از مِی عشقت چنان مستم که نیست
تا قیامت روی هشیاری مرا ...
گر به غارت میبری دل باکنیست
دل تو را باد و جگرخواری مرا
#عطار
تا قیامت روی هشیاری مرا ...
گر به غارت میبری دل باکنیست
دل تو را باد و جگرخواری مرا
#عطار
از چو ما بیچارگان این بندِ سخت
کِی گشاید ای شهِ بی تاج و تخت؟
ای پادشاه بی تاج و تخت، یعنی ای خداوندی که حکومت تو نیازی به علل و اسباب ظاهری ندارد. از بیچارگانی مانند ما چه کسی بند سخت و محکم را باز میکند؟
این چنین قفلِ گران را ای وَدود
که تواند جز که فضلِ تو گشود؟
ای دوستدار بندگان، این قفل سنگین و محکم را جز فضل و احسان تو چه کسی می تواند بگشاید؟
ما ز خود، سویِ تر گردانیم سَر
چون تویی از ما به ما نزدیکتر
ما از خودمان روی بر می گردانیم و به سوی تو روی می آوریم، زیرا تو از ما به ما نزدیکتری، این نزدیکی اشاره دارد به معیت واحاطه ذاتی .
این دعا هم بخشش و تعلیم توست
گرنه در گُلخَن، گلستان از چه رُست؟
این دعا و نیایشی که ما میکنیم نیز از احسان و لطف تو و از تعلیمات کو سرچشمه گرفته است، والاّ چگونه ممکن است که از آتشدان نفسِ آدمی، گلستان معنویت و نیایش بروید؟
در میانِ خون و روده فهم و عقل
جز ز اِکرامِ تو نتوان کرد نقل
در میان خون و روده یعنی در وجود مادّی آدمی، تنها لطف و احسان توست که ادراک و اندیشه را نهاده.
«کرد نقل» یعنی خداوند فهم و عقل را به وجود مادی ما انتقال داده و در آن به ودیعت نهاده است.
شرح مثنوی
کِی گشاید ای شهِ بی تاج و تخت؟
ای پادشاه بی تاج و تخت، یعنی ای خداوندی که حکومت تو نیازی به علل و اسباب ظاهری ندارد. از بیچارگانی مانند ما چه کسی بند سخت و محکم را باز میکند؟
این چنین قفلِ گران را ای وَدود
که تواند جز که فضلِ تو گشود؟
ای دوستدار بندگان، این قفل سنگین و محکم را جز فضل و احسان تو چه کسی می تواند بگشاید؟
ما ز خود، سویِ تر گردانیم سَر
چون تویی از ما به ما نزدیکتر
ما از خودمان روی بر می گردانیم و به سوی تو روی می آوریم، زیرا تو از ما به ما نزدیکتری، این نزدیکی اشاره دارد به معیت واحاطه ذاتی .
این دعا هم بخشش و تعلیم توست
گرنه در گُلخَن، گلستان از چه رُست؟
این دعا و نیایشی که ما میکنیم نیز از احسان و لطف تو و از تعلیمات کو سرچشمه گرفته است، والاّ چگونه ممکن است که از آتشدان نفسِ آدمی، گلستان معنویت و نیایش بروید؟
در میانِ خون و روده فهم و عقل
جز ز اِکرامِ تو نتوان کرد نقل
در میان خون و روده یعنی در وجود مادّی آدمی، تنها لطف و احسان توست که ادراک و اندیشه را نهاده.
«کرد نقل» یعنی خداوند فهم و عقل را به وجود مادی ما انتقال داده و در آن به ودیعت نهاده است.
شرح مثنوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حقیقت معرفت
اطلاع حق است بر اسرار
بدانچه لطایف انوار معرفت بدان می پیوندد
یعنی هم به نور آفتاب
آفتاب را توان دید....
جناب ذوالنون مصری
اطلاع حق است بر اسرار
بدانچه لطایف انوار معرفت بدان می پیوندد
یعنی هم به نور آفتاب
آفتاب را توان دید....
جناب ذوالنون مصری
گل شکفت و آن گل رخسار یاد آمد مرا
سرو دیدم آن قد و رفتار، یاد آمد مرا
صبح، دیدم طرِّهٔ شبنم به روی برگ گل
زان لب و دندان گوهر بار، یاد آمد مرا
#شاطرعباس_صبوحی
سرو دیدم آن قد و رفتار، یاد آمد مرا
صبح، دیدم طرِّهٔ شبنم به روی برگ گل
زان لب و دندان گوهر بار، یاد آمد مرا
#شاطرعباس_صبوحی
دینِ من ، از عشق زنده بودن ، است ،
زندگی ، زین جان و سر ،، ننگِ من است ،
زنده ، زین دعوی ،، بُوَد جان و تنم ،
من ، ازین دعوی ،، چگونه تن زنم؟ ،
#مولانا
زندگی ، زین جان و سر ،، ننگِ من است ،
زنده ، زین دعوی ،، بُوَد جان و تنم ،
من ، ازین دعوی ،، چگونه تن زنم؟ ،
#مولانا
مستان خرابات ز خود بی خبرند
جمعنـد و ز بـوی گـل پراکـنده تـرند
ای زاهــد خـــودپرســت با ما منشین
مستــان دگــرند و خـودپرستان دگرند
#رهی_معیری
جمعنـد و ز بـوی گـل پراکـنده تـرند
ای زاهــد خـــودپرســت با ما منشین
مستــان دگــرند و خـودپرستان دگرند
#رهی_معیری
#فيض_كاشاني
ای حسن تو مجموعهٔ هر زیبائی
وز هردو جهان زعشق توشیدائی
نگذاشته داغ تو دلی را بیدرد
سودای تو کرده عالمی سودائی
ای حسن تو مجموعهٔ هر زیبائی
وز هردو جهان زعشق توشیدائی
نگذاشته داغ تو دلی را بیدرد
سودای تو کرده عالمی سودائی
Didi K Rosva Shod Delam [www.BehMusic.com]
Alireza Ghorbani
دیدی که رسوا شد دلم
#علیرضا_قربانی
#علیرضا_قربانی
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
#حافظ_شیرازی
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
#حافظ_شیرازی
حسین منصور را پرسیدند از تصوف،
گفت:
ذات او وحدانی است نه کس او را فرا پذیرد و نه او کس را....
گفت:
ذات او وحدانی است نه کس او را فرا پذیرد و نه او کس را....
راهبی را گفتند: روزه داری ؟
گفت: به ذکر او روزه دارم ..
چون غیر او یاد کنم ..
روزه من گشاده آید ..
گفت: به ذکر او روزه دارم ..
چون غیر او یاد کنم ..
روزه من گشاده آید ..
کانال تلگرامیsmsu43@
ایرج بسطامی - وطن من
ایرج بسطامی
وطن من
ای خطه ایران مهین ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
♪♪♪
دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من
♪♪♪
تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بی من
کز بافته خویش نداری کفن من
♪♪♪
امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا دردا دردا و دریغا وطن من
ای خطه ایران مهین ای وطن من
ملک الشعرا بهار
وطن من
ای خطه ایران مهین ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
♪♪♪
دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من
♪♪♪
تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بی من
کز بافته خویش نداری کفن من
♪♪♪
امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا دردا دردا و دریغا وطن من
ای خطه ایران مهین ای وطن من
ملک الشعرا بهار
تا به کی جان کندن اندر آفتاب؟ ای رنجبر!
ریختن از بهر نان از چهره آب، ای رنجبر!
زین همه خواری که بینی زآفتاب و خاک و باد
چیست مزدت جز نکوهش با عتاب؟ ای رنجبر!
از حقوق پایمال خویشتن کن پرسشی
چند میترسی ز هر خان و جناب؟ ای رنجبر!
جمله آنان را که چون زالو مکندت، خون بریز
وندر آن خون دست و پایی کن خضاب، ای رنجبر!
دیو آز و خودپرستی را بگیر و حبس کن
تا شود چهر حقیقت بیحجاب، ای رنجبر!
حاکم شرعی که بهر رشوه فتوا میدهد
که دهد عرض فقیران را جواب؟ ای رنجبر!
#پروین_اعتصامی
ریختن از بهر نان از چهره آب، ای رنجبر!
زین همه خواری که بینی زآفتاب و خاک و باد
چیست مزدت جز نکوهش با عتاب؟ ای رنجبر!
از حقوق پایمال خویشتن کن پرسشی
چند میترسی ز هر خان و جناب؟ ای رنجبر!
جمله آنان را که چون زالو مکندت، خون بریز
وندر آن خون دست و پایی کن خضاب، ای رنجبر!
دیو آز و خودپرستی را بگیر و حبس کن
تا شود چهر حقیقت بیحجاب، ای رنجبر!
حاکم شرعی که بهر رشوه فتوا میدهد
که دهد عرض فقیران را جواب؟ ای رنجبر!
#پروین_اعتصامی