دوشست دیدم یار جدائی جویان
با من به جفا و کین جدا شو گریان
امروز چنانم که جدا گشته ز جان
رخسارهٔ خود به خون فرقت شویان
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۷۴
با من به جفا و کین جدا شو گریان
امروز چنانم که جدا گشته ز جان
رخسارهٔ خود به خون فرقت شویان
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۴۷۴
خوش بگو الله و اسم ذات بین
جمله اشیا مصحف آیات بین
در زمین و آسمان می کن نظر
نور او در دیدهٔ ذرات بین
#شاه_نعمت_الله_ولی
- دوبیتی شمارهٔ ۲۱۷
جمله اشیا مصحف آیات بین
در زمین و آسمان می کن نظر
نور او در دیدهٔ ذرات بین
#شاه_نعمت_الله_ولی
- دوبیتی شمارهٔ ۲۱۷
یاری که چو ما لطف الهی دارد
در هر دو جهان هرچه تو خواهی دارد
هر چند گدای حضرت سلطان است
از دولت عشق پادشاهی دارد
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعی شمارهٔ ۱۴۳
در هر دو جهان هرچه تو خواهی دارد
هر چند گدای حضرت سلطان است
از دولت عشق پادشاهی دارد
#شاه_نعمت_الله_ولی
- رباعی شمارهٔ ۱۴۳
* آن بیخبران که دُرِّ معنی سُفتند،
در چرخ به انواعْ سخنها گفتند؛
آگه چو نگشتند بر اَسرارِ جهان،
اول زَنَخی زدند و آخر خفتند!
#خیام
- رباعی ۱۴
در چرخ به انواعْ سخنها گفتند؛
آگه چو نگشتند بر اَسرارِ جهان،
اول زَنَخی زدند و آخر خفتند!
#خیام
- رباعی ۱۴
با یار بگفتم به زبانی که مراست
کز آرزوی روی تو جانم برخاست
گفتا: قدمی ز آرزو زآن سو نه
کاین کار به آرزو نمی آمد راست
#باباافضل_كاشانى
- رباعی شمارهٔ ۱۴
کز آرزوی روی تو جانم برخاست
گفتا: قدمی ز آرزو زآن سو نه
کاین کار به آرزو نمی آمد راست
#باباافضل_كاشانى
- رباعی شمارهٔ ۱۴
زنار پرست زلف عنبر بویت
محراب نشین گوشهٔ ابرویت
یا رب تو چه کعبهای که باشد شب و روز
روی دل کافر و مسلمان سویت
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۱۷۷
محراب نشین گوشهٔ ابرویت
یا رب تو چه کعبهای که باشد شب و روز
روی دل کافر و مسلمان سویت
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۱۷۷
گر درویشی مکن تصرف در هیچ
نه شادی کن بهیچ و نه غم خور هیچ
خرسند بدان باش که در ملک خدای
در دنیی و آخرت نباشی بر هیچ
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۱۷۹
نه شادی کن بهیچ و نه غم خور هیچ
خرسند بدان باش که در ملک خدای
در دنیی و آخرت نباشی بر هیچ
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۱۷۹
قومی که حقست قبلهٔ همتشان
تا سر داری مکش سر از خدمتشان
آنرا که چشیده زهر آفاق زدهر
خاصیت تریاق دهد صحبتشان
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۵۱۷
تا سر داری مکش سر از خدمتشان
آنرا که چشیده زهر آفاق زدهر
خاصیت تریاق دهد صحبتشان
#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۵۱۷
این صفات بد اگر از خود جدا سازی چو من
نعمت الله زمان باشی و سلطان زمن
غیبت و نمامی و حرص و حسد این هر چهار
باز بخل و کینه و آنگه طمع بشنو ز من
#شاه_نعمت_الله_ولی
- دوبیتی شمارهٔ ۲۲۱
نعمت الله زمان باشی و سلطان زمن
غیبت و نمامی و حرص و حسد این هر چهار
باز بخل و کینه و آنگه طمع بشنو ز من
#شاه_نعمت_الله_ولی
- دوبیتی شمارهٔ ۲۲۱
اندر دل من درون و بیرون همه او است
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد
بیچون باشد وجود من چون همه اوست
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۲
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد
بیچون باشد وجود من چون همه اوست
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۲
هرچه بینا چشم، رنج آشنایی بیشتر
هرچه سوزانعشق، درد بی وفاییبیشتر
هرچه تندر رنج و زحمت،ناامیدیعاقبت
هرچه با یاران وفا، بی اعتنایی بیشتر
#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
هرچه سوزانعشق، درد بی وفاییبیشتر
هرچه تندر رنج و زحمت،ناامیدیعاقبت
هرچه با یاران وفا، بی اعتنایی بیشتر
#سخنسالار_معینی_کرمانشاهی
ره بیداد گران بخت من آمـوخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گـــران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهــان گذران
#شهریار
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گـــران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهــان گذران
#شهریار