مَردْ در عالمِ معنا هم مَرد
چهقَدَر توبهٔ ناکرده شکست
اسیر شهرستانی
چهقَدَر توبهٔ ناکرده شکست
اسیر شهرستانی
آمد شُدِ تو در این جهان دانی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
عطار نیشابوری
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
عطار نیشابوری
سَرکَن، پَرکَن
امشب که مرا یار به منزل آمد
وزمقدمِ او مراد حاصل آمد
ار دنبالش برفت افتان خیزان¹
سَرکَن، پَرکَن چو مرغِ بِسمِل آمد
بیت
چون مرغِ بریده سر که لختی برود
سرتاسرِ راه همچنان می رفتم
نسخه ای خطی
امشب که مرا یار به منزل آمد
وزمقدمِ او مراد حاصل آمد
ار دنبالش برفت افتان خیزان¹
سَرکَن، پَرکَن چو مرغِ بِسمِل آمد
بیت
چون مرغِ بریده سر که لختی برود
سرتاسرِ راه همچنان می رفتم
نسخه ای خطی
چاکر شده شاه اخترانت
شیر فلکت شده سگ کوی
بر بام سراچهٔ جمالت
کیوان شده پاسبان هندوی
عارض به مثل چو برگ نسرین
بالا به صفت چو سرو خودروی
گویی به چه شانه کردهای زلف
#حضرت_سعدی
شیر فلکت شده سگ کوی
بر بام سراچهٔ جمالت
کیوان شده پاسبان هندوی
عارض به مثل چو برگ نسرین
بالا به صفت چو سرو خودروی
گویی به چه شانه کردهای زلف
#حضرت_سعدی
کز روی به لاله میدهی رنگ
وز زلف به مشک میدهی بوی
چون سعدی، صد هزار بلبل
گلزار رخ تو را غزلگوی
#حضرت_سعدی
وز زلف به مشک میدهی بوی
چون سعدی، صد هزار بلبل
گلزار رخ تو را غزلگوی
#حضرت_سعدی
مغرور مشو این همه بر سوز خود ای شمع
کاین سازش پروانه هم از روی حساب است
شهدی لنگرودی
کاین سازش پروانه هم از روی حساب است
شهدی لنگرودی
بس که رفتیم ره شوق تو را واماندیم
همچو خون در گره آبلۀ پا ماندیم
رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم
من و شمشاد و گل و سرو و صنوبر به چمن
همه پا در گِل، از آن جلوۀ رعنا ماندیم
عاقبت رستۀ آیینهفروشان گردید
هرکجا محو تو ای آینهسیما ماندیم
همه در پرده گرفتند به مستوری جا
ما در این دایره چون زمزمه رسوا ماندیم
مانع مطلب ما گشت حصول مطلب
چون مگس در شکر خواهش دنیا ماندیم
وعده نگرفته نجات از غم او گریانیم
موسم از دست به در رفته، به دریا ماندیم.
#نجات_اصفهانی
همچو خون در گره آبلۀ پا ماندیم
رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم
من و شمشاد و گل و سرو و صنوبر به چمن
همه پا در گِل، از آن جلوۀ رعنا ماندیم
عاقبت رستۀ آیینهفروشان گردید
هرکجا محو تو ای آینهسیما ماندیم
همه در پرده گرفتند به مستوری جا
ما در این دایره چون زمزمه رسوا ماندیم
مانع مطلب ما گشت حصول مطلب
چون مگس در شکر خواهش دنیا ماندیم
وعده نگرفته نجات از غم او گریانیم
موسم از دست به در رفته، به دریا ماندیم.
#نجات_اصفهانی
تو ایستاده و من خفته نیست شرطِ ادب
به روزِ مرگ مبادا به من نماز کنی
حسن بیک انسی
به روزِ مرگ مبادا به من نماز کنی
حسن بیک انسی
دلِ شوریدهام شادست از فیضِ پریشانی
اگر جمعیّتی زور آوَرَد مَگْذار تنهایش
برای غمْ مرا کرد انتخابْ آن چشمِ پرآشوب
خدا اَفزون کند بیناییِ آن چشمِ بینایش
چه چیزت کرد صالح اینچنین رسوا و آشفته؟
تمنّایش تمنّایش تمنّایش تمنّایش
صالح تبریزی
اگر جمعیّتی زور آوَرَد مَگْذار تنهایش
برای غمْ مرا کرد انتخابْ آن چشمِ پرآشوب
خدا اَفزون کند بیناییِ آن چشمِ بینایش
چه چیزت کرد صالح اینچنین رسوا و آشفته؟
تمنّایش تمنّایش تمنّایش تمنّایش
صالح تبریزی
جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست
سخن اهل حقیقت ز زبانی دگرست
خیمه از دایره ی کون و مکان بیرون زن
زانک بالاتر ازین هر دو مکانی دگرست
#خواجوی_کرمانی
سخن اهل حقیقت ز زبانی دگرست
خیمه از دایره ی کون و مکان بیرون زن
زانک بالاتر ازین هر دو مکانی دگرست
#خواجوی_کرمانی
در چمن هست بسی لاله سیراب ولی
ترک مه روی من از خانه ی خانی دگرست
راستی راز لطافت چو روان می گردی
گوئیا سرو روان تو روانی دگرست
#خواجوی_کرمانی
ترک مه روی من از خانه ی خانی دگرست
راستی راز لطافت چو روان می گردی
گوئیا سرو روان تو روانی دگرست
#خواجوی_کرمانی
عاشقان را نبود نام و نشانی پیدا
زانکه این طایفه را نام و نشانی دگرست
یک زمانم بخدا بخش و ملامت کم گوی
کاین جگر سوخته موقوف زمانی دگرست
#خواجوی_کرمانی
زانکه این طایفه را نام و نشانی دگرست
یک زمانم بخدا بخش و ملامت کم گوی
کاین جگر سوخته موقوف زمانی دگرست
#خواجوی_کرمانی
غیر از آن ده ها
که سبد سبد می برند شعر ها
به رؤیاهای خود
و بازار پر حرفی ها
یکی
در جایی بی حرفی
نشسته که نه از من می گوید با من
نه از من با خود ، نه
غیر از همه ی مردگان و زندگان
زنده دلی دارم جایی
که با عصب های خود برای من ژاکت می بافد
و من از تپش های او برای خودم طبلی
غیر از همه ی دیوانها
من دفتری دارم جایی
که همه ی شعرهای مرا خود در خود می نویسد
#منوچهر_آتشی
#یار_پنهان
#اتفاق_آخر
که سبد سبد می برند شعر ها
به رؤیاهای خود
و بازار پر حرفی ها
یکی
در جایی بی حرفی
نشسته که نه از من می گوید با من
نه از من با خود ، نه
غیر از همه ی مردگان و زندگان
زنده دلی دارم جایی
که با عصب های خود برای من ژاکت می بافد
و من از تپش های او برای خودم طبلی
غیر از همه ی دیوانها
من دفتری دارم جایی
که همه ی شعرهای مرا خود در خود می نویسد
#منوچهر_آتشی
#یار_پنهان
#اتفاق_آخر
Gole Sangam
Hayedeh
گل سنگم
هایده
تو از کدام افق میآیی
که پاکبازتر از خورشیدی؟
صنوبری چون تو، چون میروید
در پلشتیِ این لوش و لاشهزار
خدا را
بگو بدانم
کدام گوشهی این خاک پاک مانده
نگارا؟
#اسماعیل_خویی
اسماعیل خویی (۹ تیر ۱۳۱۷ – ۴ خرداد ۱۴۰۰)شاعر معاصر ایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران بود. شعرهای اسماعیل خویی به زبانهای گوناگون از جمله انگلیسی، روسی، فرانسوی، آلمانی، هندی و اوکراینی برگردان شدهاند که ترجمه مجموعه اشعار او از فارسی به انگلیسی توسط لطفعلی خنجی انجام شده است. مجموعهٔ شعرهای انگلیسی اسماعیل خویی Voice of Exile (صدای تبعید) نام دارد. او نخستین شاعر ایران است که جایزهٔ روکرت در کوبُرگ را در سال ۲۰۱۰ از آن خود کرده است
هایده
تو از کدام افق میآیی
که پاکبازتر از خورشیدی؟
صنوبری چون تو، چون میروید
در پلشتیِ این لوش و لاشهزار
خدا را
بگو بدانم
کدام گوشهی این خاک پاک مانده
نگارا؟
#اسماعیل_خویی
اسماعیل خویی (۹ تیر ۱۳۱۷ – ۴ خرداد ۱۴۰۰)شاعر معاصر ایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران بود. شعرهای اسماعیل خویی به زبانهای گوناگون از جمله انگلیسی، روسی، فرانسوی، آلمانی، هندی و اوکراینی برگردان شدهاند که ترجمه مجموعه اشعار او از فارسی به انگلیسی توسط لطفعلی خنجی انجام شده است. مجموعهٔ شعرهای انگلیسی اسماعیل خویی Voice of Exile (صدای تبعید) نام دارد. او نخستین شاعر ایران است که جایزهٔ روکرت در کوبُرگ را در سال ۲۰۱۰ از آن خود کرده است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اجرای استاد مصطفی مداحی در حضوراستادهمایون خرم
امیر همایون خرم (زادهٔ ۹ تیر ۱۳۰۹ – درگذشتهٔ ۲۸ دی ۱۳۹۱)، نوازندهٔ ویلن، موسیقیدان، آهنگساز و رهبر ارکستر اهل ایران بود. او یکی از اعضای شورای عالی خانه موسیقی ایران بود.همایون خرم خالق تصنیفهایی نظیر غوغای ستارگان، رسوای زمانه، تو ای پری کجایی، شهزاده رؤیاها، طاقتم ده (ساغرم شکسته ساقی) و دهها اثر است. وی با خوانندگان سرشناس زمانه خود از جمله مرضیه، الهه، دلکش، حسین قوامی، مهستی، هایده، محمد رضا شجریان، اکبر گلپایگانی و محمد اصفهانی همکاری داشت