من بی روی تو همچون شب تار آمده
ای در سرم سودای تو جان و دلم شیدای تو
گردون به زیر پای تو چون خاک ره خوار آمده
چون بر بساط دلبری شطرنج عشقم میبری
گشتم ز جان و دل بری ای یار عیار آمده
ای جزع تو شکر فروش ای لعل تو گوهر فروش
ای زلف تو عنبر فروش از پیش عطار آمده
#عطار_نیشابوری
من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمیدانست و خود را میستود!
"من" همی کنـدم نه تیشه! کوه را
عشـق شیـرین میکند انـــدوه را
در رخ لیـــلی نمــــودم خویش را
سوختـم مجنـون خـام اندیش را
می گِرستـم در دلش با درد دوست
او گمان میکرد اشک چشم اوست
#هوشنگ_ابتهاج
او نمیدانست و خود را میستود!
"من" همی کنـدم نه تیشه! کوه را
عشـق شیـرین میکند انـــدوه را
در رخ لیـــلی نمــــودم خویش را
سوختـم مجنـون خـام اندیش را
می گِرستـم در دلش با درد دوست
او گمان میکرد اشک چشم اوست
#هوشنگ_ابتهاج
رقصی کنید ای عارفان چرخی زنید ای منصفان
در دولتِ شاه جهان آن شاهِ جان افزای ما
در گردن اَفکنده دُهل در گردکِ نسرین و گل
کِامشب بوَد دف و دُهل نیکوترین کالای ما
#مولانا
در دولتِ شاه جهان آن شاهِ جان افزای ما
در گردن اَفکنده دُهل در گردکِ نسرین و گل
کِامشب بوَد دف و دُهل نیکوترین کالای ما
#مولانا
هر شب و هر سحر تو را من به دعا بخواستم
تا به چه شیوهها تو را من ز خدا بخواستم
تا شوی از سجود من مونس این وجود من
خود بشد این وجود من چون که تو را بخواستم
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای درویش!
تمامت عالم همچون حقّه ئی است پر از افراد موجودات، و ازین موجودات هیچ چیز و هیچکـس را از خود و ازین حقّه خبر نیست، الا انسان کامل را،که ازخود وازین حقّه خبر دارد ودر ملک و ملکوت و جبروت هیچ چیز بروی پوشیده نمانده است؛ اشیا راکماهی و حکمت اشیا راکماهی میداند و مـیبینـد.
آدمیـان زبـده و خلاصۀکاینات اند و میوۀ درخت موجودات اند و انسان کامل زبده و خلاصۀ موجودات آدمیان است.
موجـودات جمله بیک بار در تحت نظر انسان کامل اند، هم بصورت و هم بمعنی ،
از جهت آنکه معراج ازین طرف است هم بصورت و هم بمعنی !
#انسان_کامل
#شیخ_عزیزالدین_نسفی
تمامت عالم همچون حقّه ئی است پر از افراد موجودات، و ازین موجودات هیچ چیز و هیچکـس را از خود و ازین حقّه خبر نیست، الا انسان کامل را،که ازخود وازین حقّه خبر دارد ودر ملک و ملکوت و جبروت هیچ چیز بروی پوشیده نمانده است؛ اشیا راکماهی و حکمت اشیا راکماهی میداند و مـیبینـد.
آدمیـان زبـده و خلاصۀکاینات اند و میوۀ درخت موجودات اند و انسان کامل زبده و خلاصۀ موجودات آدمیان است.
موجـودات جمله بیک بار در تحت نظر انسان کامل اند، هم بصورت و هم بمعنی ،
از جهت آنکه معراج ازین طرف است هم بصورت و هم بمعنی !
#انسان_کامل
#شیخ_عزیزالدین_نسفی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر کبوتر می پرد در مذهبی
وین کبوتر جانب بی جانبی
ما نه مرغان هوا، نه خانگی
دانه ی ما دانه ی بی دانگی
#مولانا
وین کبوتر جانب بی جانبی
ما نه مرغان هوا، نه خانگی
دانه ی ما دانه ی بی دانگی
#مولانا
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود
گرچه نگذاشت اثر عشق تو از نام و نشان
دل ز داغت به همان مهر و نشان است که بود
#صائب_تبریزی
ما همانیم اگر یار همان است که بود
گرچه نگذاشت اثر عشق تو از نام و نشان
دل ز داغت به همان مهر و نشان است که بود
#صائب_تبریزی
چند باشم در امید و بیم وصل و هجر تو
دل مبر یا جان ببـــر ای دلنواز جان گداز
در فراق خود مسوزانم بده کامم ز وصل
رحــم کن بر زاریم جز تو ندارم چاره ساز
َ#فیض_کاشانی
دل مبر یا جان ببـــر ای دلنواز جان گداز
در فراق خود مسوزانم بده کامم ز وصل
رحــم کن بر زاریم جز تو ندارم چاره ساز
َ#فیض_کاشانی
همان که چشم تو را طرز دلربایی داد
دل مرا به نگاه تو آشنایی داد
چنان ز زلف تو مرغ دلم به دام افتاد
که گر بمیرد نتوانمش رهایی داد
َ#فروغی_بسطامی
دل مرا به نگاه تو آشنایی داد
چنان ز زلف تو مرغ دلم به دام افتاد
که گر بمیرد نتوانمش رهایی داد
َ#فروغی_بسطامی
چو دل به زلف تو بستم به خود قرار ندیدم
برو که چون سر زلفت به خود قرار نبینی
کسی که دین و دل از کف به باد غارت زلفت
چو من نداده چه داند که غارت دل و دینی
َ#شهریار
برو که چون سر زلفت به خود قرار نبینی
کسی که دین و دل از کف به باد غارت زلفت
چو من نداده چه داند که غارت دل و دینی
َ#شهریار
مادرم می گفت:
خوبست پنجشنبه ها
در خانه بوی حلوا بپیچد
کودک که بودم می پرسیدم
مگر آنها به ما احتیاج دارند؟
میگفت: ما محتاجیم به دعای خیرشان
#شادی_روح_رفتگان،
#فاتحه_و_صلوات🥀🙏
خوبست پنجشنبه ها
در خانه بوی حلوا بپیچد
کودک که بودم می پرسیدم
مگر آنها به ما احتیاج دارند؟
میگفت: ما محتاجیم به دعای خیرشان
#شادی_روح_رفتگان،
#فاتحه_و_صلوات🥀🙏
شادیهای شما همان غمهای شماست که نقابش را برداشته است. و چاهی که خنده هایتان از آن می جوشد، همان است که از اشکهایتان پرشده است.
و چگونه جز این تواند بود؟ هرچه غم ژرفتر وجود شما را می کاود، گنجایشی فراختر برای شادی خواهید. داشت آیا سبوی شرابتان همان سوخته جانی نیست که، از کوره کوزه گران بیرون آمده است؟ وقتی شاد و خرم هستی به ژرفای قلبت نظر کن، تا ببینی که این قلب، همان است که تو را غمگین کرده بود. و هنگامی که غم بر تو چیره شده است، باز در قلب خود نگاه کن تا ببینی که، براستی در فراق آنچه قلبت را از شادی پر کرده بود، گریه می کنی بعضی گویند شادی از غم عظیمتر است. بعضی گویند چنین نیست، بلکه غم بر شادی چیرگی دارد. اما من با تو می گویم که غم و شادی از هم جدایی ناپذیرند. آنها با هم نزد تو می آیند و هنگامی که یکی از آن دو در کنارت نشسته است، بیاد آر که آن دیگری نیز در بستر تو به خواب رفته است. و همانا که تو چون دو کفه ترازو میان شادی و غم آویخته ای. و تنها هنگامی که به کلی تھی باشی، دو کفه در حال توازن کنار هم خواهند بود. اما وقتی که خزانه دار هستی، تو را برمی دارد تا زر و نقره خویش را بسنجد، در آن هنگام بناچار دو کفه غم و شادی تو بالا و پایین می رود. "
#جبران_خليل_جبران
و چگونه جز این تواند بود؟ هرچه غم ژرفتر وجود شما را می کاود، گنجایشی فراختر برای شادی خواهید. داشت آیا سبوی شرابتان همان سوخته جانی نیست که، از کوره کوزه گران بیرون آمده است؟ وقتی شاد و خرم هستی به ژرفای قلبت نظر کن، تا ببینی که این قلب، همان است که تو را غمگین کرده بود. و هنگامی که غم بر تو چیره شده است، باز در قلب خود نگاه کن تا ببینی که، براستی در فراق آنچه قلبت را از شادی پر کرده بود، گریه می کنی بعضی گویند شادی از غم عظیمتر است. بعضی گویند چنین نیست، بلکه غم بر شادی چیرگی دارد. اما من با تو می گویم که غم و شادی از هم جدایی ناپذیرند. آنها با هم نزد تو می آیند و هنگامی که یکی از آن دو در کنارت نشسته است، بیاد آر که آن دیگری نیز در بستر تو به خواب رفته است. و همانا که تو چون دو کفه ترازو میان شادی و غم آویخته ای. و تنها هنگامی که به کلی تھی باشی، دو کفه در حال توازن کنار هم خواهند بود. اما وقتی که خزانه دار هستی، تو را برمی دارد تا زر و نقره خویش را بسنجد، در آن هنگام بناچار دو کفه غم و شادی تو بالا و پایین می رود. "
#جبران_خليل_جبران