معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
شادی رو کجا پیدا کنیم
الهی قمشه ای
شادی رو کجا پیدا کنیم؟


دکتر الهی قمشه ای
.
#موسیقی_بیکلام
#گزیده_کتاب


دانستن اینکه موسیقی
چه چیزی را در ما
مورد خطاب قرار می‌دهد،
آسان نیست.
مسلم این است که موسیقی
چنان به عمق جانمان می‌رسد
که جنون هم نمی‌تواند به آن برسد.
#امیل_سیوران
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌


«سرزمین موعود»... کِلی اندرو...
ای مرغِ سحر! چو این شبِ تار
بگذاشت ز سر سیاه‌کاری،
وز نَفْحه‌ی* روح‌بخشِ اَسحار*
رفت از سرِ خفتگان خماری،
بگشود گره ز زلفِ زرتار*
محبوبه‌‌ی نیلگونْ عماری*،
یزدان به‌کمال شد پدیدار
وَاْهریمنِ زشت‌خو حصاری*،

یادآر ز شمعِ مرده! یادآر!

ای مونسِ یوسُف اندر این بند!
تعبیرِ عیان چو شد تو را خواب،
دلْ پُر ز شعف، لب از شکرخند
محسودِ عدو، به‌ کامِ اصحاب،
رفتی برِ یار و خویش و پیوند
آزادتر از نسیم و مهتاب،
زان کو همه‌ شام با تو یک‌چند
در آرزوی وصالِ اَحباب

اختر به‌ سَحر‌ شمُرده*، یادآر!

چون باغ شود دوباره خرّم
ای بلبلِ مستمندِ مسکین!
وز سنبل و سوری* و سِپَرغَم*
آفاقْ نگارخانه‌ی چین،
گلْ سرخ و به‌ رخ عرق ز شبنم،
تو داده ز کف زمامِ تَمکین،
زان نوگلِ پیش‌رَس که در غم
نا‌داده به‌ نارِ شوقْ تسکین،

از‌ سردیِ‌ دی‌ فسرده، یادآر!

ای هم‌رهِ تیهِ* پورِ عمران*!
بگذشت چو این سنینِ معدود،
وآن شاهدِ نغزِ بزمِ عرفان
بنمود چو وَعدِ خویشْ مشهود،
وز مذبحِ زر* چو شد به کیوان،
هر صبحْ شمیمِ* عنبر و عود،
زان کو به گناه قومِ نادان،
در حسرتِ روی ارضِ موعود*

بر‌ بادیه‌ جان‌‌سِپُرده، یادآر!

چون گشت ز نو زمانه، آباد
ای کودکِ دوره‌ی طلایی!
وز طاعتِ بندگان خود شاد
بگرفت ز سرْ خدا خدایی،
نه رسمِ ارم*، نه اسمِ شَدّاد*
گُل بست زبانِ ژاژ‌خایی*،
زان کس که ز نوکِ تیغِ جلّاد
مَأخوذ به جرمِ حق‌ستایی

تسنیمِ* وصالْ خورده*، یادآر!

دهخدا

[بر پیشانی این شعر نوشته‌ی زیر آمده است:]

《وصیت‌نامه‌ی دوست یگانه‌ی من هدیه‌ی برادری بی‌وفا به پیشگاه آن روح اقدس اعلی:
در روز ۲۲ جُمادیِ‌الاولی ۱۳۲۶ قمری مرحوم میرزا جهانگیرخانِ شیرازی...، یکی از دو مدیرِ "صورِ اسرافیل" را قزاق‌های محمدعلی شاه دستگیر کرده به باغِ شاه بردند و در ۲۴ همان ماه در همان‌جا او را با طناب خفه کردند...شبی مرحوم میرزا جهانگیرخان را به خواب دیدم در جامه‌ی سپید (که عادتا در طهران در بر داشت) و به من گفت: "چرا نگفتی او جوان افتاد!"، من از این عبارت چنین فهمیدم که می‌گوید: چرا مرگ مرا در جایی نگفته یا ننوشته‌ای؟ و بلافاصله در خواب این جمله به خاطرِ من آمد: "یاد آر ز شمع مرده یاد آر!" در این حال بیدار شدم و چراغ را روشن کردم و تا نزدیکِ صبح سه قطعه از مُسَمَّط زیر را ساختم و فردا گفته‌های شب را تصحیح کرده و دو قطعه‌ی دیگر بر آن افزودم و در شماره‌ی اول "صورل اسرافیل" مُنطَبِعه‌ی "ایوِردُنِ سوئیس" [دهخدا در این هنگام در تبعید بوده است] چاپ شد.》

-توضیحات شعر:

نفحه: بوی خوش./ اَسحار: جمع سحر، سپیده‌دمان./ زسلف زرتار: کنایه است از شعاع‌های زرین خورشید./ محبوبه‌ی نیلگون‌عَماری: خورشید./ حصاری: در پناهِ قلعه و حصار رفته./ اختر به سحر شمرده: کسی که تا سپیده ستاره شمرده، بیدارمانده./ سوری: گل سرخ./ سپرغم: ریحان./ تیه: وادی و بیابانی که بنی‌اسرائیل پس از خروج از مصر چهل سال آنجا سرگردان ماندند و جز تنی چند همگی هلاک شدند و موسی (ع) نیز./ پور عمران: موسی (ع)./ مَذبح زر: محراب و قربان‌گاه زرّین./ شمیم: بوی خوش./ اَرضِ موعود: سرزمین وعده‌داده شده./ بر بادیه جان‌سپرده: مراد حضرت موسی است./ ارم: بهشت شدّاد./ شدّاد: از شاهان قوم عاد و سازنده‌ی باغ ارم./ ژاژخایی: بیهوده‌گویی./ تسنیم: چشمه‌ای در بهشت./ تسنیمِ وصال خورده: مراد میرزا جهانگیر خان است.

دیوان دهخدا، به کوشش محمد دبیرسیاقی
دلِ من ، نه عزمِ باغ و ،

نه هوایِ راغ دارد ،


به خیالِ تو ، هم از آن ،

هم از این ، فراغ دارد ،




بلی ، آنکه راست در بر ،

چو تو ، دلبری سمنبر ،


نه به فکرِ باغ باشد ،

نه خیالِ راغ ، دارد ،


#آنکه راست = آن کسی را که هست




#بلند_اقبال
  تفسیر ابیات ۱۵۰ تا ۱۵۲ :


چون کسی را خار ، در پایش جَهَد
پایِ خود را بر سرِ زانو نهد

اگر خاری به پای کسی فرو رود آن شخص پای خود را بر روی زانویش می‌گذارد تا آن خار را بیابد .

وز سَرِ سوزن همی جوید سَرَش
ور بیابد ، می کند با لب تَرَش

اگر خار پیدا نشد با سر سوزن به دنبال آن می‌گردد و اگر  این طریق هم حاصلی نداشت محل خار رفتگی را با لبان خویش تَر می‌کند تا بتواند آن را یافته و خارج سازد .

خار در پا شد چنین دشوار یاب
خار ، در دل چون بُوَد ، وادِه جواب

حال پاسخ بده ، وقتی یافتن خاری که در پای انسان فرو رفته ، اینقدر مشکل است اگر خاری به دل نشیند چگونه می‌توان آن را پیدا کرد ؟
لطفاً برایم دعا کنید تا به چشم جهان هیچ باشم ( نمی خواهم کسی من را بالا بداند) اما جهان هم به چشم من هیچ باشد.

# مادر ترزا
دلم از کار جهان گرفته‌است، آمده‌ام ‌تا مرا بخواهی‌که دلم بر هیچ‌کس قرار نمی‌گیرد
اِلا به تو...

تذکرة الاولیاء، ذکر جنید بغدادی
عطار_نیشابوری
من ندیدم در جهان جست و جو
هیچ اهلیت به از خوی نکو...

هر که را خوی نکو باشد برست
هر کسی کو شیشه‌دل باشد شکست
پس امام حی قایم آن ولیست
خواه از نسل عُمَر خواه از عَلیست
مهدی و هادی ویست ای راه‌جو
هم نهان و هم نشسته پیش رو...

زانک هفصد پرده دارد نور حق
پرده‌های نور دان چندین طبق
از پس هر پرده قومی را مقام
صف صف‌اند این پرده‌هاشان تا امام

حضرت مولانا
مجنون گشتم زِ عشقت ای زیبایار
زنجیرم زن زان سرِ زلفینِ چو مار
از خویش چو بیگانه شدم در غمِ تو
آن زلفِ چو زنجیر زِ من بازمدار


#ملک‌علیشاه‌بن‌سلطان‌تکش
یکی نپرسید چرا نگاه تو پر از طوفان است،یکی‌ نپرسید چرا دلت گرفته
چرا قرار نداری؟
چرا سال هاست که نمی پری...
آقای من...
تو مؤلف دل های شکسته ای
مردمان غریب،عاشقان پاپتی
آقا نام تو ما را با هم همدل و متحد می سازد.
ما سینه زنان،سیاهپوشان،هیئتیان و رهروان تو در سراسر تاریخ و به وسعت و عمق معنای شرف و آزادگی،عدالت و حق،رستگار و سرفراز به نام تو هستیم.
تو اسوه،مقتدای حقیقتی...
جانب حق،جانب توست،سمت عصمت سمت توست و سمت رستگاری و عاقبت به خیری سمت توست.
روزی می رسد که همه درباره ی ما شیعیان تو بگویند:«نگاه کنید!آنها وارثان شرف هستند،وارثان حقیقت اند...»

سر عاشقان سلامت.
السلام علیک یا ذبیح الله،ای امام حسین عزیزم.

#محمد_صالح_علا
Pardeh Neshin
Alireza Ghorbani
آه! ای با ادب ترین سقّا!
دست عالم گرفته ای امّا...
دست بر پیکرت نمی بینم!

#سیمین_میرآفتاب
ای ، ز مقدارت ، هزاران فخر ، بی مقدار را ،


داد ، گلزارِ جمالت ، جانِ شیرین ، خار را ،




گر ، ز آبِ لطفِ تو ، نم یافتی گلزارها ،


کس ندیدی خالی از گُل ، سالها ، گلزار را ،




محو می‌گردد دلم ، در پرتوِ دلدارِ من ،


می‌نتانم فرق کردن ، از دلم ، دلدار را ،




دایماً فخر است جان‌را ، از هوایِ او ، چنان ،


کو ، ز مستی ، می‌نداند فخر را ، و عار را ،





#مولانا
هله ، ای آنکه بخوردی سحری باده ،،، که نوشَت ،

هله ، پیش آ ،، که بگویم ، سخنِ راز ، به گوشَت ،



میِ روح ، آمد نادر ،، رو ، از آن هم ، بچش آخر ،

که به یک جرعه ، بپرّد ،، همه طرّاری و هوشَت ،



چو از این هوش بِرَستی ،، به مساقات و به مستی ،

دِهَدَت صد هُشِ دیگر ،، کَرَم باده‌فروشَت ،



چو ، در اسرار ، درآیی ،، کُنَدَت ، روح سقایی ،

به فلک ، غلغله افتد ،، ز هیاهوی و خروشَت ،



بِسِتان باده‌ی دیگر ،، جز از آن احمر و اصفَر ،

کُنَدَت خواجه‌ی معنی ،، بِرَهانَد ز نقوشت ،



دهد آن کانِ مِلاحت ،، قدحی وقتِ صباحت ،

بِه از آن صد قدحِ می ،، که بخوردی شبِ دوشَت ،



تو ، اگر ، های نگویی ،، و اگر ، هوی نگویی ،

همه اموات و جمادات ،، بجوشند ز جوشَت ،



چو ، در آن حلقه بگنجی ،، زَبَرِ معدن و گنجی ،

هوسِ کسب ، بیفتد ،، ز دلِ مَکسبه‌کوشَت ،



تو ، که از شرّ اَعادی ، به دو صد چاه ، فتادی ،

برهانید به آخر ،، کَرَم مظلمه‌پوشَت ،


* #اعادی = جمع‌الجمع ، جمع اعداء ، اعداء جمع عدو می‌باشد و #اعادی جمع اعداء می‌باشد



همه آهنگِ لقا کن ،، خمُش و ، صید ، رها کن ،

به خموشیت ، میسر شود ، این صیدِ وحوشَت ،



تو ، دهان را چو ببندی ،، خمُشی را ، بپسندی ،

کشش و جذبِ ندیمان ،، نگذارند خموشَت ،



 
غزل شمارهٔ ۴۰۴
مولوی " دیوان شمس " غزلیات
Tekyeh Koochik
Mohsen Chavoshi
#محسن_چاوشی

تکیه کوچیک


انسانِ خوب، مستغنی از مذهب است،
بلکه،
این مذهب است که به "انسانِ خوش باطن" تکیه
می‌کند،
به عبارتِ دقیق‌تر خوبیِ باطنیِ او، همان مذهب است...




#سیدمرتضی_جزایری
.
درد دل بیمار به هر کس نتوان گفت
این جنس گران را به پرستارفروشند

بی زرق وریا نیست نماز شب زاهد
معیوب بود هر چه شب تار فروشند


صائب تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نظریه فردیت یافتگی (تفرد)



#یونگ بر این عقیده بود که فردیت‌یافتگی، موجب یکپارچگی و وحدت شخصیت فرد می‌شود و معمولا در میانسالی رخ می‌دهد. تفرد فرایندی است که در آن قسمتهای مختلف ذهن فرد از جمله خودآگاه و ناخودآگاه با هم ادغام می شوند تا فرد به «خود واقعی» تبدیل شود.

به عبارت دیگر تفرد، یعنی «فرد» شدن (فردیت مجموعه‌ای از ادراک تجربیات توقعات فهم ودرک شخصی وفرهنگی واعتقادات خاص یک شخص می‌باشد) و از آنجا که «فردیت» عمیق‌ترین، آخرین و متمایزترین خصلت انسان است،
می‌توان تفرد را به معنای «خودشکوفایی» یا «رسیدن به خود واقعی» معنا کرد.

فردگرایی و فرهنگ آن بر نیازها و هویت‌های اشخاص تاکید می‌کند بر اساس این فرهنگ انسانها ازاد و محصول انتخاب هستند؛ در جوامع فردگرا، فردی در نگاه دیگران قوی و ارزشمند به حساب می‌آید که قوی، متکی به خود، قاطع و مستقل باشد.
.
جرم این دل همه آنست که دل عاشق توست
چه بگنجد به خیالم که خیالم
پُرِ توست...!

#راحم_تبریزی
ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم
صد درد را به گوشهٔ چشمی دوا کنیم

درحبسِ صورتیم و چنین شاد و خرّمیم
بنگر که در سراچهٔ معنی چه‌ها کنیم

ما را نَفَس چو از دَمِ عشق است لاجرم
بیگانه را به یک‌نفسی آشنا کنیم

از خود برآ و در صفِ اصحابِ ما خرام
تا سیدانه روی دلت با خدا کنیم

#شاه_نعمت_الله_ولی
چگونه دل نسپارم به صورت تو نگارا
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
در این دیار ندانم که رسم چیست شما را
مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت
کسی که روی تو بیند به از خزینه ی دارا
جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد
چو درد دوست بیامد چه می‌کنیم دوا را

#اوحدی