معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Forwarded from اعظم
امیر شاهی » دیوان اشعار » رباعیات »
شمارهٔ ۱۹
                     

ای زلف مسلسلت بلای دل من

وای لعل لبت گره گشای دل من

من دل ندهم بکس برای دل تو

تو دل بکسی مده برای دل من

 
ای دل، همه اسباب جهان خواسته گیر
باغ طربت به سبزه آراسته گیر

وانگاه بر آن سبزه شبی چون شبنم
بنشسته و بامداد برخاسته گیر

«امیر شاهی»
از لاله و سبزه، نقشبندان بهار
شنگرف برانگیخته انداز زنگار

در آب روان شکوفه انداخته عکس
چون انجم ثابت و سپهر سیار

«امیر شاهی»
ما را چه از آن که هر کسی بد بیند؟
یک عیب که در ما بود او صد بیند؟

ما آینه ایم، هر که در ما بیند؟
هر نیک و بدی که بیند از خود بیند

«امیر شاهی»
Forwarded from Shohre Mottahed
ما را به جهان زنی و فرزندی نه
بر پای دل از تعلقی بندی نه

با هیچکس اخلاط و پیوندی نه
اندیشهٔ چونی و غم چندی نه

«امیر شاهی سبزواری
😔😔
حسن ختام


دل زلف ترا گرفت، بد کرد
شبگیر بد از برای خود کرد

ایام بخون من کمین داشت
خاصه که غم تواش مدد کرد

ما را به جنون چه جای طعنه
پیش تو که دعوی خرد کرد؟

زد قرعه بنام هر کسی عشق
ما را به غم تو نامزد کرد

شاهی چو صبا دمی نیاسود
تا میل بتان سرو قد کرد

«امیر شاهی»
خُنُک آن دَم که ، به رحمت ، سرِ عشاق بِخاری ،

خُنُک آن دَم که ، برآید ز خزان ، بادِ بهاری ،



خُنُک آن دَم که ، بگویی که ، بیا عاشقِ مسکین ،

که تو ، آشفتهٔ مایی ،،، سرِ اغیار ، نداری ،



خُنُک آن دَم که ، صلا در دهد آن ساقیِ مجلس ،

که کند بر کفِ ساقی ، قدحِ باده ، سواری ،



شود اجزایِ تنِ ما ،،، خوش از آن بادهٔ باقی ،

بِرَهَد این تنِ طامع ، ز غمِ مایده‌خواری ،



خُنُک آن دَم که ، ز مستی ،،، سرِ زلفِ تو بشورَد ،

دلِ بیچاره ، بگیرد به هوس ، حلقه‌شماری ،



خُنُک آن دَم که ، شبِ هجر ،،، بگوید که ، شبت خوش ،

خُنُک آن دَم که ، سلامی کند آن نورِ بهاری ،



خُنُک آن دَم که ، برآید به هوا ابرِ عنایت ،

تو ، از آن ابر به صحرا ، گُهرِ لطف ، بباری ،




#مولانا
تو ، آبی و ،،، من ، جویَم ،

جز وصلِ تو ،،، کی جویَم؟ ،





رونق نَبُوَد جو را ،

چون آب بنگشایی ،




#مولانا


تو ، آبی و ،،، من ، جویَم ،

#جویَم در اینجا به معنیِ جوی هستم می‌باشد


جز وصلِ تو ،،، کی جویَم؟ ،

جویَم در اینجا به معنی جستجو کنم می‌باشد .
کردی سیاه زلف دوتا را که در غمت
مویم سفید سازی و پشتم دوتا کنی

تو عهد کرده‌ای که نشانی به خون مرا
من جهد کرده‌ام که به عهدت وفا کنی

#فروغی_بسطامی
توانایی آرام ماندن از جمله مهارت‌های بسیار مهم زندگی است که بسیار نادیده گرفته شده است. بدترین تصمیمات را هنگامی می‌گیریم که آرامشمان را از دست داده‌اییم یا دچار اضطراب و آشفتگی شده‌اییم.
ترس به‌طورِ کشنده‌ای می‌تواند توانایی ما را برای مقابله با مشکلات واقعی و زیربنایی از بین ببرد. آرام‌تر بودن اصلا به این معنا نیست که فکر کنیم همه چیز به خیر و خوشی تمام خواهد شد، بلکه صرفا بدین معناست که با وضعیت ذهنی بهتری با چالش‌های حقیقی زندگیِ‌مان روبه‌رو خواهیم شد.

آرامش
#آلن_دوباتن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر گلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ‌چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بُستانیم
#سعدی
آلبوم نوا مرکب خوانی
آواز : #محمدرضاشجریان
نی: #محمدموسوی
آواز نوای مرکب(عشاق)
غزل #سعدی
جماعتی مسلمان برونانِ کافر اندرون، مرا دعوت کردند.
عذر‌ها گفتم.
می‌رفتم در کلیسا.
کافران بودندی دوستان من،
کافرِ برون،
مسلمانِ اندرون
گفتمی: چیزی بیارید تا بخورم، ایشان به هزار سپاس بیاوردندی و با من افطار کردندی و خوردندی و همچنان روزه‌دار بودندی»

«پیشِ ما کسی یک بار مسلمان نتوان شدن، مسلمان می‌شود و کافر می‌شود، و باز مسلمان می‌شود، و هر باری از او چیزی بیرون می‌آید، تا آن وقت که کامل شود».

شمس_تبريزی
خطا می‌دانم و آهو ،،، به آهو نسبتِ چشمت ،



که چشمِ شیرگیرِ تو ،،، ندارد هیچ آهویی ،




#سلمان_ساوجی


آهو در مصرع اول :

واژهٔ اولی به معنی گناه و تقصیر و عیب است و واژهٔ دوم به معنی غزال همان جانور معروف می‌باشد .




درمصراع دوم کلمه آهو به هر دو معنی ایهام دارد :

(آهو) از ریشهٔ پهلوی می‌باشد :


آ = ( حرفِ نفی و تضاد است )

هو = خوب

آ + هو ( خوب ) = ضدخوب - خوب نه

آهو = ضدخوب ، عیب ، ناخوب

آهویی را می‌توانیم همان حیوان معروف در نظر بگیریم و مصرع را بصورت زیر معنی کنیم :

هیچ آهویی چشمِ شیرگیرِ تو را ندارد .



همچنین می‌توانیم آهویی را ، به‌معنی عیب و نقص و زشتی در نظر بگیریم و مصرع دوم را بصورت زیر معنی کنیم :


چشمِ شیرگیرِ تو ، هیچ عیب و نقص و ناخوبی و زشتی ندارد .
.
قسم به این دل
که اندوهش را تو تسکینی...

به نام خدای همه
#یک حبه نور

سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ

بالاخره یه روز میاد که بهت میگم دیگه روزای تلخ تموم شد، از این به بعد به خاطر اونهمه صبوری که کردی تمام امنیت‌ها و آرامش‌های دنیا مال توئه.
قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی
دِگربارش بفرمایی به فَرقِ سر دوان آید


#سعدی
#روز_قلم_بر_تمامی_قلم_فرسایان_تبریک_و_تهنیت_باد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حس خوب

کلیپ زیبای "مرغ سحر"
با صدای فاضل جمشیدی
تنظیم از استاد کیوان ساکت

کیوان ساکت (متولد ۱۴ تیر ماه ۱۳۴۰ در مشهد) آهنگساز، نوازندهٔ تار و سه‌تار، نویسنده اهل ایران است
Mahiha
Mohammad Esfahani


عنوان: ماهیا
آلبوم: شِکوِه
سال انتشار آلبوم: ۲۰۱۵
شماره ترک: ۵
ترانه سرا: علی‌رضا قزوه
آهنگساز: پدرام کشتکار
تنظیم: پدرام کشتکار


محمدمهدی واعظی اصفها
نی معروف به محمد اصفهانی (زادهٔ ۱۴ تیر ۱۳۴۵ در تهران)، خواننده و آهنگساز پاپ و سنتی ایرانی و دارای گواهینامه درجه یک هنری در رشته خوانندگی موسیقی سنتی ایرانی است.او از خانواده‌ای اصالتاً اصفهانی در تهران به دنیا آمد. محمد اصفهانی از دانشگاه علوم پزشکی ایران در سال ۱۳۷۶ فارغ‌التحصیل شد. او با بهره‌مندی از مکتب محمدرضا شجریان و علی جهاندار موسیقی ایرانی آموخت. اصفهانی ابتدا با اجرای آثاری روی اشعار شعرای معاصر مانند
 فریدون مشی
ری و همچنین اجرای تیتراژ سریال، پا به عرصه خوانندگی گذاشت.


۱۴ تیر روز قلم

در تقویم ایران "روز قلم" به‌عنوان نمادی برای تجلیل از صاحبان قلم و آثارشان انتخاب شده است.
در این نوشتار به ابعاد تربیتی، رسانه‏‌ای و ارزشی تألیف و نگارش اشاره می‌شود و از چگونگی سیر قلم در طول تاریخ صحبت به‌ میان می‌آید. به این سیر، چه از نظر محتوای نوشته‌ها و چه از نظر ابزار ظاهری ـ که به شیوه‏‌های اینترنتی و الکترونیکی ـ رسیده، نگریسته شده است.
در صفحات تقویم، ۱۴ تیرماه باعنوان «روز قلم» به‌خود جلوه‏‌ای دیگر بخشیده است. نام‏گذاری این روز به‌نام قلم، بی ارتباط با تاریخ کهن متمدن و فرهنگ‏ساز این سرزمین نیست. ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه خود آورده است که چهاردهمین روز از تیرماه را ایرانیان باستان، روز تیر "عطارد" می‏‌نامیدند. از طرفی سیاره تیر یا همان عطارد، در فرهنگ ادب پارسی، کاتب و نویسنده ستارگان است. به‌ همین مناسبت این روز را روز نویسندگان می‏‌دانستند و گرامی می‏‌داشتند.
تاریخ نوشتار، حداکثر به بیست هزار سال پیش باز می‏‌گردد و با محدود ساختن به نظام‏‌های نوشتاری مدون، رقمی حدود شش هزارسال پیش را نشان می‏‌دهد. این ارقام و آمارها فقط تخمینی است از سوی کاوشگران علمی، در صورتی که بدون شک پیشرفتی از سوی جوامع گوناگون، بدون کمک خط و زبان امکان‏‌پذیر نبوده است.
از جمله موادی که برای نوشتن به‌کار می‏‌رفت سنگ، چوب، پوست حیوانات، برگ درختان، استخوان، موم، ابریشم، پنبه و کاغذ بود. در طول تاریخ، نوشتن به دو صورت بوده است: یک دسته خطوطی را در بر می‏‌گرفت که با استفاده از ابزارهای تیز چون سوزن، چاقو و... نوشتاری، کنده‏‌کاری می‏‌شد. دسته دیگر شامل خطوطی است که به‌وسیله قلم پر، قلم‌نی، قلم‌مو و ... و با استفاده از جوهر برسطح ماده نوشتاری ترسیم می‏‌شد. گفتنی است نسخه‏ پردازی از نوشته‏‌ای بر سنگ یا فلز به‏‌طور منطقی، در نهایت به اختراع چاپ انجامید.

قلم چیست؟:
قلم، زبان عقل و معرفت و احساس انسان‏ها و بیان‏‌کننده اندیشه و شخصیت صاحب آن است. قلم، زبان دوم انسان‏‌ها است. هویت، چیستی و قلمرو قلم بسیار گسترده‏‌تر از آن است که در بیان بگنجد. هرگونه رشد و پیشرفت، پیروزی و آرامش و معرفت و شناخت، ریشه در قلم دارد. تمدن‏‌ها، تجربه‏‌های تلخ و شیرین و علوم بانوشتن ماندگار می‏‌شوند و آیندگان مملو از تجربه و پر از راه‌حل‏‌ها هستند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دارم سر خاک پایت ای دوست
      آیم به در سرایت ای دوست

      آنها که به حسن سرفرازند
      نازند به خاکپایت ای دوست

      چون رای تو هست کشتن من
      راضی شده‌ام برایت ای دوست

      خون نیز ترا مباح کردم
      دیگر چکنم به جایت ای دوست

      دانی نتوان کشید ازین بیش
      بار ستم جفایت ای دوست

   
              سنایی