This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سه شنبتون معطر
با عطر صلوات بر محمد و آل محمد
اللّهمَّ صَلِّ عَلی محمَّد و
آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم☘
با عطر صلوات بر محمد و آل محمد
اللّهمَّ صَلِّ عَلی محمَّد و
آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم☘
#یک حبه نور✨
أَلَمْ يَرَوْا إِلَى
الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ
فِي جَوِّ السَّمَاءِ
مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ
لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۷۹﴾
آيا به سوى
پرندگانى كه در فضاى
آسمان رام شده اند
ننگريسته اند جز خدا
كسى آنها را نگاه نمى دارد
راستى در اين قدرت نمايى
براى مردمى كه ايمان مى آورند
نشانه هايى است (۷۹)
سوره مبارکه النحل
آیهٔ ۷۹
أَلَمْ يَرَوْا إِلَى
الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ
فِي جَوِّ السَّمَاءِ
مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ
لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۷۹﴾
آيا به سوى
پرندگانى كه در فضاى
آسمان رام شده اند
ننگريسته اند جز خدا
كسى آنها را نگاه نمى دارد
راستى در اين قدرت نمايى
براى مردمى كه ايمان مى آورند
نشانه هايى است (۷۹)
سوره مبارکه النحل
آیهٔ ۷۹
بشکن سبو و کوزه ای میرآب جانها
تا وا شود چو کاسه در پیش تو دهانها
عاشق خموش خوشتر دریا به جوش خوشتر
چون آینهست خوشتر در خامشی بیانها
#مولانا
تا وا شود چو کاسه در پیش تو دهانها
عاشق خموش خوشتر دریا به جوش خوشتر
چون آینهست خوشتر در خامشی بیانها
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه دانستم که این سودا
مرا زین سان کُند مَجنون
دِلَم را دوزخی سازد
دو چَشمَم را کُند جیحون
چه دانستم که سیلابی
مرا ناگاه بِرْبایَد
چو کَشتیاَم دَراَنْدازد
میانِ قُلْزُمِ پُرخون
#غزل_مولانا
#همایون_شجریان
مرا زین سان کُند مَجنون
دِلَم را دوزخی سازد
دو چَشمَم را کُند جیحون
چه دانستم که سیلابی
مرا ناگاه بِرْبایَد
چو کَشتیاَم دَراَنْدازد
میانِ قُلْزُمِ پُرخون
#غزل_مولانا
#همایون_شجریان
Selseley E Moo
Hesameddin Seraj
کانال مثنوی خوانی
عبدالکریم سروش
#دیوان_شمس_تبریزی غزل شماره ۱۷۹۸
#دکلمه_شماره_۲۵۸
ای یار من ای یار من ای یار بی زنهار من
ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من
مولانا
#دکلمه_شماره_۲۵۸
ای یار من ای یار من ای یار بی زنهار من
ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من
مولانا
اگر بین قلب و ذهنت
جنگ و جدالی در گرفت ،
فراموش نڪن، همیشه حق با قلب توست . . .
چرا ڪه ذهن توسط جامعه بنا می شود.
ذهن ، حاصل تعلیم و تربیت جامعه است.
جامعه ، ساختار ذهن را به میل خودش شڪل میدهد . . .
ذهن ، هدیه ی زندگی نیست . . .
اما قلب(منظورم روح است)بڪر است.
هدیه ی آفرینش است . . .
از ازل پاڪ بوده و تا ابد ، پاڪ و پاڪیزه خواهد ماند ...
#اوشو
جنگ و جدالی در گرفت ،
فراموش نڪن، همیشه حق با قلب توست . . .
چرا ڪه ذهن توسط جامعه بنا می شود.
ذهن ، حاصل تعلیم و تربیت جامعه است.
جامعه ، ساختار ذهن را به میل خودش شڪل میدهد . . .
ذهن ، هدیه ی زندگی نیست . . .
اما قلب(منظورم روح است)بڪر است.
هدیه ی آفرینش است . . .
از ازل پاڪ بوده و تا ابد ، پاڪ و پاڪیزه خواهد ماند ...
#اوشو
سعدی رحمەالڵە
کوتاهترین و در عین حال بلندترین #تعریف_دنیا یک بیت از سعدی است:
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون صبح شد او مـُرد و بیمار بِزیست
کوتاهترین و در عین حال بلندترین #تعریف_دنیا یک بیت از سعدی است:
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون صبح شد او مـُرد و بیمار بِزیست
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر و صدای شمس لنگرودی
آرام باش عزیز من
آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلالو آفتاب را میبینیم
زیر بوتهای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع میشود
آرام باش عزیز من
آرام باش ...
شمس لنگرودی
آرام باش عزیز من
آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلالو آفتاب را میبینیم
زیر بوتهای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع میشود
آرام باش عزیز من
آرام باش ...
شمس لنگرودی
خالق خلق و نگارنده ایوان رفیعی
خالق صبح و برآرنده خورشید منیری
حاجت موری و اندیشه کمتر حیوانی
بر تو پوشیده نماند که سمیعی و بصیری
#شیخ اجل سعدی مواعظ
خالق صبح و برآرنده خورشید منیری
حاجت موری و اندیشه کمتر حیوانی
بر تو پوشیده نماند که سمیعی و بصیری
#شیخ اجل سعدی مواعظ
سوی بیماران خود شد شاه مه رویان من
گفت ای رخهای زرد و زعفرانستان من
زعفرانستان خود را آب خواهم داد آب
زعفران را گل کنم از چشمه حیوان من
زرد و سرخ و خار و گل در حکم و در فرمان ماست
سر منه جز بر خط فرمان من فرمان من
ماه رویان جهان از حسن ما دزدند حسن
ذرهای دزدیدهاند از حسن و از احسان من
عاقبت آن ماه رویان کاه رویان می شوند
حال دزدان این بود در حضرت سلطان من
روز شد ای خاکیان دزدیدهها را رد کنید
خاک را ملک از کجا حسن از کجا ای جان من
شب چو شد خورشید غایب اختران لافی زنند
زهره گوید آن من دان ماه گوید آن من
مشتری از کیسه زر جعفری بیرون کند
با زحل مریخ گوید خنجر بران من
وان #عطارد صدر گیرد که منم صدرالصدور
چرخها ملک من است و برجها ارکان من
آفتاب از سوی مشرق صبحدم لشکر کشد
گوید ای دزدان کجا رفتید اینک آن من
زهره زهره درید و ماه را گردن شکست
شد #عطارد خشک و بارد با رخ رخشان من
کار مریخ و زحل از نور ماهم درشکست
مشتری مفلس برآمد کاه شد همیان من
چون یکی میدان دوانید آفتاب آمد ندا
هان و هان ای بیادب بیرون شو از میدان من
آفتاب آفتابم آفتابا تو برو
در چه مغرب فرورو باش در زندان من
گفت ای رخهای زرد و زعفرانستان من
زعفرانستان خود را آب خواهم داد آب
زعفران را گل کنم از چشمه حیوان من
زرد و سرخ و خار و گل در حکم و در فرمان ماست
سر منه جز بر خط فرمان من فرمان من
ماه رویان جهان از حسن ما دزدند حسن
ذرهای دزدیدهاند از حسن و از احسان من
عاقبت آن ماه رویان کاه رویان می شوند
حال دزدان این بود در حضرت سلطان من
روز شد ای خاکیان دزدیدهها را رد کنید
خاک را ملک از کجا حسن از کجا ای جان من
شب چو شد خورشید غایب اختران لافی زنند
زهره گوید آن من دان ماه گوید آن من
مشتری از کیسه زر جعفری بیرون کند
با زحل مریخ گوید خنجر بران من
وان #عطارد صدر گیرد که منم صدرالصدور
چرخها ملک من است و برجها ارکان من
آفتاب از سوی مشرق صبحدم لشکر کشد
گوید ای دزدان کجا رفتید اینک آن من
زهره زهره درید و ماه را گردن شکست
شد #عطارد خشک و بارد با رخ رخشان من
کار مریخ و زحل از نور ماهم درشکست
مشتری مفلس برآمد کاه شد همیان من
چون یکی میدان دوانید آفتاب آمد ندا
هان و هان ای بیادب بیرون شو از میدان من
آفتاب آفتابم آفتابا تو برو
در چه مغرب فرورو باش در زندان من
زندگی نامهی شقایق چیست؟
رایت خون به دوش وقت سحر
نغمهای عاشقانه بر لب باد
زندگی را سپرده در ره عشق
به کف باد و هرچه باداباد ...
محمد رضا شفیعی کدکنی
رایت خون به دوش وقت سحر
نغمهای عاشقانه بر لب باد
زندگی را سپرده در ره عشق
به کف باد و هرچه باداباد ...
محمد رضا شفیعی کدکنی