زاندرونم صد خموشِ خوشنفش
دست بر لب میزند یعنی که بس
مثنوی_دفتر_چهارم
سکوت در مقایسه با سخن همچون بحری است که جویی در برابر آن است . هر قدر هم سخن باارزش، پرمحتوا و ناب باشد، در برابر سکوت ارزش چندانی ندارد.
خاموشی و سکوت از سختترین کارهاست. اما سخن گفتن، حتی سخنان نیک و پرمغز گفتن، کار چندان سختی نیست.
مولانا بارها به خود نهیب میزند که خاموش باش. از سخن گفتن زیاد بپرهیز.
دیگرانی هستند که به قول او خوشنفس هستند اما خاموشند و لب نمیگشایند. دیگرانی که سخنشان با گوش سر فهم نمیشود و خاموشی را نیکتر یافتهاند یا آنکه مخاطبی نیافتهاند که قدر سخن آنها را بداند.
از سوی دیگر سخن گفتن به مخاطب نیز بستگی دارد. بسیاری از سخنان ساده را هم نمیتوان به هر کس گفت. آنان در حقیقت با گوش سر هم قادر به درک آن نیستند.
سخنانی نیز هستند که هیچکس مگر عدهای معدود و خاص قادر به درک آنها نیستند. درکی از راه درون که با گوش دل میسر میشود. به بیان دیگر، نباید به راحتی و با هر کسی سخن گفت. خاموشی گزیدن در اغلب موارد پسندیدهترین کار است.
دست بر لب میزند یعنی که بس
مثنوی_دفتر_چهارم
سکوت در مقایسه با سخن همچون بحری است که جویی در برابر آن است . هر قدر هم سخن باارزش، پرمحتوا و ناب باشد، در برابر سکوت ارزش چندانی ندارد.
خاموشی و سکوت از سختترین کارهاست. اما سخن گفتن، حتی سخنان نیک و پرمغز گفتن، کار چندان سختی نیست.
مولانا بارها به خود نهیب میزند که خاموش باش. از سخن گفتن زیاد بپرهیز.
دیگرانی هستند که به قول او خوشنفس هستند اما خاموشند و لب نمیگشایند. دیگرانی که سخنشان با گوش سر فهم نمیشود و خاموشی را نیکتر یافتهاند یا آنکه مخاطبی نیافتهاند که قدر سخن آنها را بداند.
از سوی دیگر سخن گفتن به مخاطب نیز بستگی دارد. بسیاری از سخنان ساده را هم نمیتوان به هر کس گفت. آنان در حقیقت با گوش سر هم قادر به درک آن نیستند.
سخنانی نیز هستند که هیچکس مگر عدهای معدود و خاص قادر به درک آنها نیستند. درکی از راه درون که با گوش دل میسر میشود. به بیان دیگر، نباید به راحتی و با هر کسی سخن گفت. خاموشی گزیدن در اغلب موارد پسندیدهترین کار است.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کنسرت زیبای «ساقی ببین»
باصدای #بانومهستی
در ایران سال ۱۳۵۶
ساقی ببین آزرده ام،ساقی ببین افسرده ام
مست و خرابم ساقی ببین آزرده ام
افسرده ام مست و خرابم
آه ای همیشه مهربان امشب تو هم کردی جوابم
ساقی اگر ساغرم بشکنی قلب پاک مرا زیر پا فکنی
بر نمی گیرم از کوی عشق تو دامن
ساقی تویی آرزوی دلم گفت و گوی دلم
پیش مستان مریز آبروی دلم،این تو واین دل من
دیوانه روی زمینم می خواره ای بی همنشینم
چرا چرا ساغرم شکنی دل مرا زیر پا فکنی
صد مست هم چون من فدایت قربان بی مهری و وفایت...
باصدای #بانومهستی
در ایران سال ۱۳۵۶
ساقی ببین آزرده ام،ساقی ببین افسرده ام
مست و خرابم ساقی ببین آزرده ام
افسرده ام مست و خرابم
آه ای همیشه مهربان امشب تو هم کردی جوابم
ساقی اگر ساغرم بشکنی قلب پاک مرا زیر پا فکنی
بر نمی گیرم از کوی عشق تو دامن
ساقی تویی آرزوی دلم گفت و گوی دلم
پیش مستان مریز آبروی دلم،این تو واین دل من
دیوانه روی زمینم می خواره ای بی همنشینم
چرا چرا ساغرم شکنی دل مرا زیر پا فکنی
صد مست هم چون من فدایت قربان بی مهری و وفایت...
موسیقی ایرانی_ شبگرد
کورس سرهنگ زاده
#شبگرد
خواننده: #کورس_سرهنگ_زاده
(من مستم و مدهوشم شبگرد قدح نوشم)
با همکاری: #حبیب_الله_بدیعی
اشعار: #معینی_کرمانشاهی
آهنگ: دشتی
خواننده: #کورس_سرهنگ_زاده
(من مستم و مدهوشم شبگرد قدح نوشم)
با همکاری: #حبیب_الله_بدیعی
اشعار: #معینی_کرمانشاهی
آهنگ: دشتی
حسن مینازد به رخسارت چه رخسارست این
فتنه میبارد ز رفتارت چه رفتارست این
بلبلان را جای گلزارست و عصمت کرده است
قدسیان را مرغ گلزارت چه گلزارست این
نقد جان آرند و دشنام از لب لعلت خرند
بس فریبنده است بازارت چه بازارست این
آن که میگردد به جرم دیدنت بسمل همان
مینماید میل دیدارت چه دیدارست این
با وجود این همه مردم کشیها هیچکس
نیست ناراضی ز اطوارت چه اطوارست این
از دلم گفتم خبرداری شدی خندان که نه
محض اقار است انکارت چه انکارست این
محتشم با آن که مشتاقند خوبان شعر را
یار بیزار است ز اشعارت چه اشعارست این
محتشم_کاشانی
فتنه میبارد ز رفتارت چه رفتارست این
بلبلان را جای گلزارست و عصمت کرده است
قدسیان را مرغ گلزارت چه گلزارست این
نقد جان آرند و دشنام از لب لعلت خرند
بس فریبنده است بازارت چه بازارست این
آن که میگردد به جرم دیدنت بسمل همان
مینماید میل دیدارت چه دیدارست این
با وجود این همه مردم کشیها هیچکس
نیست ناراضی ز اطوارت چه اطوارست این
از دلم گفتم خبرداری شدی خندان که نه
محض اقار است انکارت چه انکارست این
محتشم با آن که مشتاقند خوبان شعر را
یار بیزار است ز اشعارت چه اشعارست این
محتشم_کاشانی
گر بیارند کلید همه درهای بهشت
جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود
صفت عاشق صادق به درستی آنست
که گرش سر برود از سر پیمان نرود
حضرت سعدی
جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود
صفت عاشق صادق به درستی آنست
که گرش سر برود از سر پیمان نرود
حضرت سعدی
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
که محب صادق آنست که پاکباز باشد
به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
حضرت سعدی
که محب صادق آنست که پاکباز باشد
به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
حضرت سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من عڪس تو را
بر رخ آن ماه ڪشیدم...
چون شب به گل روے تو
دل بست دلم
همه دل چشم شدن
در پے دلدار برفتن
شبتان در پناه خدا
بر رخ آن ماه ڪشیدم...
چون شب به گل روے تو
دل بست دلم
همه دل چشم شدن
در پے دلدار برفتن
شبتان در پناه خدا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صدای همیشه ماندگار #داریوش
/ایرج جنتی عطایی
/سیاوش قمیشی
/آندرانیک
کلیپ ترانه #گل_بارون_زده
اجرای اول¹
انتشار:۱۳۵۵
/ایرج جنتی عطایی
/سیاوش قمیشی
/آندرانیک
کلیپ ترانه #گل_بارون_زده
اجرای اول¹
انتشار:۱۳۵۵
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در وصالت چرا بیاموزم
در فراقت چرا بیاموزم
یا تو با درد من بیامیزی
یا من از تو دوا بیاموزم
#مولانا
#با_صدای_احمد_شاملو
در فراقت چرا بیاموزم
یا تو با درد من بیامیزی
یا من از تو دوا بیاموزم
#مولانا
#با_صدای_احمد_شاملو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صُبح و
خورشید و
خَزان
دَر پِیِ هَم آمَده اند
ما به امّید تو هر صُبح
رسیدیم به روز
#حمید رضایگانه
به نام خدای همه
خورشید و
خَزان
دَر پِیِ هَم آمَده اند
ما به امّید تو هر صُبح
رسیدیم به روز
#حمید رضایگانه
به نام خدای همه
#یک حبه نور
﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِم ْ﴾
خدا چیزایی که بهت داده ازت نمیگیره مگه اینکه خودت خرابش کنی!
﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِم ْ﴾
خدا چیزایی که بهت داده ازت نمیگیره مگه اینکه خودت خرابش کنی!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دهم مهر ماه
جشن مهرگان دومین جشن
بزرگ ایران باستان
بر ایران و ایرانی خسته باد
جشن مهرگان دومین جشن
بزرگ ایران باستان
بر ایران و ایرانی خسته باد
دهم مهرماه جشن مهرگان خجسته باد
زرتشتیان آنرا در دهم مهر برگزار میکنند
این جشن در مهر روز آغاز میشود و شش روز به درازا میانجامد و در روز رام روز به پایان میرسد.
نخستین روز جشن،
مهرگان عامه (همگانی)
و واپسین روز جشن،
مهرگان خاصه (ویژه) نامیده میشود.
در زمان ساسانیان بر این باور بودند که اهورهمزدا یاقوت را در روز نوروز و زبرجد را در روز مهرگان آفریدهاست
و از دیر باز ایرانیان بر این باور بودند که در این روز کاوه آهنگر علیه ضحاک به پاخواست و فریدون بر اژی دهاک (ضحاک) غلبه کرد.
مردم ایران از هزاره دوم پیش از میلاد آن را جشن میگیرند.
مهرگان نیز همانند نوروز با آیین یگانه و آداب و رسوم ویژه برگزار میشود.
مهر یا میترا در زبان فارسی به معنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت»
است و ضد دروغ، دروغگویی، پیمانشکنی و نامهربانی کردن است.
فلسفه جشن مهرگان سپاسگزاری از خداوند به خاطر نعمتهایی است که به انسان ارزانی داشته و استوار کردن دوستیها و مهرورزی میان انسانهاست
پیشینه جشن مهرگان به هزاره دوم پیش از میلاد بر میگردد
و بیش از ۴۰۰۰ سال قدمت دارد
دیرینگی این جشن دست کم تا دوران شاهان باستانی و بزرگی چون فریدون بازمیگردد.
فردوسی در شاهنامه به روشنی به این جشن کهن و پیدایش آن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کردهاست:
به روز خجسته سرِ مهر ماه
به سر برنهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوریها بپرداختند
به آیین یکی جشن نو ساختند
پیش از هخامنشیان،
جشن مهرگان بغ یادی، بگ یادی
«یاد خدا – سپاسگزاری از خدا»
نام داشت.
بغداد (خدا آن را داده) نام باغی در نزدیکی تیسفون پایتخت اشکانیان و ساسانیان بود که بعدها به شهر تبدیل شد،
نام شهر بغداد کنونی برگرفته از همین نام پارسی است.
براساس متون اوستا
(کتاب مقدس زرتشتیان)،
تقویم ایرانیان پیش از هخامنشیان دارای دو فصل تابستان و زمستان است که نوروز جشن آغاز سال جدید
و فصل تابستان و مهرگان جشن آغاز نیمه دوم سال و فصل زمستان بودهاست.
برای نمونه ناصرخسرو در این بیت هر دو جشن نوروز و مهرگان را به هنگام اعتدالین میداند:
نوروز به از مهرگان،
گرچه هر دو زمانند،
اعتدالی
آیینهای مهرگان
مردمان در این روز تا حد امکان با جامههای ارغوانی (یا دستکم با آرایههای ارغوانی) بر گرد هم میآمدهاند؛ در حالی که هر یک، چند «نبشته شادباش»برای هدیه به همراه داشتهاند.
این شادباشها را معمولاً با بویی خوش همراه میساخته و در لفافهای زیبا میپیچیدهاند
در میان خوان یا سفره مهرگانی که از پارچهای ارغوانی رنگ تشکیل شده بود، گل «همیشه شکفته» مینهادند و پیرامون آنرا با گلهای دیگر آذین میکردند
میوههایی مانند: سنجد، انگور، انار، سیب، به، ترنج (بالنگ)، انجیر، بادام، پسته، فندق، گردو، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرما، خرمالو و چندی از بودادهها همچون تخمه و نخودچی.
دیگر خوراکیهای خوان مهرگانی عبارت بود از آشامیدنی و نانی مخصوص. نوشیدنی از عصاره گیاه
«هَـئومَـه/ هوم» که با آب یا شیر رقیق شده بود،
فراهم میشد و همه باشندگان جشن،
به نشانه پیمان از آن مینوشیدند.
نانِ مخصوص مهرگان از آمیختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهیه میگردید. غلهها و حبوباتی مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن.
دیگر لازمههای سفره مهرگان عبارت بود از:
جام آتش یا نوکچه (شمع)، شکر، شیرینی، خوردنیهای محلی و بویهای خوش مانند گلاب.
آنان پس از خوردن نان و نوشیدنی، به موسیقی و پایکوبیهای گروهی میپرداختهاند.
سرودهایی از مهریشت را با آواز میخوانده و اَرْغُـشت میرفتهاند (میرقصیدهاند).
شعلههای آتشدانی برافروخته پذیرای خوشبوییها
(مانند اسپند و زعفران و عنبر)
میشد و نیز گیاهانی چون هوم که موجب خروشان شدن آتش میشوند.
زرتشتیان آنرا در دهم مهر برگزار میکنند
این جشن در مهر روز آغاز میشود و شش روز به درازا میانجامد و در روز رام روز به پایان میرسد.
نخستین روز جشن،
مهرگان عامه (همگانی)
و واپسین روز جشن،
مهرگان خاصه (ویژه) نامیده میشود.
در زمان ساسانیان بر این باور بودند که اهورهمزدا یاقوت را در روز نوروز و زبرجد را در روز مهرگان آفریدهاست
و از دیر باز ایرانیان بر این باور بودند که در این روز کاوه آهنگر علیه ضحاک به پاخواست و فریدون بر اژی دهاک (ضحاک) غلبه کرد.
مردم ایران از هزاره دوم پیش از میلاد آن را جشن میگیرند.
مهرگان نیز همانند نوروز با آیین یگانه و آداب و رسوم ویژه برگزار میشود.
مهر یا میترا در زبان فارسی به معنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت»
است و ضد دروغ، دروغگویی، پیمانشکنی و نامهربانی کردن است.
فلسفه جشن مهرگان سپاسگزاری از خداوند به خاطر نعمتهایی است که به انسان ارزانی داشته و استوار کردن دوستیها و مهرورزی میان انسانهاست
پیشینه جشن مهرگان به هزاره دوم پیش از میلاد بر میگردد
و بیش از ۴۰۰۰ سال قدمت دارد
دیرینگی این جشن دست کم تا دوران شاهان باستانی و بزرگی چون فریدون بازمیگردد.
فردوسی در شاهنامه به روشنی به این جشن کهن و پیدایش آن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کردهاست:
به روز خجسته سرِ مهر ماه
به سر برنهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوریها بپرداختند
به آیین یکی جشن نو ساختند
پیش از هخامنشیان،
جشن مهرگان بغ یادی، بگ یادی
«یاد خدا – سپاسگزاری از خدا»
نام داشت.
بغداد (خدا آن را داده) نام باغی در نزدیکی تیسفون پایتخت اشکانیان و ساسانیان بود که بعدها به شهر تبدیل شد،
نام شهر بغداد کنونی برگرفته از همین نام پارسی است.
براساس متون اوستا
(کتاب مقدس زرتشتیان)،
تقویم ایرانیان پیش از هخامنشیان دارای دو فصل تابستان و زمستان است که نوروز جشن آغاز سال جدید
و فصل تابستان و مهرگان جشن آغاز نیمه دوم سال و فصل زمستان بودهاست.
برای نمونه ناصرخسرو در این بیت هر دو جشن نوروز و مهرگان را به هنگام اعتدالین میداند:
نوروز به از مهرگان،
گرچه هر دو زمانند،
اعتدالی
آیینهای مهرگان
مردمان در این روز تا حد امکان با جامههای ارغوانی (یا دستکم با آرایههای ارغوانی) بر گرد هم میآمدهاند؛ در حالی که هر یک، چند «نبشته شادباش»برای هدیه به همراه داشتهاند.
این شادباشها را معمولاً با بویی خوش همراه میساخته و در لفافهای زیبا میپیچیدهاند
در میان خوان یا سفره مهرگانی که از پارچهای ارغوانی رنگ تشکیل شده بود، گل «همیشه شکفته» مینهادند و پیرامون آنرا با گلهای دیگر آذین میکردند
میوههایی مانند: سنجد، انگور، انار، سیب، به، ترنج (بالنگ)، انجیر، بادام، پسته، فندق، گردو، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرما، خرمالو و چندی از بودادهها همچون تخمه و نخودچی.
دیگر خوراکیهای خوان مهرگانی عبارت بود از آشامیدنی و نانی مخصوص. نوشیدنی از عصاره گیاه
«هَـئومَـه/ هوم» که با آب یا شیر رقیق شده بود،
فراهم میشد و همه باشندگان جشن،
به نشانه پیمان از آن مینوشیدند.
نانِ مخصوص مهرگان از آمیختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهیه میگردید. غلهها و حبوباتی مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن.
دیگر لازمههای سفره مهرگان عبارت بود از:
جام آتش یا نوکچه (شمع)، شکر، شیرینی، خوردنیهای محلی و بویهای خوش مانند گلاب.
آنان پس از خوردن نان و نوشیدنی، به موسیقی و پایکوبیهای گروهی میپرداختهاند.
سرودهایی از مهریشت را با آواز میخوانده و اَرْغُـشت میرفتهاند (میرقصیدهاند).
شعلههای آتشدانی برافروخته پذیرای خوشبوییها
(مانند اسپند و زعفران و عنبر)
میشد و نیز گیاهانی چون هوم که موجب خروشان شدن آتش میشوند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سپیده دمانِ پنجشنبه ی پاییزی
دهم مهر ماه
بر شما یاران فرخنده باد
دهم مهر ماه
بر شما یاران فرخنده باد
#فیه_ما_فیه
ما همچون کاسه ایم بر سرِ آب. رفتنِ کاسه بر سرِ آب، به حکمِ کاسه نیست، به حکمِ آب است.
این تشبیه را مولانا در مثنوی دفتر اول ابیات ۱۱۱۰و ۱۱۱۱ چنین می آورد
صورت ما اندرین بحر عذاب
میدود چون کاسهها بر روی آب
تا نشد پر بر سر دریا چو طشت
چون که پر شد طشت، در وی غرق گشت
به اعتقاد او کاسه های خالی روی آب شناورند، ولی به محض پُر شدن در آب غرق می گردند.
کاسه ی وجود آدمی نیز تا از آب دریای حقیقت خالی باشد بر سطح آب می رود.
ولی همینکه از عشق دریای الهی پُر شد به مقام فنا می رسد و در آن دریا غرق میشود و دیگر خود را احساس نمیکند.
ما همچون کاسه ایم بر سرِ آب. رفتنِ کاسه بر سرِ آب، به حکمِ کاسه نیست، به حکمِ آب است.
این تشبیه را مولانا در مثنوی دفتر اول ابیات ۱۱۱۰و ۱۱۱۱ چنین می آورد
صورت ما اندرین بحر عذاب
میدود چون کاسهها بر روی آب
تا نشد پر بر سر دریا چو طشت
چون که پر شد طشت، در وی غرق گشت
به اعتقاد او کاسه های خالی روی آب شناورند، ولی به محض پُر شدن در آب غرق می گردند.
کاسه ی وجود آدمی نیز تا از آب دریای حقیقت خالی باشد بر سطح آب می رود.
ولی همینکه از عشق دریای الهی پُر شد به مقام فنا می رسد و در آن دریا غرق میشود و دیگر خود را احساس نمیکند.
#حکیم_عمر_خیام_نیشابوری
چون نیست مقام ما در این دهر مقیم
پس بی می و معشوق خطائیست عظیم
تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیم
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم
وقتی ما برای همیشه در این جهان نیستیم، زندگی بدون می و معشوق چه ارزشی دارد.
تا کی در بیم و امید این باشیم که جهان حادث است یا قدیم، حادث بودن یا قدیم بودن جهان چه اهمیتی دارد زمانیکه ما نباشیم.
چون نیست مقام ما در این دهر مقیم
پس بی می و معشوق خطائیست عظیم
تا کی ز قدیم و محدث امیدم و بیم
چون من رفتم جهان چه محدث چه قدیم
وقتی ما برای همیشه در این جهان نیستیم، زندگی بدون می و معشوق چه ارزشی دارد.
تا کی در بیم و امید این باشیم که جهان حادث است یا قدیم، حادث بودن یا قدیم بودن جهان چه اهمیتی دارد زمانیکه ما نباشیم.