معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
گشادی چشم و گوش خاکیان را
همه حیران که چون بر می‌گشایی

گلوی جان بسوزید از حلاوت
چنین شیرین چنین حلوا چرایی

#مولانای_جان
اگر چون آسیا گردم شب و روز
ز تو باشد که آب آسیایی

وگر این آسیا جوید سکونت
ز چرخ تو نمی‌یابد رهایی

#مولانای_جان
دست کوته مکن از دامن احسان طلب
تا کشی نکهت یوسف ز گریبان طلب

سالک آن به که شکایت ز ملامت نکند
که بود زخم زبان، خار بیابان طلب

رهرو عشق محال است که افسرده شود
عرق سرد ندارد تب سوزان طلب

پنجه سعی ترا ناخن غیرت کندست
ورنه بی لعل و گهر نیست رگ کان طلب

از طلب چون شوم آسوده، که هر چشم زدن
می شود تازه ز رخسار تو ایمان طلب

شاهد ناطق کامل طلبان خاموشی است
شکوه دوری راه است ز نقصان طلب

آسمان ها نفس بیهده ای می سوزند
به دویدن نشود قطع، بیابان طلب

چشم پوشیده ز دیدار چه لذت یابد؟
چه کند جلوه مطلوب به حیران طلب؟

جذبه ای را که به عنانگیری شوقم بفرست
که ازین بیش ندارم سر و سامان طلب

خار صحرای جنون از دل من سیراب است
زهره شیر بود آب نیستان طلب

من چه گنجشک ضعیفم، که هزاران سیمرغ
بال و پر ریخته در سیر بیابان طلب

جلوه شاهد مقصود بود پرده نشین
تا مصفا نشود آینه جان طلب

پای از حلقه زنجیر گذارد بر تخت
هر که یک چند کند صبر به زندان طلب

هر که چون غنچه کشد دست تصرف در جیب
ای بسا گل که بچیند ز گلستان طلب

صائب از زخم زبان عشق محابا نکند
خس و خاشاک بود سنبل و ریحان طلب



#صائب
بی یار مهل ما را بی‌یار مخسب امشب
زنهار مخور با ما زنهار مخسب امشب

امشب ز خود افزونیم در عشق دگرگونیم
این بار ببین چونیم این بار مخسب امشب

ای طوق هوای تو اندر همه گردن‌ها
ما را همه شب تنها مگذار مخسب امشب

صیدیم به شصت غم شوریده و مست غم
ما را تو به دست غم مسپار مخسب امشب

ای سرو گلستان را وی ماه شبستان را
این ماه پرستان را مازار مخسب امشب



#مولانا
پاسبان من عنایات ویست
هر کجا که من روم شه در پیست



#مولانا
دلا در سر عشق از سر میندیش
بده جان و ز جان دیگر میندیش

چو سر در کار و جان در یار بازی
خوشی خویش ازین خوشتر میندیش

رسن از زلف جانان ساز جان را
وزین فیروزه‌گون چنبر میندیش

چو پروانه گرت پر سوزد آن شمع
به پهلو می‌رو و از پر میندیش

چو عشاق را نه کفر است و نه ایمان
ز کار مؤمن و کافر میندیش

مقامرخانهٔ رندان طلب کن
سر اندر باز و از افسر میندیش

چو سر در باختی بشناختی سر
چو سر بشناختی از سر میندیش

همه بتها چو ابراهیم بشکن
هم از آذر هم از آزر میندیش

چو آن حلاج برکش پنبه از گوش
هم از دار و هم از منبر میندیش

اگر عشقت بسوزد بر سر دار
دهد بر باد خاکستر میندیش

چو انگشت سیه‌رو گشت اخگر
تو آن انگشت جز اخگر میندیش

چو می با ساغر صافی یکی گشت
دویی گم شد می و ساغر میندیش

چو مس در زر گدازد مرد صراف
مس آنجا زر بود جز زر میندیش

مشو اینجا حلولی لیکن این رمز
جز استغراق در دلبر میندیش

اگر خواهی که گوهر بیابی
درین دریا به جز گوهر میندیش

بسی کشتی جان بر خشک راندی
تو کشتی ران ز خشک و تر میندیش

چنان فربه نه‌ای تو هم درین کار
اگر صیدی فتد لاغر میندیش

چو تو دایم به پهنا می‌شوی باز
ازین وادی پهناور میندیش

درین دریای پر گرداب حسرت
کس از عطار حیران‌تر میندیش



#عطار
در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت
عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

#حضرت_حافظ
عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد

#حضرت_حافظ
Ahang Jadid ~ MOkhtalefMusic.com
(MOkhtalef Music)
شهرام کاشانی / همه میگن
دیگران قرعهٔ قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیدهٔ ما بود که هم بر غم زد

جانِ عِلْوی هوسِ چاهِ زنخدان تو داشت
دست در حلقهٔ آن زلفِ خَم اندر خَم زد

#حضرت_حافظ
گرندیدی سودِ او در قهرِ او
کَی شدی آن لطفِ مطلق قهرجو ؟

#مثنوی_مولانا


📘خدا لطف مطلق است
( هر چه آن خسرو کند شیرین کند
چون درخت تین جمله تین کند) ببینید درخت انجیر همیشه انجیر میدهد آیا شده درخت انجیر یک بار لیمو ترش بدهد ؟ خیر ، انجیر نیز همیشه خاصیت دارد ، ترش و خشکش ، تازه و مانده اش ، خدا از درخت انجیر کمتر نیست ، خدا هم کاری کند خاصیت خودش را دارد آثار و برکات خودش را دارد ، منتها گاهی وقت ها خداوند لطف را در قهر میبیند و سود را در زیان میبیند و اگر کسی دچار قهر و زیان شود به آن لطف و سود راه پیدا میکند درست مثل آن برگ چایی که وقتی میریزی در آب جوش ، آن عطر و طعم و رنگش پدیدار و آشکار میشود .
پس اگر چه ظاهرش قهر است و قهر آمیز است اما در حقیقت لطف است نسبت به آن برگ چای ، یا مادری که بچه را از شیر میگیرد درست است که ظاهرش قهر آمیز است اما باطنش لطف است و میخواهد برابر او سفره ای از غذا باز کند.
چو خدا بود پناهت چه خطر بود ز راهت
به فلک رسد کلاهت که سر همه سرانی


#مولانای_جان
تو مگو که ارمغانی چه برم پی نشانی
که بس است مهر و مه را رخ خویش ارمغانی

تو اگر روی و گر نی بدود سعادت تو
همه کار برگزارد به سکون و مهربانی

#مولانای_جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

بوی جان
می‌آید از تو..
.

#وحشی_بافقی
آنچه من می‌بینم
ماندنِ دریاست
رستن و از نو رستن باغ است
کششِ شب به سوی روز است
گذرا بودن موج و گل و شبنم نیست.
گرچه ما می‌گذریم،
راه می‌ماند؛
غم نیست.


#اسماعیل_خویی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم
خود ڪام تنگدستان ڪے زان دهن برآید
 
گویند ذڪر خیرش در خیل عشقبازان
هر جا ڪه نام حافظ در انجمن برآید،،،

 

حضرت حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای روز برآ که ذره ها رقص کنند
آنکس که از او چرخ و هوا رقص کنند

جان ها زخوشی بی سر و پا رقص کنند
در گوش تو گویم که کجا رقص کنند

هر ذره که در هوا و در هامون است
نیکو نگرش که همچو ما مفتون است

هر ذره اگر خوش است اگر محزون است
سر گشته خورشیدِ خوشِ بی چون است

مولانا
تو بخسپ خوش که بختت ز برای تو نخسپد
تو بگیر سنگ در کف که شود عقیق کانی

به فلک برآ چو عیسی ارنی بگو چو موسی
که خدا تو را نگوید که خموش لن ترانی


#مولانای_جان
خمش ای دل و چه چاره سر خم اگر بگیری
دل خنب برشکافد چو بجوشد این معانی

دو هزار بار هر دم تو بخوانی این غزل را
اگر آن سوی حقایق سیران او بدانی


#مولانای_جان
Bi To Hargez
Viguen
#ویگن - بی تو هرگز