درخواست سازمان بهداشت جهانی از ایرانیان برای ماندن در خانه
💬دفتر نمایندگی سازمان جهانی بهداشت (WHO) در ایران در پیامی ضمن تبریک نوروز ۱۳۹۹، با شعار:
«دستهامان کمی دورتر؛ دلهامان ولی نزدیکتر» برای قطع زنجیره انتقال کروناویروس از تمام ایرانیها خواست تا با ماندن در منازل و پرهیز از مسافرت و بازدیدهای نوروزی، بهار امسال را جشن بگیرند.
💬دفتر نمایندگی سازمان جهانی بهداشت (WHO) در ایران در پیامی ضمن تبریک نوروز ۱۳۹۹، با شعار:
«دستهامان کمی دورتر؛ دلهامان ولی نزدیکتر» برای قطع زنجیره انتقال کروناویروس از تمام ایرانیها خواست تا با ماندن در منازل و پرهیز از مسافرت و بازدیدهای نوروزی، بهار امسال را جشن بگیرند.
نیایش صبحگاهی
#خدای_خوبم!
در آستانهی سال جدیدی ایستادهایم،
به مردمِ کشورم کمک کن،
دستی به سر و گوشِ زندگیشان بکش،
دردهایشان را درمان باش،
و دلهایشان را از همیشه شادتر کن.
کاری کن که سال جدید برایمان،
سال اتفاقات خوب باشد،
بادهای بهاری،
گرد امید و تعهد و عشق را
همه جا پخش کنند
و ابرها، همدلی،
عافیت و مهربانی بر سرِ
این مردم ببارند،
آن قدر که انسانیت،
جانی دوباره بگیرد..
سالی که همگی خوشبخت باشیم
سالی که؛
دلمان نیاید تمام شود . . .!!
#پیشاپیش_آمدن_بهار_بر_شما_مبارک
#خدای_خوبم!
در آستانهی سال جدیدی ایستادهایم،
به مردمِ کشورم کمک کن،
دستی به سر و گوشِ زندگیشان بکش،
دردهایشان را درمان باش،
و دلهایشان را از همیشه شادتر کن.
کاری کن که سال جدید برایمان،
سال اتفاقات خوب باشد،
بادهای بهاری،
گرد امید و تعهد و عشق را
همه جا پخش کنند
و ابرها، همدلی،
عافیت و مهربانی بر سرِ
این مردم ببارند،
آن قدر که انسانیت،
جانی دوباره بگیرد..
سالی که همگی خوشبخت باشیم
سالی که؛
دلمان نیاید تمام شود . . .!!
#پیشاپیش_آمدن_بهار_بر_شما_مبارک
ریشه ی اصطلاح "ﺍن شاءاﻟﻠﻪ ۱۲۰ ﺳﺎﻟﻪ بشی"
ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﮐﺒﯿﺴﻪ ﻭﺟﻮﺩ ندﺍﺷﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺳﻔﻨﺪ ﻣﺎﻩ ۲۹ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩﻩ، دﺭ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﻃﯽ ۱۲۰ﺳﺎﻝ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ذﺧﯿﺮﻩ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺠﺎﯼ ۱۲ ﻣﺎﻩ،۱۳ ﻣﺎﻩ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ، دﺭ ﻣﺎﻩ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺧﺮﺝ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺟﺸﻦ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻨﺪ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﻖ ﻫﻢ ﺩعا ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ۱۲۰ﺳﺎﻝ ﻋﻤﺮ کنند ﺗﺎ این ﺟﺸﻦ ﯾﮏ ﻣﺎﻫﻪ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ!
ان شاء الله همتون ۱۲۰ ساله بشید
ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﮐﺒﯿﺴﻪ ﻭﺟﻮﺩ ندﺍﺷﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺳﻔﻨﺪ ﻣﺎﻩ ۲۹ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩﻩ، دﺭ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﻃﯽ ۱۲۰ﺳﺎﻝ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ذﺧﯿﺮﻩ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺠﺎﯼ ۱۲ ﻣﺎﻩ،۱۳ ﻣﺎﻩ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ، دﺭ ﻣﺎﻩ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺧﺮﺝ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺟﺸﻦ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻨﺪ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﻖ ﻫﻢ ﺩعا ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ۱۲۰ﺳﺎﻝ ﻋﻤﺮ کنند ﺗﺎ این ﺟﺸﻦ ﯾﮏ ﻣﺎﻫﻪ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ!
ان شاء الله همتون ۱۲۰ ساله بشید
تفاوت ایشاالله ، انشاالله و ان شاالله درکجاست؟؟
ایشاالله: یعنی خدا را به خاک سپردیم (نعوذبالله) (استغفرالله)
انشاالله: یعنی ما خدا را ایجاد کردیم (نعوذبالله) (استغفرالله)
ان شاءالله: یعنی اگر خداوند مقدر فرمود (به خواست خدا)
بنابراین:
ان شاالله را درست بنویسیم.
ایشاالله: یعنی خدا را به خاک سپردیم (نعوذبالله) (استغفرالله)
انشاالله: یعنی ما خدا را ایجاد کردیم (نعوذبالله) (استغفرالله)
ان شاءالله: یعنی اگر خداوند مقدر فرمود (به خواست خدا)
بنابراین:
ان شاالله را درست بنویسیم.
دوستان ارجمند:
با سلام و احترام
این متن بسیار جالب را یکی از دوستان برام ارسال کرده که خدمتتون باشتراک میزارم ❗
لطفا با تأمل و دقت تا آخر بخوانید... لطفا لطفا
🙏🙏🙏🙏🙏🙏
حدود هزار سال پیش«لیدی گودایوا»همسر یکی از بزرگان انگلیس،در اعتراض به افزایش بی رویه مالیات برای مردم شهر خود، هر روز به سراغ همسرش میرفت و عاجزانه تقاضا میکرد که مالیاتها کاهش پیدا کند.
همسر او که سیاست و تصمیمهای سیاسی خود را بر خواسته همسر خود ترجیح میداد، به همسرش گفت: اگر یک روز،برهنه سوار اسب شوی و تمام شهر از سمتی به سمت دیگر بروی، مالیاتها را کاهش خواهم داد.
لیدی گودایوا اسبش را زین کرد. لباسهایش را بر زمین ریخت و سوار بر اسب براه افتاد. 😔درشهر گفتند:گودایوا درحمایت از مردم،برهنه درمیان شهر میگردد! تمام مردم، مغازه ها را بستند و به خانه ها رفتند. پرده ها را کشیدند و با چشمانی اشکبار،منتظر شدند این گردش شوم به پایان برسد... 👏👏
گودایوا باعث شد مالیاتها کاهش یابند. 😍
اکنون مجسمه او در«کاونتری»است...
((( اسطوره ها، به تنهایی خلق نمیشوند. بلکه در بستری از فهم و شعور و حمایت اجتماعی شکل میگیرند.))) ‼
نمیدانم اگر "خانم گودایوا" در این نقطه از تاریخ و جغرافیا، برای نجات جان همین مردم به این بازی تلخ وادار میشد، آیا خیابانها خلوت وپنجره ها بسته میشد یا تصاویر او ازطریق شبکه های اجتماعی و موبایلها، از دستی به دست دیگر میگشت! و از این شرایط تلخ هم برای خود طنز میساختیم.⁉
نمیدانم 😟 اما امروز بیش از هر زمان دیگری دلم به حال دکتر نمکی (وزیر_بهداشت) میسوزد که با آن صدای لرزان و درعین حال ملتمسانه خطاب به مردم گفت: "یه موضوع را چقدر باید از مردم تقاضا کرد، هم نفس همکارای ما را بریده اید ، و هم سلامتی خود را به خطر انداختید.❗ از مردم خواهش میکنم برای سلامتی خود! درخانه بمانند".⚠️‼⚠️
با این ملت چگونه باید طرف شد؟ ملتی که شایعه را بیش از واقعیت می پسندد ! و خیال میکند مرگ و اتفاق برای دیگری است و شادی برای خودش !
با این ملت چگونه باید طرف شد که حتی جان عزیزترینش برایش مهم نیست!...
حالا وقتی مردم همکاری نمی کنند چه فرقی میکند که بدانیم بستری ها چند نفرند؟! تعداد فوتی ها چند نفر؟!
دارد دیر میشود و نفرین و افسوس ابدی تاریخ بر ما خواهد ماند که خود سازنده تاریخیم!!!.
بیاییم و با درخانه ماندن خود ضمن قدردانی از تلاش کادر پزشکی ودیگر زحمت کشان عزیز کشورمان در این عرصه حساس ،عمر شیوع ویروس را کوتاهتر نموده وآن را شکست بدهیم
و با این کارمان چهره ماندگار وباارزشی را از خودمان در تاریخ برای آیندگان به تصویر بکشیم .🌹🙏
با سلام و احترام
این متن بسیار جالب را یکی از دوستان برام ارسال کرده که خدمتتون باشتراک میزارم ❗
لطفا با تأمل و دقت تا آخر بخوانید... لطفا لطفا
🙏🙏🙏🙏🙏🙏
حدود هزار سال پیش«لیدی گودایوا»همسر یکی از بزرگان انگلیس،در اعتراض به افزایش بی رویه مالیات برای مردم شهر خود، هر روز به سراغ همسرش میرفت و عاجزانه تقاضا میکرد که مالیاتها کاهش پیدا کند.
همسر او که سیاست و تصمیمهای سیاسی خود را بر خواسته همسر خود ترجیح میداد، به همسرش گفت: اگر یک روز،برهنه سوار اسب شوی و تمام شهر از سمتی به سمت دیگر بروی، مالیاتها را کاهش خواهم داد.
لیدی گودایوا اسبش را زین کرد. لباسهایش را بر زمین ریخت و سوار بر اسب براه افتاد. 😔درشهر گفتند:گودایوا درحمایت از مردم،برهنه درمیان شهر میگردد! تمام مردم، مغازه ها را بستند و به خانه ها رفتند. پرده ها را کشیدند و با چشمانی اشکبار،منتظر شدند این گردش شوم به پایان برسد... 👏👏
گودایوا باعث شد مالیاتها کاهش یابند. 😍
اکنون مجسمه او در«کاونتری»است...
((( اسطوره ها، به تنهایی خلق نمیشوند. بلکه در بستری از فهم و شعور و حمایت اجتماعی شکل میگیرند.))) ‼
نمیدانم اگر "خانم گودایوا" در این نقطه از تاریخ و جغرافیا، برای نجات جان همین مردم به این بازی تلخ وادار میشد، آیا خیابانها خلوت وپنجره ها بسته میشد یا تصاویر او ازطریق شبکه های اجتماعی و موبایلها، از دستی به دست دیگر میگشت! و از این شرایط تلخ هم برای خود طنز میساختیم.⁉
نمیدانم 😟 اما امروز بیش از هر زمان دیگری دلم به حال دکتر نمکی (وزیر_بهداشت) میسوزد که با آن صدای لرزان و درعین حال ملتمسانه خطاب به مردم گفت: "یه موضوع را چقدر باید از مردم تقاضا کرد، هم نفس همکارای ما را بریده اید ، و هم سلامتی خود را به خطر انداختید.❗ از مردم خواهش میکنم برای سلامتی خود! درخانه بمانند".⚠️‼⚠️
با این ملت چگونه باید طرف شد؟ ملتی که شایعه را بیش از واقعیت می پسندد ! و خیال میکند مرگ و اتفاق برای دیگری است و شادی برای خودش !
با این ملت چگونه باید طرف شد که حتی جان عزیزترینش برایش مهم نیست!...
حالا وقتی مردم همکاری نمی کنند چه فرقی میکند که بدانیم بستری ها چند نفرند؟! تعداد فوتی ها چند نفر؟!
دارد دیر میشود و نفرین و افسوس ابدی تاریخ بر ما خواهد ماند که خود سازنده تاریخیم!!!.
بیاییم و با درخانه ماندن خود ضمن قدردانی از تلاش کادر پزشکی ودیگر زحمت کشان عزیز کشورمان در این عرصه حساس ،عمر شیوع ویروس را کوتاهتر نموده وآن را شکست بدهیم
و با این کارمان چهره ماندگار وباارزشی را از خودمان در تاریخ برای آیندگان به تصویر بکشیم .🌹🙏
ریشه کلمه خیابان
«خی» به معنی مشک آب است و در گذشته در معابر بزرگ ،برای رفاه حال عابران مشک های آب یا همان «خی» را در دو طرف معبر قرار می دادند .
به تدریج این معابر ،«خیابان»نامیده شدند ؛به معنی مکانی که در آن مشک آب وجود دارد .
«خی» به معنی مشک آب است و در گذشته در معابر بزرگ ،برای رفاه حال عابران مشک های آب یا همان «خی» را در دو طرف معبر قرار می دادند .
به تدریج این معابر ،«خیابان»نامیده شدند ؛به معنی مکانی که در آن مشک آب وجود دارد .
◦•●◉✿✿◉●•◦
هفت سین حافظ :
1- سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
2- سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
3- سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
4- سلامی چو بوی خوش آشنایی
بر آن مردم دیده روشنایی
5- ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
این بحث با ثلاثه غساله میرود
6- ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت
7- سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم
هفت سین حافظ :
1- سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
2- سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
3- سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
4- سلامی چو بوی خوش آشنایی
بر آن مردم دیده روشنایی
5- ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
این بحث با ثلاثه غساله میرود
6- ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت
7- سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم
شاهنامه خطی فلورانس جلد ۱ کیفیت بالا.pdf
260.3 MB
👑شاهنامه خطی نسخه فلورانس👑
نسخه دستنویس شاهنامه فلورانس( با کیفیت بالا)
این شاهنامه، کهنترین نسخه دستنویس شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران است که در کتابخانه فلورانس ایتالیا نگهداری میشود.
نسخه دستنویس شاهنامه فلورانس( با کیفیت بالا)
این شاهنامه، کهنترین نسخه دستنویس شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران است که در کتابخانه فلورانس ایتالیا نگهداری میشود.
هفت سین ها باید دارای این ویژگی ها باشند :
۱- نام آنها پارسی باشد.
۲- با بند واژه (حرف) سین آغاز شود
۳- دارای ریشه گیاهی باشند.
۴- خوردنی باشند
۵-ترکیبی نباشد(ترکیبی از دو واژه نباشد مثل :سیب زمینی)
سیب. سیر. سماغ. سرکه. سمنو. سبزی( یا سبزه ) و سنجد
بر این پایه :
_ ُسنبل ( نه خوراکی است نه پارسی ) تازی است.
_ سکه ( نه خوراکی است نه پارسی ) تازی است.
_ سماور ( نه خوراکی است نه پارسی ) روسی است.
در بیست میلیون واژه های پارسی، نمی توان هشتمی را برای هفت سین های نوروزی پیدا کرد که دارای این ویژگی ها باشند
هر یک از سین های هفت سین، نماد یکی از سپنتاهای ( هفت ابر فرشته ) کیش زرتشت است :
سیر : نماد اهورا مزدا
سبزه : فرشته اردیبهشت نماد آبهای پاک است
سیب : فرشته سپندارمذ، فرشته زن ، نماد بارداری و پرستاری است
سنجد : فرشته خورداد نماد دلبستگی
سرکه : فرشته امرداد نماد جاودانگی
سمنو : فرشته شهریور نماد خواربار
سماغ : فرشته بهمن نماد باران
سماغ واژه پارسی است و نباید با بندواژه " ق " نوشته شود
۱- نام آنها پارسی باشد.
۲- با بند واژه (حرف) سین آغاز شود
۳- دارای ریشه گیاهی باشند.
۴- خوردنی باشند
۵-ترکیبی نباشد(ترکیبی از دو واژه نباشد مثل :سیب زمینی)
سیب. سیر. سماغ. سرکه. سمنو. سبزی( یا سبزه ) و سنجد
بر این پایه :
_ ُسنبل ( نه خوراکی است نه پارسی ) تازی است.
_ سکه ( نه خوراکی است نه پارسی ) تازی است.
_ سماور ( نه خوراکی است نه پارسی ) روسی است.
در بیست میلیون واژه های پارسی، نمی توان هشتمی را برای هفت سین های نوروزی پیدا کرد که دارای این ویژگی ها باشند
هر یک از سین های هفت سین، نماد یکی از سپنتاهای ( هفت ابر فرشته ) کیش زرتشت است :
سیر : نماد اهورا مزدا
سبزه : فرشته اردیبهشت نماد آبهای پاک است
سیب : فرشته سپندارمذ، فرشته زن ، نماد بارداری و پرستاری است
سنجد : فرشته خورداد نماد دلبستگی
سرکه : فرشته امرداد نماد جاودانگی
سمنو : فرشته شهریور نماد خواربار
سماغ : فرشته بهمن نماد باران
سماغ واژه پارسی است و نباید با بندواژه " ق " نوشته شود
ای چرخِ مُدَوّرِ خسیسِ بیپاک
صد پیرهنِ وفای من کردی چاک
آزاده هرآنچه بود کردی تو هلاک
از گردشِ تو کُنون چه تَرسَست و چه باک.
#مسعودسعدسلمان
صد پیرهنِ وفای من کردی چاک
آزاده هرآنچه بود کردی تو هلاک
از گردشِ تو کُنون چه تَرسَست و چه باک.
#مسعودسعدسلمان
غزلی زیبا از حضرت مولانا❌❌❌❌❌
🌸نوروز بمانید که ایّام شمایید!
🍃آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
🌸آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
🍃می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
🌸آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
🍃آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
🌸خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
🌺خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
🍃نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
🌺اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
🍃عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
🌺افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
🍃هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
🌺هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
🍃امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
🌺در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
🍃گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
🌺در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
🍃ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!💐
🌷"سال نو پیشاپیش مبارک باد"🌷
سراینده پیرایه یغمایی
🌸نوروز بمانید که ایّام شمایید!
🍃آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
🌸آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
🍃می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
🌸آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
🍃آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
🌸خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
🌺خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
🍃نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
🌺اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
🍃عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
🌺افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
🍃هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
🌺هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
🍃امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
🌺در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
🍃گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
🌺در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
🍃ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!💐
🌷"سال نو پیشاپیش مبارک باد"🌷
سراینده پیرایه یغمایی
با یاد چشمت هر طرف، حوری وَشی سوزن به کف
بر سینه ي همچون صدف، تمثالِ آهو می کَند
طالبآملی
بر سینه ي همچون صدف، تمثالِ آهو می کَند
طالبآملی
اَه چه بیرنگ و بینشان که منم
کی ببینم مرا چنان که منم؟
گفتی: «اسرار در میان آور.»
کو میان اندر این میان که منم؟
کی شود این روانِ من ساکن؟
اینچنین ساکنِ روان که منم
بحرِ من غرقه گشت هم در خویش
بوالعجب بحرِ بیکران که منم!
این جهان وان جهان مرا مطلب
کاین دو گم شد در آن جهان که منم
فارغ از سودم و زیان، چو عدم،
طرفه بیسود و بیزیان که منم!
گفتم: «ای جان! تو عین مایی» گفت:
«عین چِبْوَد در این عیان که منم»
گفتم: «آنی» بگفت: «های! خموش
در زبان نامَدهست آن که منم»
گفتم: «اندر زبان چو درنامد
اینْت گویای بیزبان که منم!»
میشدم در فنا چو مَه بیپا
اینْت بیپای پادوان که منم!
بانگ آمد چه میدوی؟ بنگر
در چنین ظاهرِ نهان که منم
شمسِ تبریز را چو دیدم من
نادره بحر و گنج و کان که منم
در بابِ شأن سرودنِ این غزل، افلاکی داستانی دارد که بنابر آن مولانا این غزل را خطاب به نقاشی به نام عینالدولهٔ رومی -که قصد داشت تصویر مولانا را رسم کند- سروده و اینک عینِ عبارت افلاکی به اختصار:
... ملکهٔ زمان، بانویِ جهان، خاتونِ سلطان، گُرجی خاتون... از جمله محبّان خالص... بود و دایم در آتشِ شوق مولانا میسوخت... نقّاشی بود... او را عینالدولهٔ رومی گفتندی [خاتون] او را تشریفها داده اشارت کرد که تا صورتِ مولانا را در طبقی کاغذ (صفحهٔ کاغذ) رسمی بزند... عینالدوله قلم بر دست گرفته... نظری بکرد و به تصویر صورت مشغول شد و در طبقی به غایت صورتی لطیف نقش کرد. دوم بار چون نظر کرد دید که آنچه اوّل دیده بود، آن نبود. در طبقی دیگر رسمی دیگر زد. چون صورت را تمام کرد، باز شکلی دیگر نمود، علیها (= به همان ترتیب) در بیست طبقِ گوناگون صورتها نبشت و چندان که نظر را مکرّر میکرد نقش پیکر دیگرگون میدید، متحیّر مانده نعرهای بزد و بیهوش گشته قلمها را بشکست... همانا مولانا همین غزل را سرآغاز فرمود که: اَه چه بیرنگ و بینشان که منم... اِلی آخره... همچنان گریان گریان عینالدوله بیرون آمد و کاغذها را به خدمت گرجی خاتون بردند. مجموع آن صُوَر را در صندوق نهاده در سفر و حضرِ خود با خود میداشت.
غزلیات شمس تبریز، مولانا جلالالدّین محمّد بلخی، مقدمه، گزینش و تفسیر محمّدرضا شفیعی کدکنی،
کی ببینم مرا چنان که منم؟
گفتی: «اسرار در میان آور.»
کو میان اندر این میان که منم؟
کی شود این روانِ من ساکن؟
اینچنین ساکنِ روان که منم
بحرِ من غرقه گشت هم در خویش
بوالعجب بحرِ بیکران که منم!
این جهان وان جهان مرا مطلب
کاین دو گم شد در آن جهان که منم
فارغ از سودم و زیان، چو عدم،
طرفه بیسود و بیزیان که منم!
گفتم: «ای جان! تو عین مایی» گفت:
«عین چِبْوَد در این عیان که منم»
گفتم: «آنی» بگفت: «های! خموش
در زبان نامَدهست آن که منم»
گفتم: «اندر زبان چو درنامد
اینْت گویای بیزبان که منم!»
میشدم در فنا چو مَه بیپا
اینْت بیپای پادوان که منم!
بانگ آمد چه میدوی؟ بنگر
در چنین ظاهرِ نهان که منم
شمسِ تبریز را چو دیدم من
نادره بحر و گنج و کان که منم
در بابِ شأن سرودنِ این غزل، افلاکی داستانی دارد که بنابر آن مولانا این غزل را خطاب به نقاشی به نام عینالدولهٔ رومی -که قصد داشت تصویر مولانا را رسم کند- سروده و اینک عینِ عبارت افلاکی به اختصار:
... ملکهٔ زمان، بانویِ جهان، خاتونِ سلطان، گُرجی خاتون... از جمله محبّان خالص... بود و دایم در آتشِ شوق مولانا میسوخت... نقّاشی بود... او را عینالدولهٔ رومی گفتندی [خاتون] او را تشریفها داده اشارت کرد که تا صورتِ مولانا را در طبقی کاغذ (صفحهٔ کاغذ) رسمی بزند... عینالدوله قلم بر دست گرفته... نظری بکرد و به تصویر صورت مشغول شد و در طبقی به غایت صورتی لطیف نقش کرد. دوم بار چون نظر کرد دید که آنچه اوّل دیده بود، آن نبود. در طبقی دیگر رسمی دیگر زد. چون صورت را تمام کرد، باز شکلی دیگر نمود، علیها (= به همان ترتیب) در بیست طبقِ گوناگون صورتها نبشت و چندان که نظر را مکرّر میکرد نقش پیکر دیگرگون میدید، متحیّر مانده نعرهای بزد و بیهوش گشته قلمها را بشکست... همانا مولانا همین غزل را سرآغاز فرمود که: اَه چه بیرنگ و بینشان که منم... اِلی آخره... همچنان گریان گریان عینالدوله بیرون آمد و کاغذها را به خدمت گرجی خاتون بردند. مجموع آن صُوَر را در صندوق نهاده در سفر و حضرِ خود با خود میداشت.
غزلیات شمس تبریز، مولانا جلالالدّین محمّد بلخی، مقدمه، گزینش و تفسیر محمّدرضا شفیعی کدکنی،
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نو بهار آمد و
گل سرزده
چون عارض یار
ای گل تازه
مبارک به تو
این تازه بهار!
رهی معيري
گل سرزده
چون عارض یار
ای گل تازه
مبارک به تو
این تازه بهار!
رهی معيري
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اندر دل من مها
دل افروز تویے
یاران هستند لیک
دلسوز تویے
شادند جهانیان
به نوروز و به عید
عید من و نوروز من
امروز تویے
حضرت مولانا
دل افروز تویے
یاران هستند لیک
دلسوز تویے
شادند جهانیان
به نوروز و به عید
عید من و نوروز من
امروز تویے
حضرت مولانا
ای زیان و ای زیان و ای زیان و ای زیان
هوشیاری در میان بیخودان و مستیان
بی محابا درده ای ساقی مدام اندر مدام
تا نماند هوشیاری عاقلی اندر جهان
یار دعوی می کند گر عاشقی دیوانه شو
سرد باشد عاقلی در حلقه دیوانگان
#مولانا
هوشیاری در میان بیخودان و مستیان
بی محابا درده ای ساقی مدام اندر مدام
تا نماند هوشیاری عاقلی اندر جهان
یار دعوی می کند گر عاشقی دیوانه شو
سرد باشد عاقلی در حلقه دیوانگان
#مولانا
قبل از تحويلِ سال؛
كاغذ ، قلم و بنويسيم... از سرِ خط؛
نام تك تك كساني كه آمدند و ماندند و شدند دليلِ لبخندهايمان...حالِ خوبمان
رويشان حساب كرديم و حسابي سربلندمان كردند پشت و رو يكى بودند.. ادعا نداشتند
دوست داشتنشان را ثابت كردند
ما را براى خودمان مي خواستند
اينها را نگه داريد!
وجودشان را تمديد كنيد تا جايگزينِ تمامِ آنهايى باشند كه چشمِ ديدنِ خوشيمان را نداشتند...كه لب بودند كه فقط حرف زدند و در عمل شرمنده مان كردند
بعضى ها تازه قدم اند اما وجودشان شرف دارد به قديميها... نگه داريد تمامِ اين خوبها را اينها وجودشان هزاران هزار بهار است در زندگي..
#علي_قاضي_نظام.
كاغذ ، قلم و بنويسيم... از سرِ خط؛
نام تك تك كساني كه آمدند و ماندند و شدند دليلِ لبخندهايمان...حالِ خوبمان
رويشان حساب كرديم و حسابي سربلندمان كردند پشت و رو يكى بودند.. ادعا نداشتند
دوست داشتنشان را ثابت كردند
ما را براى خودمان مي خواستند
اينها را نگه داريد!
وجودشان را تمديد كنيد تا جايگزينِ تمامِ آنهايى باشند كه چشمِ ديدنِ خوشيمان را نداشتند...كه لب بودند كه فقط حرف زدند و در عمل شرمنده مان كردند
بعضى ها تازه قدم اند اما وجودشان شرف دارد به قديميها... نگه داريد تمامِ اين خوبها را اينها وجودشان هزاران هزار بهار است در زندگي..
#علي_قاضي_نظام.
ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگرخون باشی
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی
حضرت_حافظ
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگرخون باشی
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی
حضرت_حافظ