زن در مظهریت خدا کاملتر از مرد است؛ زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است؛ چون مخلوق حق است و زن گذشته از آنکه مظهر قبول و انفعال الهی است، مظهر فعل و تأثیر الهی نیز هست؛ چون در مرد تصرف میکند و آن را مجذوب خویش قرار داده و مُحبِّ خود میسازد و این تصرّف و تأثیر، نموداری از فاعلیت خداست.
از این جهت، زن کاملتر از مرد است.
اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریّت خود مشاهده کند شهود او کامل نیست، ولی اگر بخواهد خدا را در مظهریّت زن بنگرد، شهود او به کمال و تمام میرسد.
#فصوصُ_الحِکَم
_محیالدین_ابن_عربی
از این جهت، زن کاملتر از مرد است.
اگر مرد بخواهد خدا را در مظهریّت خود مشاهده کند شهود او کامل نیست، ولی اگر بخواهد خدا را در مظهریّت زن بنگرد، شهود او به کمال و تمام میرسد.
#فصوصُ_الحِکَم
_محیالدین_ابن_عربی
پیداست حالِ مردمِ رند آنچنان که هست
خرم کسی که فاش کند هر نهان که هست
مومن زِ دین برآمد و صوفی زِ اعتقاد
ترسا محمدی شد و عاشق همان که هست.
#شیخاوحدالدینکرمانی
خرم کسی که فاش کند هر نهان که هست
مومن زِ دین برآمد و صوفی زِ اعتقاد
ترسا محمدی شد و عاشق همان که هست.
#شیخاوحدالدینکرمانی
یاران، غمم خورید، که غمخوار ماندهام
در دست هجر یار گرفتار ماندهام
یاری دهید، کز در او دور گشتهام
رحمی کنید، کز غم او زار ماندهام
یاران من ز بادیه آسان گذشتهاند
من بیرفیق در ره دشوار ماندهام
در راه باز ماندهام، ار یار دیدمی
با او بگفتمی که: من از یار ماندهام
دستم بگیر، کز غمت افتادهام ز پای
کارم کنون بساز، که از کار ماندهام
وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم
کاندر چه فراق نگونسار ماندهام
ور در خور وصال نیم مرهمی فرست
از درد خویشتن، که دلافگار ماندهام
دردت چو میدهد دل بیمار را شفا
من بر امید درد تو بیمار ماندهام
بیمار پرسش از تو نیاید، به درد گو:
تا باز پرسدم، که جگرخوار ماندهام
مانا که بر در تو عراقی عزیز نیست
کز صحبتش همیشه چنین خوار ماندهام
#عراقی
در دست هجر یار گرفتار ماندهام
یاری دهید، کز در او دور گشتهام
رحمی کنید، کز غم او زار ماندهام
یاران من ز بادیه آسان گذشتهاند
من بیرفیق در ره دشوار ماندهام
در راه باز ماندهام، ار یار دیدمی
با او بگفتمی که: من از یار ماندهام
دستم بگیر، کز غمت افتادهام ز پای
کارم کنون بساز، که از کار ماندهام
وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم
کاندر چه فراق نگونسار ماندهام
ور در خور وصال نیم مرهمی فرست
از درد خویشتن، که دلافگار ماندهام
دردت چو میدهد دل بیمار را شفا
من بر امید درد تو بیمار ماندهام
بیمار پرسش از تو نیاید، به درد گو:
تا باز پرسدم، که جگرخوار ماندهام
مانا که بر در تو عراقی عزیز نیست
کز صحبتش همیشه چنین خوار ماندهام
#عراقی
۹ تیر زادروز
مهندس #همایون_خرم
( زاده ۹ تیر ۱۳۰۹ بوشهر )
#موسیقیدان، #آهنگساز و #نوازنده_ویلون
#همایون_خرم:
هنرمندی که هیچگاه بازنایستاد
مهندس #همایون_خرم
( زاده ۹ تیر ۱۳۰۹ بوشهر )
#موسیقیدان، #آهنگساز و #نوازنده_ویلون
#همایون_خرم:
هنرمندی که هیچگاه بازنایستاد
#همایون_خرم تا آخرین روزها، سرشار از زندگی بود، او میدانست برای نسلی قدیمیتر خاطرهانگیز است، میخواست برای نسل جدیدتر خاطرهساز باشد. برای همین تا آخرین روزهایش بازنایستاد، همچنان مینوشت، مینواخت و میساخت. تا آخرین روزها شاگردانش و کلاس تدریس را ترک نکرد، بر روی قطعات تازه کار میکرد، مشغول نوشتن رساله دوم کتاب آموزشیاش بود، حتی جایی گفته بود، اگر وقت گیر بیاورد بر روی موسیقی زادگاهش، بوشهر، مطالعه خواهد کرد.
اما در هشتاد و دو سالگی نحیفتر از آن بود که بیشتر از ده روز با غول سرطان مبارزه کند، بیست و هشتم دی ماه بود که تسلیم شد تا این خبر همه جا منتشر شود که: «استاد همایون خرم، آهنگساز برجسته موسیقی ایرانی و نوازنده متبحر ساز ویولون درگذشت»، این پایانی بود برای داستان مردی که بیش از هفت دهه از حرکت در موسیقی ایرانی نایستاد، حتی وقتی که برای دو دهه در تنگنا بود. چرا که از مکتبی برخاسته بود که باور داشت «ذات هنر با جمود در تضاد است.»
✅ آغاز حرکت
داستان حرکت او از یازده سالگیاش آغاز شد: وقتی خرم کودک که از چوبهایی که برای مطبخ خانه سوخت بودند، ساز میساخت، مادرش وادار شد برایش ویلونی اسباببازی بخرد او با همان اسباببازی تصانیف آن زمان را مینواخت تا این که از نزدیکانش او را پیش استاد #ابوالحسن_صبا برد و به استاد گفت «این پسر استعداد دارد» و #صبا به #خرم یازده ساله رو کرد و گفت «بابا جون! دستات رو ببینم»، شاید صبا همان هنگام در آن دستان کوچک، خالق آثار بزرگ را میدید، ویلونی به دستش داد و درس سختگیرانهاش را با او آغاز کرد. کمتر از چهار سال بعد صبا به خرم رو کرد، استاد که شاگرد نوجوانش را از همان روز اول «بابا جون!» خطاب میکرد، به او گفت «تنها بزن»، خرم خشکش زد، چرا که صبا همیشه با شاگردانش همنوازی میکرد تا اشتباهات و خامی نوازندگی آنان زیر حجم صدای پخته نوازندگی بی نقصش پنهان کند و به این ترتیب شاگردانش روحیه بگیرند.
اما انگار او پختگی را در صدای ساز خرم ۱۵ ساله میشنید و برای همین از او خواست برایش تک بنوازد و بعد سرخوش از بلوغ زودرس شاگردش به او امر کرد و گفت «بابا جون! برو تو رادیو بزن!». گوینده رادیو ملی او را #همایون_خرم ۱۴ ساله معرفی کرد، خرم ۱۵ ساله از این موضوع برآشفت اما جواب گوینده این بود که «۱۴ بیشتر شاعرانه است!» و جواب خرم زخمهای بود که شاعرانه بر سازش زد.
خرم چندین سال دیگر هم شاگردی صبا را کرد، به گفته خودش نه فقط از استاد بزرگ هنر ایرانی، درس موسیقی میگرفت که از او حکمت و معرفت هم میآموخت، درس استاد سختگیرانه بود، و شاید تنها عشق و علاقه نادر میتوانست یک نوجوان را به ادامه وادارد. صبا صدها شاگرد داشت، خیلیها تاب مکتب پر زحمتش را نمیآوردند و درس و مشق ویولون را رها میکردند. اما چند نفری که تا آخر ماندند، نام خود را در تاریخ موسیقی به عنوان برجستهترین نوازندگان ویولون در تاریخ موسیقی ایرانی جاودانه کردند. کسانی چون حبیب الله بدیعی، علی تجویدی، مهدی خالقی و صد البته همایون خرم.
#صبا، که شاید به دستپروردهاش مینازید وقتی رهبر ارکستر گلها در رادیو ملی شد، از خرم خواست که به عنوان نوازنده او را این ارکستر را همراهی کند، سالهای بعد وقتی صبا رادیو را ترک کرد و رهبر ارکستر هنرهای زیبا شد، این بار از #خرم به عنوان تکنواز ارکسترش استفاده کرد.
#خرم بعد از شروع همکاری به عنوان نوازنده ارکستر گلها، از دهه سوم زندگیاش آهنگسازی را برای این برنامه تجربه کرد و به ساخت تصانیف برای خوانندگان نامدار آن هنگام موسیقی ایرانی رو آورد و شاید نام بردن از جاودانههایی که از او به یادگار مانده خیلی تکراری باشد، جاودانههایی که در حافظه نسلهای مختلف شنوندگان موسیقی ایرانی ثبت است آثاری چون:
تو ای پری کجایی (سرگشته) با صدای #حسین_قوامی، امشب در سر شوری دارم (غوغای ستارگان) با صدای #پروین، ساغرم شکست ای ساقی (طاقتم ده) با صدای #مرضیه، رسوای زمانه منم با صدای #الهه و افسانه شیرین با صدای #هایده
اما در هشتاد و دو سالگی نحیفتر از آن بود که بیشتر از ده روز با غول سرطان مبارزه کند، بیست و هشتم دی ماه بود که تسلیم شد تا این خبر همه جا منتشر شود که: «استاد همایون خرم، آهنگساز برجسته موسیقی ایرانی و نوازنده متبحر ساز ویولون درگذشت»، این پایانی بود برای داستان مردی که بیش از هفت دهه از حرکت در موسیقی ایرانی نایستاد، حتی وقتی که برای دو دهه در تنگنا بود. چرا که از مکتبی برخاسته بود که باور داشت «ذات هنر با جمود در تضاد است.»
✅ آغاز حرکت
داستان حرکت او از یازده سالگیاش آغاز شد: وقتی خرم کودک که از چوبهایی که برای مطبخ خانه سوخت بودند، ساز میساخت، مادرش وادار شد برایش ویلونی اسباببازی بخرد او با همان اسباببازی تصانیف آن زمان را مینواخت تا این که از نزدیکانش او را پیش استاد #ابوالحسن_صبا برد و به استاد گفت «این پسر استعداد دارد» و #صبا به #خرم یازده ساله رو کرد و گفت «بابا جون! دستات رو ببینم»، شاید صبا همان هنگام در آن دستان کوچک، خالق آثار بزرگ را میدید، ویلونی به دستش داد و درس سختگیرانهاش را با او آغاز کرد. کمتر از چهار سال بعد صبا به خرم رو کرد، استاد که شاگرد نوجوانش را از همان روز اول «بابا جون!» خطاب میکرد، به او گفت «تنها بزن»، خرم خشکش زد، چرا که صبا همیشه با شاگردانش همنوازی میکرد تا اشتباهات و خامی نوازندگی آنان زیر حجم صدای پخته نوازندگی بی نقصش پنهان کند و به این ترتیب شاگردانش روحیه بگیرند.
اما انگار او پختگی را در صدای ساز خرم ۱۵ ساله میشنید و برای همین از او خواست برایش تک بنوازد و بعد سرخوش از بلوغ زودرس شاگردش به او امر کرد و گفت «بابا جون! برو تو رادیو بزن!». گوینده رادیو ملی او را #همایون_خرم ۱۴ ساله معرفی کرد، خرم ۱۵ ساله از این موضوع برآشفت اما جواب گوینده این بود که «۱۴ بیشتر شاعرانه است!» و جواب خرم زخمهای بود که شاعرانه بر سازش زد.
خرم چندین سال دیگر هم شاگردی صبا را کرد، به گفته خودش نه فقط از استاد بزرگ هنر ایرانی، درس موسیقی میگرفت که از او حکمت و معرفت هم میآموخت، درس استاد سختگیرانه بود، و شاید تنها عشق و علاقه نادر میتوانست یک نوجوان را به ادامه وادارد. صبا صدها شاگرد داشت، خیلیها تاب مکتب پر زحمتش را نمیآوردند و درس و مشق ویولون را رها میکردند. اما چند نفری که تا آخر ماندند، نام خود را در تاریخ موسیقی به عنوان برجستهترین نوازندگان ویولون در تاریخ موسیقی ایرانی جاودانه کردند. کسانی چون حبیب الله بدیعی، علی تجویدی، مهدی خالقی و صد البته همایون خرم.
#صبا، که شاید به دستپروردهاش مینازید وقتی رهبر ارکستر گلها در رادیو ملی شد، از خرم خواست که به عنوان نوازنده او را این ارکستر را همراهی کند، سالهای بعد وقتی صبا رادیو را ترک کرد و رهبر ارکستر هنرهای زیبا شد، این بار از #خرم به عنوان تکنواز ارکسترش استفاده کرد.
#خرم بعد از شروع همکاری به عنوان نوازنده ارکستر گلها، از دهه سوم زندگیاش آهنگسازی را برای این برنامه تجربه کرد و به ساخت تصانیف برای خوانندگان نامدار آن هنگام موسیقی ایرانی رو آورد و شاید نام بردن از جاودانههایی که از او به یادگار مانده خیلی تکراری باشد، جاودانههایی که در حافظه نسلهای مختلف شنوندگان موسیقی ایرانی ثبت است آثاری چون:
تو ای پری کجایی (سرگشته) با صدای #حسین_قوامی، امشب در سر شوری دارم (غوغای ستارگان) با صدای #پروین، ساغرم شکست ای ساقی (طاقتم ده) با صدای #مرضیه، رسوای زمانه منم با صدای #الهه و افسانه شیرین با صدای #هایده
✅ دو دهه سکوت
اما بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، فضا برای فعالیت او مهیا نبود اما بعد از نزدیک به دو دهه سکوت، پس از به روی کار آمدن محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهوری ایران، در سال ۱۳۷۶، #خرم به روی صحنه بازگشت، این بار استاد ترجیح داد که از خواننده بهره نگیرد، او بعدا در مصاحبههایی گفته بود این تصمیم را به یکباره گرفته اما وضع موجود موسیقی هم بی تاثیر در این کار نبودهاست. با این حال کنسرتهایش و اجراهای بدون کلام جاودانههایش به اندازه کافی برای مخاطبانش جذاب بود. مخاطبانی که با گذشته فرق داشتند از نسلی تازهتر بودند و البته خرم کسی نبود که از تغییرات استقبال نکند، او در کنسرتهایش دست به تغییراتی در ترکیب معمول سازهای ارکسترهایش زد، ارکسترهایش را کوچکتر و محدودتر کرد و از پیانو، سازی غربی که حجمی زیاد از صدا تولید میکند، بهره گرفت. شاید همین قابلیت تغییر بعد از دو دهه یکی از رازهای موفقیت او بود.
#خرم به گفتهای از استادش، #ابوالحسن_صبا، اشاره میکند و میگوید صبا هم از تغییر استقبال میکرد و البته صبا هم خود تحت تاثیر استادش بوده و میگفت «اگر میرزا عبدالله زنده شود و ببیند ما ردیفهای او را بی کم و کاست میزنیم نه تنها خوشحال نمیشود که سخت ناراحت میشود» به این ترتیب باید باور کرد که خرم در مکتبی رشد پیدا کرده بود که به پیشواز تغییر میرفت، برای همین او در مصاحبههایش این جرات را داشت که بگوید «نسل جوانتر با موسیقی من ارتباط بهتری پیدا میکنند»، خرم حتی از به کار بردن واژه سنتی برای موسیقی ایرانی پرهیز میکرد و خود واژه اصیل را به کار میگرفت، چرا که باور داشت سنت با تغییر سازگار نیست.
#خرم حتی در سالهای اخیر با دو خواننده مطرح موسیقی ایرانی از نسلی تازهتر کار کرد. در انتهای دهه ۷۰ آثارش با صدای #محمد_اصفهانی در آلبومی به نام «تنها ماندم» منتشر شد، او چندی بعد هم آهنگی «بوی باران» را برای اصفهانی ساخت و در انتهای دهه هشتاد ۳ سال پیش از مرگش مجموعه آهنگ «رسوای زمانه» با آهنگسازی او و با صدای #علیرضا_قربانی به بازار آمد، و این دو مجموعه در بین نسل جوانتر شنوندگان موسیقی ایرانی با استقبال گرمی روبرو شد.
✅ راز ماندگاری
با این حال، این که موسیقیاش پیر و جوان نمیشناسد و در بین هر نسلی خاستگاه دارد، تنها برجستگی موسیقی او نیست و خیلیها باور دارند، موسیقی #خرم سهل و ممتنع است عوام دوست دارند خواص میپسندند. خود خرم میگوید شاید «شور و عشقی» که او به موسیقی داشته در آثارش متجلی است و راز ماندگاری آن است.
البته این «شور و عشق» چیزی بود که دوباره او را در سالهای آخر عمرش به روی صحنه برگرداند، البته «شور و عشقی» که در بین طرفدارانش بود. #خرم پس از این که در انتهای دهه هفتاد خوشیدی سالهایی پرکار را سپری کرد، در ابتدای دهه هشتاد به یکباره تصمیم گرفته بود که دیگر اجرا نکند. اما او نتوانست بر تصمیم خودش باقی بماند چرا که مردم مصرّانه از اومی خواستند که به صحنه برگردد، نهایتا بعد از هشت سال مقاومتش شکسته شد و در سال ۱۳۸۹ در تهران اجراهایی بهیادماندنی را برگزار کرد. اجراهایی که دی ماه سال ۱۳۹۱ ویدیویهای آن منتشر شدهاست. خرم در تیرماهی که هشتاد و دو ساله شد فقط چند ماه پیش از مرگش هم باز به روی صحنه رفت و همچنان مسلط و تاثیرگذار بودو همین تابستان پیش از مرگش بود که شعر ملکالشعرای بهار را در رثای استاد #حسن_کسایی، بزرگ از دست رفته موسیقی ایرانی، از دنیای ادب به هنر تعمیم داد و خواند «از ملک هنر حکم گزاران همه رفتند» و حالا کیست که در رثای او بخواند؟
اما بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، فضا برای فعالیت او مهیا نبود اما بعد از نزدیک به دو دهه سکوت، پس از به روی کار آمدن محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهوری ایران، در سال ۱۳۷۶، #خرم به روی صحنه بازگشت، این بار استاد ترجیح داد که از خواننده بهره نگیرد، او بعدا در مصاحبههایی گفته بود این تصمیم را به یکباره گرفته اما وضع موجود موسیقی هم بی تاثیر در این کار نبودهاست. با این حال کنسرتهایش و اجراهای بدون کلام جاودانههایش به اندازه کافی برای مخاطبانش جذاب بود. مخاطبانی که با گذشته فرق داشتند از نسلی تازهتر بودند و البته خرم کسی نبود که از تغییرات استقبال نکند، او در کنسرتهایش دست به تغییراتی در ترکیب معمول سازهای ارکسترهایش زد، ارکسترهایش را کوچکتر و محدودتر کرد و از پیانو، سازی غربی که حجمی زیاد از صدا تولید میکند، بهره گرفت. شاید همین قابلیت تغییر بعد از دو دهه یکی از رازهای موفقیت او بود.
#خرم به گفتهای از استادش، #ابوالحسن_صبا، اشاره میکند و میگوید صبا هم از تغییر استقبال میکرد و البته صبا هم خود تحت تاثیر استادش بوده و میگفت «اگر میرزا عبدالله زنده شود و ببیند ما ردیفهای او را بی کم و کاست میزنیم نه تنها خوشحال نمیشود که سخت ناراحت میشود» به این ترتیب باید باور کرد که خرم در مکتبی رشد پیدا کرده بود که به پیشواز تغییر میرفت، برای همین او در مصاحبههایش این جرات را داشت که بگوید «نسل جوانتر با موسیقی من ارتباط بهتری پیدا میکنند»، خرم حتی از به کار بردن واژه سنتی برای موسیقی ایرانی پرهیز میکرد و خود واژه اصیل را به کار میگرفت، چرا که باور داشت سنت با تغییر سازگار نیست.
#خرم حتی در سالهای اخیر با دو خواننده مطرح موسیقی ایرانی از نسلی تازهتر کار کرد. در انتهای دهه ۷۰ آثارش با صدای #محمد_اصفهانی در آلبومی به نام «تنها ماندم» منتشر شد، او چندی بعد هم آهنگی «بوی باران» را برای اصفهانی ساخت و در انتهای دهه هشتاد ۳ سال پیش از مرگش مجموعه آهنگ «رسوای زمانه» با آهنگسازی او و با صدای #علیرضا_قربانی به بازار آمد، و این دو مجموعه در بین نسل جوانتر شنوندگان موسیقی ایرانی با استقبال گرمی روبرو شد.
✅ راز ماندگاری
با این حال، این که موسیقیاش پیر و جوان نمیشناسد و در بین هر نسلی خاستگاه دارد، تنها برجستگی موسیقی او نیست و خیلیها باور دارند، موسیقی #خرم سهل و ممتنع است عوام دوست دارند خواص میپسندند. خود خرم میگوید شاید «شور و عشقی» که او به موسیقی داشته در آثارش متجلی است و راز ماندگاری آن است.
البته این «شور و عشق» چیزی بود که دوباره او را در سالهای آخر عمرش به روی صحنه برگرداند، البته «شور و عشقی» که در بین طرفدارانش بود. #خرم پس از این که در انتهای دهه هفتاد خوشیدی سالهایی پرکار را سپری کرد، در ابتدای دهه هشتاد به یکباره تصمیم گرفته بود که دیگر اجرا نکند. اما او نتوانست بر تصمیم خودش باقی بماند چرا که مردم مصرّانه از اومی خواستند که به صحنه برگردد، نهایتا بعد از هشت سال مقاومتش شکسته شد و در سال ۱۳۸۹ در تهران اجراهایی بهیادماندنی را برگزار کرد. اجراهایی که دی ماه سال ۱۳۹۱ ویدیویهای آن منتشر شدهاست. خرم در تیرماهی که هشتاد و دو ساله شد فقط چند ماه پیش از مرگش هم باز به روی صحنه رفت و همچنان مسلط و تاثیرگذار بودو همین تابستان پیش از مرگش بود که شعر ملکالشعرای بهار را در رثای استاد #حسن_کسایی، بزرگ از دست رفته موسیقی ایرانی، از دنیای ادب به هنر تعمیم داد و خواند «از ملک هنر حکم گزاران همه رفتند» و حالا کیست که در رثای او بخواند؟
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
'زندگی و آثار
استاد #همایون_خرم
ساخته #امیر_صبوری
این فیلم مجموعه ای از چهره هایی است
که کمتر در این سالها از آنها فیلم و تصویر
دیده شده است و حتی بسیاری از ما با
چهره های این استخوان خوردکرده های موسیقی هم آشنا نیستیم ...
#یادشان_جاودان
#نامشان_ماندگار
استاد #همایون_خرم
ساخته #امیر_صبوری
این فیلم مجموعه ای از چهره هایی است
که کمتر در این سالها از آنها فیلم و تصویر
دیده شده است و حتی بسیاری از ما با
چهره های این استخوان خوردکرده های موسیقی هم آشنا نیستیم ...
#یادشان_جاودان
#نامشان_ماندگار
11
MIBS
ای اسمان مگر دل دیوانه منی؟
که اینگونه شعله می کشی ونعره میزنی؟
نالان واشکبار مگر عاشقی ومن
با خویشتن چو ما مگر ای دوست ودشمنی؟
اواز #استاد_گلپا
نوازندگان:
#همایون_خرم
#مجید_نجاحی
#همدانیان
#حسن_ناهید
#محمود_رحمانیپور
سرپرست ارکستر استاد #همایون_خرم
که اینگونه شعله می کشی ونعره میزنی؟
نالان واشکبار مگر عاشقی ومن
با خویشتن چو ما مگر ای دوست ودشمنی؟
اواز #استاد_گلپا
نوازندگان:
#همایون_خرم
#مجید_نجاحی
#همدانیان
#حسن_ناهید
#محمود_رحمانیپور
سرپرست ارکستر استاد #همایون_خرم
ای در میان جانم و جان از تو بی خبر
وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان
در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر
نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب
نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر
شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد
شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر
#عطار اگرچه نعرهٔ عشق تو میزند
هستند جمله نعرهزنان از تو بی خبر
وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان
در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر
نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب
نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر
شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد
شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر
#عطار اگرچه نعرهٔ عشق تو میزند
هستند جمله نعرهزنان از تو بی خبر
من غلام آن چراغ چشم جو
که چراغت روشنی پذرفت ازو
من غلام موج آن دریای نور
که چنین گوهر بر آرد در ظهور
#مثنوی_دفتر_اول
___________
بنمای خانه ای که ازو نیست پر چراغ
بنمای صفه ای که رخش پر صفا نکرد
این چشم و آن چراغ دو نورند هر یکی
چون آن به هم رسید کسی شأن جدا نکرد
#غزل_مولانا
#چراغ_نور_معرفت_نور_حق
که چراغت روشنی پذرفت ازو
من غلام موج آن دریای نور
که چنین گوهر بر آرد در ظهور
#مثنوی_دفتر_اول
___________
بنمای خانه ای که ازو نیست پر چراغ
بنمای صفه ای که رخش پر صفا نکرد
این چشم و آن چراغ دو نورند هر یکی
چون آن به هم رسید کسی شأن جدا نکرد
#غزل_مولانا
#چراغ_نور_معرفت_نور_حق