پروردگارااا
در این شب
دفتر دل دوستانم را
به تو میسپارم
با دستان مهربانت
قلمی بردار
خط بزن غمهایشان
و دلی رسم کن
برایشان به بزرگی دریا
در این شب
دفتر دل دوستانم را
به تو میسپارم
با دستان مهربانت
قلمی بردار
خط بزن غمهایشان
و دلی رسم کن
برایشان به بزرگی دریا
مدام باید مست بود،
تنها همین!
باید مست بود تا سنگینیِ رِقتبار زمان
که تورا میشکند
و شانههایت را خمیده میکند را احساس نکنی،
مدام باید مست بود،
اما مستی از چه؟
از شراب
از شعر
یا از پرهیزکاری،
آنطور که دلتان می خواهد
همواره مست باشید
"شارل بودلر"
و من میگم مست موسیقی ☺️
مست شادی های كوچكت باش ، هر جا هستی دنيا به كامت☺️
تنها همین!
باید مست بود تا سنگینیِ رِقتبار زمان
که تورا میشکند
و شانههایت را خمیده میکند را احساس نکنی،
مدام باید مست بود،
اما مستی از چه؟
از شراب
از شعر
یا از پرهیزکاری،
آنطور که دلتان می خواهد
همواره مست باشید
"شارل بودلر"
و من میگم مست موسیقی ☺️
مست شادی های كوچكت باش ، هر جا هستی دنيا به كامت☺️
اضطراب روز محشر را شبي ديدم به خواب
چون به ياد آمد غمت محشر نميدانم چه شد
مجذوب تبریزی
چون به ياد آمد غمت محشر نميدانم چه شد
مجذوب تبریزی
شب، زمان مناسبی است که بیندیشیم چه کردهایم تا جهان، بهتر و شفیقتر و دوستداشتنیتر از پیش شود.
اگر پاسخی هم نبود، باز شب وقت خوبی است که ببینیم از دستمان چه کاری برمیآید. لازم نیست کاری کنیم کارستان.
میشود به امور دست به نقد و ساده پرداخت: تلفنی که هنوز نزدهایم، نوشتن نامهای که بیخیالش شدهایم، تلافی کردن لطفی که نتوانستهایم پاسخ دهیم. برای بخشیدن عشق، فرصت نامحدود است و در دسترس همگان
لئو بوسکالیا
اگر پاسخی هم نبود، باز شب وقت خوبی است که ببینیم از دستمان چه کاری برمیآید. لازم نیست کاری کنیم کارستان.
میشود به امور دست به نقد و ساده پرداخت: تلفنی که هنوز نزدهایم، نوشتن نامهای که بیخیالش شدهایم، تلافی کردن لطفی که نتوانستهایم پاسخ دهیم. برای بخشیدن عشق، فرصت نامحدود است و در دسترس همگان
لئو بوسکالیا
ای صبح بجز نام تو را صادق نیست
زیرا که دلت چون دلِ من عاشق نیست
چون تو ز خورشید پشت گرم میداری
با خنده دم سرد بهم لایق نیست
#عطار
زیرا که دلت چون دلِ من عاشق نیست
چون تو ز خورشید پشت گرم میداری
با خنده دم سرد بهم لایق نیست
#عطار
به فراخور هیجدهم آذرماه زادروز شاعر و ادیب #ملک_الشعرای_بهار، چهرهی ماندگار ادبیات فارسی
#محمدتقی_بهار، ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری شمسی در مشهد به دنیا آمد. پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملکالشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدینشاه بود و از شاعران مشهور خراسان.
بهار از کودکی شعر میسرود و وقتی پدر درگذشت به فرمان مظفرالدینشاه بر جای پدر نشست و لقب ملکالشعرا را از آن ِ خود کرد. بهار در خاطرات خودنوشت خود دربارهی پدرش چنین میآورد: «پدرم غالب اوقات که به خانه میآمد مینشست و با ما صحبتهای علمی و ادبی و تاریخی میداشت و دارای این عقیده نبود که با زن و بچه نباید صحبت کرد. با ما صحبت میکرد و همان صحبتهای او بر مدارج معلومات مادرم و من میافزود. خیلی نوادر و حکایات عرب و شعرهای فارسی و عربی است که من از طفولیت در بین صحبتهای پدر شنیده و هنوز فراموش نکردهام.» بهار از کودکی شعر میسرود و نوجوان بود که همراه پدر در محافل آزادیخواهان شرکت میکرد. دو سال پس از فوت پدر بر اثر همین آشناییها، بهار به جمع مشروطهخواهان خراسان پیوست.
بهار در ۱۳۲۸ قمری (۱۲۸۹ شمسی) روزنامهی نوبهار را منتشر ساخت که روزنامهای بود که مروج اندیشههای "حذب دموکرات" بود. او به عضویت کمیتهی ایالتی این حزب نیز درآمد. روزنامهی نوبهار پس از گذشت چندی (۱۳۳۰ قمری) به دلیل مخالفت خود با حضور قوای روسیه در ایران به دستور کنسول روس تعطیل شد. بهار به همراه ۹ نفر دیگر از اعضای حزب دموکرات بازداشت میشود. هشت ماهی میگذرد تا بار دیگر بهار به مشهد میرود و روزنامهی نوبهار را مجددا بازگشایی میکند. انتشار بهار بارها ممنوع و دوباره آزاد شد. یکی از مشهورترین قصاید ملکالشعرا به نام «بثالشکوی» درباب همین توقیف روزنامهی نوبهار سروده شده است.
🔶 آثار منظوم منثور ملکالشعرای بهار
▫️منظومهٔ چهار خطابه، ۱۳۰۵
▫️اندرزهای آذرباد ماراسپندان (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)، ۱۳۱۲
▫️یادگار زریران (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)، ۱۳۱۲
▫️زندگانی مانی، ۱۳۱۳
▫️گلشن صبا، فتحعلی خان صبا (تصحیح)، ۱۳۱۳
▫️احوال فردوسی، ۱۳۱۳
▫️تاریخ سیستان (تصحیح)، ۱۳۱۴
▫️رسالهٔ نفس ارسطو ترجمهٔ باباافضل کاشانی (تصحیح)، ۱۳۱۶
▫️مجملالتواریخ والقصص (تصحیح)، ۱۳۱۸
▫️منتخب جوامعالحکایات، سدیدالدین عوفی (تصحیح)، ۱۳۲۴
▫️سبک شناسی، (سه جلد) ۱۳۲۱–۱۳۲۶
▫️تاریخ مختصر احزاب سیاسی (دو جلد)، ۱۳۲۱–۱۳۶۳
▫️دستور زبان فارسی پنج استاد (بهمراهی قریب، فروزانفر، رشید یاسمی، همایی)، ۱۳۲۹
▫️شعر در ایران، ۱۳۳۳
▫️تاریخ تطّور در شعر فارسی، ۱۳۳۴
▫️دیوان اشعار، تهران، ۱۳۳۵
▫️تاریخ بلعمی، ابوعلی محمدبن محمد بلعمی (تصحیح) (به کوشش محمد پروین گنابادی)، ۱۳۴۱
▫️فردوسینامه بهار، (به کوشش محمد گلبن)، ۱۳۴۵
▫️رساله در احوال محمدبن جریر طبری
▫️بهار و ادب فارسی
سرانجام ملکالشعرای بهار یکم اردیبهشت سال ۱۳۳۰ در تهران درگذشت و در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
#محمدتقی_بهار، ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری شمسی در مشهد به دنیا آمد. پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملکالشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدینشاه بود و از شاعران مشهور خراسان.
بهار از کودکی شعر میسرود و وقتی پدر درگذشت به فرمان مظفرالدینشاه بر جای پدر نشست و لقب ملکالشعرا را از آن ِ خود کرد. بهار در خاطرات خودنوشت خود دربارهی پدرش چنین میآورد: «پدرم غالب اوقات که به خانه میآمد مینشست و با ما صحبتهای علمی و ادبی و تاریخی میداشت و دارای این عقیده نبود که با زن و بچه نباید صحبت کرد. با ما صحبت میکرد و همان صحبتهای او بر مدارج معلومات مادرم و من میافزود. خیلی نوادر و حکایات عرب و شعرهای فارسی و عربی است که من از طفولیت در بین صحبتهای پدر شنیده و هنوز فراموش نکردهام.» بهار از کودکی شعر میسرود و نوجوان بود که همراه پدر در محافل آزادیخواهان شرکت میکرد. دو سال پس از فوت پدر بر اثر همین آشناییها، بهار به جمع مشروطهخواهان خراسان پیوست.
بهار در ۱۳۲۸ قمری (۱۲۸۹ شمسی) روزنامهی نوبهار را منتشر ساخت که روزنامهای بود که مروج اندیشههای "حذب دموکرات" بود. او به عضویت کمیتهی ایالتی این حزب نیز درآمد. روزنامهی نوبهار پس از گذشت چندی (۱۳۳۰ قمری) به دلیل مخالفت خود با حضور قوای روسیه در ایران به دستور کنسول روس تعطیل شد. بهار به همراه ۹ نفر دیگر از اعضای حزب دموکرات بازداشت میشود. هشت ماهی میگذرد تا بار دیگر بهار به مشهد میرود و روزنامهی نوبهار را مجددا بازگشایی میکند. انتشار بهار بارها ممنوع و دوباره آزاد شد. یکی از مشهورترین قصاید ملکالشعرا به نام «بثالشکوی» درباب همین توقیف روزنامهی نوبهار سروده شده است.
🔶 آثار منظوم منثور ملکالشعرای بهار
▫️منظومهٔ چهار خطابه، ۱۳۰۵
▫️اندرزهای آذرباد ماراسپندان (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)، ۱۳۱۲
▫️یادگار زریران (ترجمهٔ منظوم از پهلوی)، ۱۳۱۲
▫️زندگانی مانی، ۱۳۱۳
▫️گلشن صبا، فتحعلی خان صبا (تصحیح)، ۱۳۱۳
▫️احوال فردوسی، ۱۳۱۳
▫️تاریخ سیستان (تصحیح)، ۱۳۱۴
▫️رسالهٔ نفس ارسطو ترجمهٔ باباافضل کاشانی (تصحیح)، ۱۳۱۶
▫️مجملالتواریخ والقصص (تصحیح)، ۱۳۱۸
▫️منتخب جوامعالحکایات، سدیدالدین عوفی (تصحیح)، ۱۳۲۴
▫️سبک شناسی، (سه جلد) ۱۳۲۱–۱۳۲۶
▫️تاریخ مختصر احزاب سیاسی (دو جلد)، ۱۳۲۱–۱۳۶۳
▫️دستور زبان فارسی پنج استاد (بهمراهی قریب، فروزانفر، رشید یاسمی، همایی)، ۱۳۲۹
▫️شعر در ایران، ۱۳۳۳
▫️تاریخ تطّور در شعر فارسی، ۱۳۳۴
▫️دیوان اشعار، تهران، ۱۳۳۵
▫️تاریخ بلعمی، ابوعلی محمدبن محمد بلعمی (تصحیح) (به کوشش محمد پروین گنابادی)، ۱۳۴۱
▫️فردوسینامه بهار، (به کوشش محمد گلبن)، ۱۳۴۵
▫️رساله در احوال محمدبن جریر طبری
▫️بهار و ادب فارسی
سرانجام ملکالشعرای بهار یکم اردیبهشت سال ۱۳۳۰ در تهران درگذشت و در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
این است پند من که ز خوب و بدِ جهان
نه غره شو، نه رنجه که هر چیز بگذرد...
#ملک_الشعرای_بهار
۱۸ آذر زادروز"محمدتقی بهار"چهره ماندگار ادبیات فارسی گرامی باد.
نه غره شو، نه رنجه که هر چیز بگذرد...
#ملک_الشعرای_بهار
۱۸ آذر زادروز"محمدتقی بهار"چهره ماندگار ادبیات فارسی گرامی باد.
نفرین به خود
مرا چون بینَد از غیرَت شود شرمنده یار از من
الهی گُم شوَم تا او نگردد شرمسار از من.
#مولاناخلیلتبریزی
مرا چون بینَد از غیرَت شود شرمنده یار از من
الهی گُم شوَم تا او نگردد شرمسار از من.
#مولاناخلیلتبریزی
مگر نسیمِ سحر بویِ زلفِ یارِ منست
که راحتِ دلِ رنجور ِ بیقرارِ منست
به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنارِ منست
اگر معاینه بینم که قصد جان دارد
به جان مضایقه با دوستان نه کار منست
حقیقت آن که نه درخورد اوست جان عزیز
ولیک درخور امکان و اقتدار منست
نه اختیار منست این معاملت لیکن
رضای دوست مقدم بر اختیار منست
اگر هزار غمست از جفای او بر دل
هنوز بنده اویم که غمگسار منست
درون خلوت ما غیر در نمیگنجد
برو که هر که نه یار منست بار منست
به لاله زار و گلستان نمیرود دل من
که یاد دوست گلستان و لاله زار منست
ستمگرا دل #سعدی بسوخت در طلبت
دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست
و گر مراد تو اینست بی مرادی من
تفاوتی نکند چون مراد یار منست...
#سعدی
که راحتِ دلِ رنجور ِ بیقرارِ منست
به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنارِ منست
اگر معاینه بینم که قصد جان دارد
به جان مضایقه با دوستان نه کار منست
حقیقت آن که نه درخورد اوست جان عزیز
ولیک درخور امکان و اقتدار منست
نه اختیار منست این معاملت لیکن
رضای دوست مقدم بر اختیار منست
اگر هزار غمست از جفای او بر دل
هنوز بنده اویم که غمگسار منست
درون خلوت ما غیر در نمیگنجد
برو که هر که نه یار منست بار منست
به لاله زار و گلستان نمیرود دل من
که یاد دوست گلستان و لاله زار منست
ستمگرا دل #سعدی بسوخت در طلبت
دلت نسوخت که مسکین امیدوار منست
و گر مراد تو اینست بی مرادی من
تفاوتی نکند چون مراد یار منست...
#سعدی
تو آتشی گُل و گیرا و شعله ور بودی
چرا چو دود شدی هیچ و بر هوا رفتی؟
کنون که پیر شدم از تو یادِ خیر کنم
جوانی، آه ، چرا طی شدی ،کجا رفتی؟
#مهدی_اخوان_ثالث
چرا چو دود شدی هیچ و بر هوا رفتی؟
کنون که پیر شدم از تو یادِ خیر کنم
جوانی، آه ، چرا طی شدی ،کجا رفتی؟
#مهدی_اخوان_ثالث
دريچه اي ز بهشتش به روي بگشايي
که بامداد پگاهش تو روي بنمايي
جهان شبست و تو خورشيد عالم آرايي
صباح مقبل آن کز درش تو بازآيي
به از تو مادر گيتي به عمر خود فرزند
نياورد که همين بود حد زيبايي
هر آن که با تو وصالش دمي ميسر شد
ميسرش نشود بعد از آن شکيبايي
درون پيرهن از غايت لطافت جسم
چو آب صافي در آبگينه پيدايي
مرا مجال سخن بيش در بيان تو نيست
کمال حسن ببندد زبان گويايي
ز گفت و گوي عوام احتراز مي کردم
کز اين سپس بنشينم به کنج تنهايي
وفاي صحبت جانان به گوش جانم گفت
نه عاشقي که حذر مي کني ز رسوايي
گذشت بر من از آسيب عشقت آن چه گذشت
هنوز منتظرم تا چه حکم فرمايي
دو روزه باقي عمرم فداي جان تو باد
اگر بکاهي و در عمر خود بيفزايي
گر او نظر کند سعديا به چشم نواخت
به دست سعي تو بادست تا نپيمايي
حضرت سعدی
که بامداد پگاهش تو روي بنمايي
جهان شبست و تو خورشيد عالم آرايي
صباح مقبل آن کز درش تو بازآيي
به از تو مادر گيتي به عمر خود فرزند
نياورد که همين بود حد زيبايي
هر آن که با تو وصالش دمي ميسر شد
ميسرش نشود بعد از آن شکيبايي
درون پيرهن از غايت لطافت جسم
چو آب صافي در آبگينه پيدايي
مرا مجال سخن بيش در بيان تو نيست
کمال حسن ببندد زبان گويايي
ز گفت و گوي عوام احتراز مي کردم
کز اين سپس بنشينم به کنج تنهايي
وفاي صحبت جانان به گوش جانم گفت
نه عاشقي که حذر مي کني ز رسوايي
گذشت بر من از آسيب عشقت آن چه گذشت
هنوز منتظرم تا چه حکم فرمايي
دو روزه باقي عمرم فداي جان تو باد
اگر بکاهي و در عمر خود بيفزايي
گر او نظر کند سعديا به چشم نواخت
به دست سعي تو بادست تا نپيمايي
حضرت سعدی
لزوم صداقت و تلاش برای حقیقت یابی
آن بَخت کِه را باشد کایَد به لبِ جویی
تا آب خورَد از جو خودْ عکسِ قمر یابَد؟
هر کو سویِ شَمسُ الدّین از صِدْق نَهَد گامی
گَر پاش فروماند از عشق دو پَر یابد
#غزل_مولانا
مرید صادقی که به دنبال کشف حقیقت است، اگر تلاش و کوشش کند، حتی اگر دو پایش گیر کند، عشق به او دو بال پرواز خواهد داد. او حتی اگر برای آب خوردن به کنار جویی بیاید، انعکاس حقیقت را مشاهده خواهد کرد.
پس شرط حقیقت یابی، اول صداقت و بعد طلبیدن و تلاش است.
آن بَخت کِه را باشد کایَد به لبِ جویی
تا آب خورَد از جو خودْ عکسِ قمر یابَد؟
هر کو سویِ شَمسُ الدّین از صِدْق نَهَد گامی
گَر پاش فروماند از عشق دو پَر یابد
#غزل_مولانا
مرید صادقی که به دنبال کشف حقیقت است، اگر تلاش و کوشش کند، حتی اگر دو پایش گیر کند، عشق به او دو بال پرواز خواهد داد. او حتی اگر برای آب خوردن به کنار جویی بیاید، انعکاس حقیقت را مشاهده خواهد کرد.
پس شرط حقیقت یابی، اول صداقت و بعد طلبیدن و تلاش است.
حال ِ خوش ...با نوای استاد
تصنیف ز من نگارم خبر ندارد
شعر: ملک الشعرای بهار
با صدای استاد محمد رضا شجریان
تصنیف ز من نگارم خبر ندارد
شعر: ملک الشعرای بهار
با صدای استاد محمد رضا شجریان
Telegram
attach 📎
ای ایرانیان - کلیپی بی نهایت زیبا و جنجالی با شعری خارق العاده از ملک الشعرای بهار که کنسرتش هرگز در ایران برگزار نشد! ارزش هزاران بار گوش دادن دارد! هربار که این کلیپ را گوش کنید زیبا و تازه است و از گوش دادنش خسته نمی شوید! انگار ملک الشعرای بهار این شعر را همین امروز برای تک تک ما ایرانیان سروده است! با همخوانی زیبا دو تن از هموطنان که ثانیه به ثانیه اش وصف حال همه ماست!
Telegram
attach 📎
سهراب و رستم از ماثیو آرنولد.pdf
2.3 MB
سهراب و رستم
نوشته : ماثیو آرنولد
ترجمه با مقدمه و حواشی و مقایسه با داستانرستم و سهراب شاهنامه فردوسی
از منوچهر امیری
نوشته : ماثیو آرنولد
ترجمه با مقدمه و حواشی و مقایسه با داستانرستم و سهراب شاهنامه فردوسی
از منوچهر امیری