سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد
دل از خیال تو با خویش گفتوگو دارد
شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست
طهور باد که طعم سقا همو دارد
چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست
چرا طلب نکند جان چو جان گلو دارد
ز پای تا سر عشاق شد گلو همگی
از آنکه ساقی جان بانگ اشربوا دارد
پیاله چون طلبم چونکه ساقی مستان
خمی بدست و بدست دگر سبو دارد
بیار هر چه دهی میخورم ز دولت تو
فرا خور می عشقت دلم گلو دارد
چه لطفهاست که آن یار میکند با ما
تبارک الله هی هی چه خلق و خو دارد
چه رفعتست و جمال و کمال وجود و کرم
که آسمان و زمین گفتوگوی او دارد
نظر بلاله ستان کن بداغها بنگر
گذر فکن به گلستان ببین چه بو دارد
بهر طرف نگری صنعه اللهی بینی
بجان خویش نگر بین چه جستوجو دارد
ازوست باده پرست آنکه را بود جانی
ز چشم ساغر پر می ز سر کدو دارد
جواب آن غزل مولویست فیض که گفت
میان باغ گل سرخ های و هو دارد
#فیض_کاشانی
- غزل شمارهٔ ۲۳۶
دل از خیال تو با خویش گفتوگو دارد
شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست
طهور باد که طعم سقا همو دارد
چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست
چرا طلب نکند جان چو جان گلو دارد
ز پای تا سر عشاق شد گلو همگی
از آنکه ساقی جان بانگ اشربوا دارد
پیاله چون طلبم چونکه ساقی مستان
خمی بدست و بدست دگر سبو دارد
بیار هر چه دهی میخورم ز دولت تو
فرا خور می عشقت دلم گلو دارد
چه لطفهاست که آن یار میکند با ما
تبارک الله هی هی چه خلق و خو دارد
چه رفعتست و جمال و کمال وجود و کرم
که آسمان و زمین گفتوگوی او دارد
نظر بلاله ستان کن بداغها بنگر
گذر فکن به گلستان ببین چه بو دارد
بهر طرف نگری صنعه اللهی بینی
بجان خویش نگر بین چه جستوجو دارد
ازوست باده پرست آنکه را بود جانی
ز چشم ساغر پر می ز سر کدو دارد
جواب آن غزل مولویست فیض که گفت
میان باغ گل سرخ های و هو دارد
#فیض_کاشانی
- غزل شمارهٔ ۲۳۶
.
اندیشیدن به پایان راه،
کاری است بیهـوده!
وظیـفهٔ تو،
فقط اندیشیـدن
به نخستیـن گامیست
که برمـیداری!
ادامـهٔ آن
خود به خود مـیآید.
#شمستبریزی
اندیشیدن به پایان راه،
کاری است بیهـوده!
وظیـفهٔ تو،
فقط اندیشیـدن
به نخستیـن گامیست
که برمـیداری!
ادامـهٔ آن
خود به خود مـیآید.
#شمستبریزی
اگر گم گردد این بیدل از آن دلدار جوییدش
وگر اندر رمد عاشق به کوی یار جوییدش
#مولانای_جان
وگر اندر رمد عاشق به کوی یار جوییدش
#مولانای_جان
امشب ای دلدار مهمان توییم
شب چه باشد روز و شب آن توییم
هر کجا باشیم و هر جا که رویم
حاضران کاسه و خوان توییم
نقشهای صنعت دست توییم
پروریده نعمت و نان توییم
چون کبوترزاده برج توییم
در سفر طواف ایوان توییم
حیث ما کنتم فولوا شطره
با زجاجه دل پری خوان توییم
هر زمان نقشی کنی در مغز ما
ما صحیفه خط و عنوان توییم
همچو موسی کم خوریم از دایه شیر
زانک مست شیر و پستان توییم
ایمنیم از دزد و مکر راه زن
زانک چون زر در حرمدان توییم
زان چنین مست است و دلخوش جان ما
که سبکسار و گران جان توییم
گوی زرین فلک رقصان ماست
چون نباشد چون که چوگان توییم
خواه چوگان ساز ما را خواه گوی
دولت این بس که به میدان توییم
خواه ما را مار کن خواهی عصا
معجز موسی و برهان توییم
گر عصا سازیم بیفشانیم برگ
وقت خشم و جنگ ثعبان توییم
عشق ما را پشت داری می کند
زانک خندان روی بستان توییم
سایه ساز ماست نور سایه سوز
زانک همچون مه به میزان توییم
هم تو بگشا این دهان را هم تو بند
بند آن توست و انبان توییم
دیوان شمس
شب چه باشد روز و شب آن توییم
هر کجا باشیم و هر جا که رویم
حاضران کاسه و خوان توییم
نقشهای صنعت دست توییم
پروریده نعمت و نان توییم
چون کبوترزاده برج توییم
در سفر طواف ایوان توییم
حیث ما کنتم فولوا شطره
با زجاجه دل پری خوان توییم
هر زمان نقشی کنی در مغز ما
ما صحیفه خط و عنوان توییم
همچو موسی کم خوریم از دایه شیر
زانک مست شیر و پستان توییم
ایمنیم از دزد و مکر راه زن
زانک چون زر در حرمدان توییم
زان چنین مست است و دلخوش جان ما
که سبکسار و گران جان توییم
گوی زرین فلک رقصان ماست
چون نباشد چون که چوگان توییم
خواه چوگان ساز ما را خواه گوی
دولت این بس که به میدان توییم
خواه ما را مار کن خواهی عصا
معجز موسی و برهان توییم
گر عصا سازیم بیفشانیم برگ
وقت خشم و جنگ ثعبان توییم
عشق ما را پشت داری می کند
زانک خندان روی بستان توییم
سایه ساز ماست نور سایه سوز
زانک همچون مه به میزان توییم
هم تو بگشا این دهان را هم تو بند
بند آن توست و انبان توییم
دیوان شمس
الهی به مستان میخانهات
به عقل آفرینان دیوانهات
به درّی که عرش است او را صدف
به ساقی کوثر، به شاه نجف
به نور دل صبح خیزان عشق
ز شادی به اَندُه گریزان عشق
به رندان سر مست آگاه دل
که هرگز نرفتند جز راه دل
خدا را بهجان خراباتیان
کزین تهمت هستیم وارَهان
به میخانهٔ وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده
که خاکم گل از آب انگور کن
سرا پای من آتش طور کن
که از کثرت خلق تنگ آمدم
به هر جا شدم سر به سنگ آمدم
دماغم ز میخانه بویی کشید
حذر کن که دیوانه، هویی کشید
بگیرید زنجیرم ای دوستان
که پیلم کند یاد هندوستان
بیا ساقیا می بگردش در آر
که دلگیرم از گردش روزگار
مئی ده که چون ریزیش در سبو
بر آرد سبو از دل آواز هو
از آن می که در دل چو منزل کند
بدن را فروزانتر از دل کند
رضی الدین آرتیمانی
به عقل آفرینان دیوانهات
به درّی که عرش است او را صدف
به ساقی کوثر، به شاه نجف
به نور دل صبح خیزان عشق
ز شادی به اَندُه گریزان عشق
به رندان سر مست آگاه دل
که هرگز نرفتند جز راه دل
خدا را بهجان خراباتیان
کزین تهمت هستیم وارَهان
به میخانهٔ وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده
که خاکم گل از آب انگور کن
سرا پای من آتش طور کن
که از کثرت خلق تنگ آمدم
به هر جا شدم سر به سنگ آمدم
دماغم ز میخانه بویی کشید
حذر کن که دیوانه، هویی کشید
بگیرید زنجیرم ای دوستان
که پیلم کند یاد هندوستان
بیا ساقیا می بگردش در آر
که دلگیرم از گردش روزگار
مئی ده که چون ریزیش در سبو
بر آرد سبو از دل آواز هو
از آن می که در دل چو منزل کند
بدن را فروزانتر از دل کند
رضی الدین آرتیمانی
باید کاری که شروع کردهاید را تمام کنید.
باید آنقدر سمج باشید که سختیها در مقابل تلاش شما کم بیاورند.
شک نکنید که هر لحظه که کم بیاورید شکست خوردهاید.
فراموش نکنید که برای رسیدن به موفقیت
باید با سختیها و دشواریها مبارزه کنید و سدها را از مقابل راهتان بردارید.
باید مسیر را طی کنید و باید موفق شوید. این شما نیستید که کم میآورید، سختیها باید خسته شوند.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
پاهاتو از گلیمت،
تویِ رؤیاهات درازتر کن!
این جهان بینهایته...
فرمولها رو بهم بزن...
جهانت رو تغییر بده؛
با انرژی، لبخند و قدمی تازه...!
امروزت پر انرژی
🌺🌺🌺
شاد باشی
باید آنقدر سمج باشید که سختیها در مقابل تلاش شما کم بیاورند.
شک نکنید که هر لحظه که کم بیاورید شکست خوردهاید.
فراموش نکنید که برای رسیدن به موفقیت
باید با سختیها و دشواریها مبارزه کنید و سدها را از مقابل راهتان بردارید.
باید مسیر را طی کنید و باید موفق شوید. این شما نیستید که کم میآورید، سختیها باید خسته شوند.
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
پاهاتو از گلیمت،
تویِ رؤیاهات درازتر کن!
این جهان بینهایته...
فرمولها رو بهم بزن...
جهانت رو تغییر بده؛
با انرژی، لبخند و قدمی تازه...!
امروزت پر انرژی
🌺🌺🌺
شاد باشی
کسی که در سینه خورشید
در آستین ماه دارد
به خاک ویرانه ی ما
سبک قدم می گذارد.
سلام، ای روشنایی!
به چشم من آشنایی
درخت سبز تبارت
نشان و نام از که دارد؟
خوش آمدی، بخت و کامی؛
بیا فراتر دو گامی
که بی تو ویرانه ی ما
نشان زشادی ندارد
ستاره افشان دستت
خجسته بادا که فردا
شکوه الماس روشن
زخوشه ها سر بر آرد
به ناتوانان توان ده،
به خاک پوسیده جان ده
خوشا به اعجاز ابری
که زندگانی ببارد
امان از این زندگانی!
چه رفته بر ما، ندانی
سرشک ما دانه دانه
گذشته را می شمارد
امان از این بی امانی !
چه وحشت آور زمانی
که حد و عد ستم را
کسی شمردن نیارد
غریق خون جگر ما،
ز حال خود بی خبر ما
زفتنه ی رفته بر ما
چه کس خبر می گذارد
تو آمدی ، غم سر آمد،
زمانه یی خوش تر آمد
که زهره را حکم برجیس
به مطربی می گمارد
کسی که در سینه خورشید،
در آستین ماه دارد
چو می رود، هر دوان را
به دست ما می سپارد.
#سیمین_بهبهانی
در آستین ماه دارد
به خاک ویرانه ی ما
سبک قدم می گذارد.
سلام، ای روشنایی!
به چشم من آشنایی
درخت سبز تبارت
نشان و نام از که دارد؟
خوش آمدی، بخت و کامی؛
بیا فراتر دو گامی
که بی تو ویرانه ی ما
نشان زشادی ندارد
ستاره افشان دستت
خجسته بادا که فردا
شکوه الماس روشن
زخوشه ها سر بر آرد
به ناتوانان توان ده،
به خاک پوسیده جان ده
خوشا به اعجاز ابری
که زندگانی ببارد
امان از این زندگانی!
چه رفته بر ما، ندانی
سرشک ما دانه دانه
گذشته را می شمارد
امان از این بی امانی !
چه وحشت آور زمانی
که حد و عد ستم را
کسی شمردن نیارد
غریق خون جگر ما،
ز حال خود بی خبر ما
زفتنه ی رفته بر ما
چه کس خبر می گذارد
تو آمدی ، غم سر آمد،
زمانه یی خوش تر آمد
که زهره را حکم برجیس
به مطربی می گمارد
کسی که در سینه خورشید،
در آستین ماه دارد
چو می رود، هر دوان را
به دست ما می سپارد.
#سیمین_بهبهانی
سفرنامه
شهیار قنبری
سفر نامه
شهیار قنبری
سفرنامه ها را مردان نوشتند
با طعم برگر ها ،بستنی ها و بوسه ها
از عرق رازیانه تا مستی شبانه
حرف های بی هوا
لابلای موهای ریخته بر شانه
#فلورا_تاجیکی
شهیار قنبری (زادهٔ ۶ مردادِ ۱۳۲۹) شاعر، ترانهسرا، آهنگساز، خواننده، نمایشنامهنویس، فیلمساز، روزنامهنگار، مجری و برنامهساز رادیو و تلویزیون ایرانی است. وی فرزند حمید قنبری دوبلور برجسته است
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
زیر زبانم است
در هر کجا که باشم
تا هر کجا بروم
نام تو
یک ساقهی تر گندم
یک قاچ سیب،
یک گل سرخ
یک برگ سبز نارنج...
#منوچهر_آتشی
زیر زبانم است
در هر کجا که باشم
تا هر کجا بروم
نام تو
یک ساقهی تر گندم
یک قاچ سیب،
یک گل سرخ
یک برگ سبز نارنج...
#منوچهر_آتشی
" جز ز اهل شکر و اصحاب وفا
که مر ایشان راست دولت در قفا
دولتِ رفته کجا قوّت دهد
دولتِ آینده خاصیت دهد
قرض دِه زین دولت اندر اقرضوا
تا که صد دولت ببینی پیشِ رو"
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
📘جوانمردان و شاکران که می بخشند,
جزای بزرگ در انتظارشان است.
آنچه که می دهی از دست می رود,
امّا نعمت هایی که در راه باشد ارزشی
بس بزرگ دارد.
از این دست نیکی ها بسیار کن تا که
صدچندانِ آن نصیب یابی...
که مر ایشان راست دولت در قفا
دولتِ رفته کجا قوّت دهد
دولتِ آینده خاصیت دهد
قرض دِه زین دولت اندر اقرضوا
تا که صد دولت ببینی پیشِ رو"
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
📘جوانمردان و شاکران که می بخشند,
جزای بزرگ در انتظارشان است.
آنچه که می دهی از دست می رود,
امّا نعمت هایی که در راه باشد ارزشی
بس بزرگ دارد.
از این دست نیکی ها بسیار کن تا که
صدچندانِ آن نصیب یابی...
گفت رنج احمقی قهر خداست
رنج و کوری نیست قهر، آن ابتلاست
#مثنوی_مولانا
📘بیماران و کورها مورد غضب خداوند نیستند و فقط بیمارند ولی احمق ها و نادان ها مورد قهر خداوند هستند.
رنج و کوری نیست قهر، آن ابتلاست
#مثنوی_مولانا
📘بیماران و کورها مورد غضب خداوند نیستند و فقط بیمارند ولی احمق ها و نادان ها مورد قهر خداوند هستند.
DelAhangaan
محمدرضا شجریان _ یقین دِرم
⫸ خواننده: #محمدرضا_شجریان
یقین درم ...
شعر : #ملک_الشعرا_بهار
آهنگ #پرویز_مشکاتیان
یقین درم اثر امشو به های های مو نیست
که یار مسته و گوشش به گریههای مو نیست
خدا خدا چه ثمر ای مؤذنا که امشو
خدا خدای شمایه خدا خدای مو نیست
یقین درم ...
شعر : #ملک_الشعرا_بهار
آهنگ #پرویز_مشکاتیان
یقین درم اثر امشو به های های مو نیست
که یار مسته و گوشش به گریههای مو نیست
خدا خدا چه ثمر ای مؤذنا که امشو
خدا خدای شمایه خدا خدای مو نیست