معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.3K photos
12.4K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
الله مرا زخم غیرت بچشانید و بازم زنده گردانید. از کوره امتحان خالص بیرون آمدم تا گفت: لمن الملک. گفتم: تو را. گفت: لمن الحکم. گفتم: تو را. گفت: لمن الاختیار. گفتم: تو را. چون سخن همان بود که در بدایت کار شنود خواست که مرا بازنماید که اگر سبق رحمت من نبودی خلق هرگز نیاسودی و اگر محبت نبودی قدرت دمار از همه برآوردی. به نظر قهاری به واسطه جباری به من نگریست. نیز از من کسی اثری ندید. چون در مستی خویش خود را به همه وادیها در انداختم و به آتش غیرت تن را بر همه بوته ها بگداختم و اسب طلب در فضای صحرا بتاختم، بِه از نیاز صیدی ندیدم، و بِه از عجز چیزی نیافتم. و روشنتر از خاموشی چراغی ندیدم. و سخن بِه از بی سخن نشنیدم. ساکن سرای سکوت شدم و صدره صابری در پوشیدم تا کار به غایت رسید. ظاهر و باطن مرا از علت بشریت خالی دید. فرجه ای از فرج در سینه ظالمانی من گشاد و مرا از تجرید و توحید زبانی داد. لاجرم اکنون زبانم از لطف صمدانی است و دلم از نور ربانی است و چشمم از صنع یزدانی است. به مدد او می‌گویم. و به قوت او می‌گیرم. چون بدو زنده ام هرگز نمیرم.


بایزید بسطامی
فرزندم هر چیزی به سوی جان پر میکشد، آنسان که پرندگان به سویِ آشیان خویش بر درخت، از برای آسایش.

زمین، جنس عطرش ؛ آب، جنس طعم اش؛ نور، جنس زیبایی اش؛ باد، جنس بساوایی اش؛ هوا، جنس صداش ؛ چشم، همان چه می بیند؛ گوش، همان چه می شنود؛ دماغ، همان چه می بوید؛ زبان، همان چه می چشد؛ پوست، همان چه لمس میکند؛ صدا، همان چه میگوید؛ دست، همان چه می گیرد؛ باروری ، همان چه بَرش می انگیزد؛ برون ریخته، همان چه برونش می ریزد؛ پا ، همان چه بر آن میگذرد ؛ ذهن ، همان چه خیال میکند؛ خرد، همان چه باز می شناسد؛ غرور، همان چه بادش میکند؛ اندیشه، همان چه اندیشیده میشود؛ نور ، همان چه تاب اش میدهد؛ زندگی، همان چه بدان بسته است؛ آشیانِ این همه جان است و بس.

جان است که می بیند، می شنود، می بوید ، می چشد، می اندیشد ، باز می شناسد و انجام میدهد. جانِ انسان و جان جهان، آن جانِ جاودان بی کران، هر دو یکی است.


اوپانیشادها
‌قیصرامین پور

دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی ، از دودمان باد
آب ازتوتوفان شد،خاک ازتوخاکستر
از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران
هرکوه بی فرهاد کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را ، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد ، بوی تو می آید
تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد
‍ سهراب سپهری

شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها ، از جاده عبور
دور ماندند ز من ، آدم ها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد ، تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر ، سحر نزدیک است...
دلا، گر عاشقي، بنشين، که جانانت برون آيد
بر آن در منتظر ميباش، تا جانت برون آيد

چه بينم آفتابي را، که از جيب فلک سر زد؟
خوش آن ماهي، که هر صبح، از گريبانت برون آيد

#هلالی جغتایی غزل ۱۶۰
دلا، گر عاشقي، بنشين، که جانانت برون آيد
بر آن در منتظر ميباش، تا جانت برون آيد

چه بينم آفتابي را، که از جيب فلک سر زد؟
خوش آن ماهي، که هر صبح، از گريبانت برون آيد

#هلالی جغتایی غزل ۱۶۰
آن يک، يکی را پرسيد که "فلان مرد اهل است؟"
گفت: "پدرش اهل بود. فاضل بود".
گفت: "من از پدرش نمی‌پرسم. از وی می‌پرسم".
گفت: "پدرش سخت اهل دل بود!!"
گفت: "می‌شنوی چه می‌گويم؟"
گفت: "تو نمی‌شنوی! من می‌شنوم. کر نيستم. می‌دانم چه می‌پرسی".


شمس تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوستان مهربانم
روزتون بخیر
سبدی پراز مهر و وفا
خرمنی سبز
به پهنای جهان
گنجی انباشتہ
از عشق نهان
همہ تقدیم شما
در این روز زیبا
دلتون شاد و لبتون پرخنده باد.
راحت روح شاهدست و شراب
فرح استماع چنگ و رباب

ساقیی طرفه تر ز آب زلال
مطربی تازه تر ز عیش شباب

خوش ترین جای چیست خلوت خاص
بهترین نقل چیست سیخ کباب

نی غلط رفت چاشنی کردن
از کجا از لب چو لعل مذاب

روی در روی دوست بر کف جام
دوش با دوش یار مست خراب

در فرو بسته بر عوام الناس
روی در روی مجمع الاحباب

چند گویی نزاریا ز بهشت
اینک اینک ببین ببین دریاب

بزم مخدوم شهریار انام
مشتری طلعت خجسته جناب

شادی روزگار یاران را
بر کف من نهید جام شراب

دوستان نقد وقت دریابید
ای که طوبی لهم و حسن مآب

حکیم نزاری قهستانی
هیچ کُنجی بی دَد و بی دام نیست
جز به خلوتگاه حق, آرام نیست
#مثنوی_مولانا

با بخشش دیگران, خودم را از بند کینه ها و کدورت ها رها می کنم. بخشش هدیه ای است که به خودم و خداوند می دهم و با تهی کردن قلبم از کدورت ها, به خداوند اجازه می دهم که در قلبم حضور پیدا کند.

پروردگارا,
حکمت آنچه که بر ما رفته است را تنها تو دانی,
علم تو بر همه چیز احاطه دارد,

حتی ستمی که دیگران در حق ما روا می کنند و بیست سال ما را در زندان انفرادی قرار می دهند,
حکمت و خواست توست تا ما را از هزاران بلای دیگر برهانی,

گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن
مصلحی تو ای تو سلطان سخن
#مثنوی_مولانا

پروردگارا,
اگر جسارتی کردیم و تو را مقصر بلایای زندگی خود دانستیم, ما را به کرم خود ببخش و دردهای ما را تو مرهم باش.

پروردگارا,
آنقدر سبک شدم که روحم پروازکنان به سوی توی می آید,
مرا در آغوش خود پذیرا باش.
#غلامحسین_بنان 
(زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰
درگذشته ٨ اسفند ۱٣۶۴) 
خوانندهٔ موسیقی کلاسیک ایرانی 


بنان در ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰ در تهران متولد شد.
او از سالهای ۱۳۲۱ تا دههٔ ۱۳۵۰ در زمینهٔ موسیقی ملی ایران فعالیت داشت.

از سال ۱۳۲۱ صدایش همراه با عده‌ای از هنرمندان دیگر از رادیو به گوش مردم رسید.

#روح‌الله_خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه "گلهای رنگارنگ" بنا به دعوت #داوود_پیرنیا همکاری داشت.

او در طول فعالیت هنری خود، حدود ۳۵۰ آهنگ اجرا کرد. ویژگی صدای بنان زیر و بم‌ها و تحریرهای صدای اوست.

بنان هم به آواز قدیمی و کلاسیک ایرانی و هم به نغمات جدید و مدرن ایرانی تسلط داشت. مانند تصنیف "الهه ناز".

برخی بنان را بزرگترین اجرا کننده سبک "وزیری - خالقی" می‌دانند.

او همچنین در کنار #ادیب_خوانساری از اجراکنندگان آثار #صبا و #محجوبی بود. بنان همچنین به مرکب‌خوانی و تلفیق شعر و موسیقی مسلط بود.

ارکستر رادیو به رهبری #روح‌الله_خالقی، خوانندگی بنان و با شرکت #پرویز_یاحقی، #علی_تجویدی، #مرتضی_محجوبی و ... تشکیل یافته بود.
در سال ۱۳۳۲ به پیشنهاد روح‌الله خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول شد و در سال ۱۳۳۴ به ریاست شورای موسیقی رادیو رسید.

غلامحسین بنان از ابتدا در برنامه‌ گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشت و برنامه‌های متعدد و گوناگون دیگری از او به جا مانده‌است.

در ۲۷ آذرماه ۱۳۳۶ وقتی بنان با اتومبیل شخصی در جادهٔ کرج مشغول رانندگی بود، با کامیونی که فاقد چراغ ایمنی عقب بود تصادف کرد و در این سانحه چشم راست خود را از دست داد و به همین خاطر همیشه از عینک دودی استفاده می‌کرد.

از ترانه‌های بنان می‌توان به آهنگ "آذربایجان" در دستگاه شور، "آمدی جانم به قربانت" در مایهٔ بوسلیک، "الهه ناز" در مایهٔ دشتی، "بهار دلنشین" در آواز اصفهان، "بوی جوی مولیان" در آواز اصفهان، تصنیف "توشه عمر" در دستگاه همایون، "یار رمیده"، "می‌ناب"، "خاموش"،" مرا عاشقی شیدا" در دستگاه سه گاه، "من از روز ازل" در دستگاه سه گاه، "نوای نی" در آواز دشتی و سرود "ای ایران" در مایهٔ دشتی اشاره کرد.

غلامحسین بنان ۸ اسفند ۱۳۶۴ در تهران درگذشت و بر خلاف وصیتش که مایل بود در گورستان #ظهیرالدوله به خاک سپرده شود، در ۱۰ اسفند در اما‌مزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
‌اصلاحیه

ﺍﺯ دﻝ گریزانم
ﻣﮑـﻦ ﺑـﺎ عـﺸـﻖ آﺯﺍﺭﻡ مکـن




ﺳﺎﻗﯽ ﺷﺮﺍﺑﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺰ ﻣﺴﺘﻢ ﺑﮕﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ

مولوی

جعلی

سراینده نعمت الله واحدی
دوستان عزیزم احتمال اینکه اکثر مشاغل به زودی تعطیل شوند خیلی زیاد است. در این دوره اگر مستأجر دارید با او کنار بیایید، اگر از کسی طلب دارید و امکانش هست بە او فرصت دھید، اگر اوضاع مالیتان خوب است به مردم کمک کنید. سعی کنید با مردم کنار بیایید و کمکشان کنید.
😔😔
شُهرت در این مقام به گمنام بودن است
از من نشان بپرس ولی بی نشان بیا

فاضل نظری
.
مرگ، مرگ، مرگ
ما را به خوابخانه ی خاموش خویش خواند.
دیگر بس است مرثیه دیگر بس است گریه و زاری
ما خسته ایم، آخر
ما خوابمان می آید دیگر.
ما را به حال خود بگذارید.
اینجا سرای سرد سکوت است،
ما موجهای خامشِ آرامشیم.
با صخره های تیره ترین کوری و کری
پوشانده اند سخت چشم و گوش روزنه ها را...

مهدى اخوان ثالث
استاد فاطمي نيا

توضيحاتي پيرامون
"ليلة الرغائب"

اولين شب ج
معه ماه رجب
را ليلة الرغائب گويند
رغائب جمع رغيبه است
"رغيبه" به معناي چيزي است كه مورد رغبت وميل ميباشد و هم چنين به معناي بخشش فراوان است
بنا بر معناي اول ، "ليلة الرغائب" شبي است كه ميل و توجه به عبادت در آن بسيار است و بندگان خدا در اين شب گرايش زيادي به رفتن به در خانه خدا و ارتباط و انس با او دارند.
بنابراين جمع بندي كه ميشود كرد اين است كه خداوند در اين شب عنايت خاصي به بندگان خود دارد و خوب است كه انسان از خدا بخواهد هر آنچه كه بندگان صالح و ارواح طيبه در اين شب به آن رغبت دارند ، به ما هم عنايت كند.
از تهی سرشار
جویبار لحظه ها جاریست...

شعر و صدای مهدی اخوان ثالث
مغرور بر آن مشو که خواندی ورقی ،
زان روز حَذر کن که ورق برگردد ...

ناصح تبریزی
دیوان حافظ


داني که چيست دولت ديدار يار ديدن
در کوي او گدايي بر خسروي گزيدن

از جان طمع بريدن آسان بود وليکن
از دوستان جاني مشکل توان بريدن

خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وان جا به نيک نامي پيراهني دريدن

گه چون نسيم با گل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازي از بلبلان شنيدن

بوسيدن لب يار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردي از دست و لب گزيدن

فرصت شمار صحبت کز اين دوراهه منزل
چون بگذريم ديگر نتوان به هم رسيدن

گويي برفت حافظ از ياد شاه يحيي
يا رب به يادش آور درويش پروريدن
-
اصول خلق نیک آمد، عدالت؛
پس از وی حکمت و عفت، شجاعت؛
حکیمی راست گفتار است و کردار؛
کسی کو متصف گردد بدین چار؛

"گلشن راز شبستری"


🌹