معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
بخل کفی کو که ز قبض تو نیست
یا کرمی کان ز عطای تو نیست

لعل لبی کو که ز کان تو نیست
محتشمی کو که گدای تو نیست

#مولانای_جان
دفع بلای تن و آزار خلق
جز به مناجات و ثنای تو نیست

بشکنی این چوب نه چوبش کمست
دفع دو سه چوب رهای تو نیست

#مولانای_جان
در تکِ این بحر چه خوش گوهری!
که مثَلِ موج قراریم نیست

بر لبِ بحرِ تو مقیمم، مقیم
مست لبم گرچه کناریم نیست

#مولانای_جان
در راه طلب عاقل و دیوانه یکیست
در شیوهٴ عشق خویش و بیگانه یکیست

آن را که شراب وصل جانان دادند
در مذهب او کعبه و بتخانه یکیست



#مولانا
تابوت مرده‌ای دوش هشیار کرد ما را
پای به خواب رفته، بیدار کرد ما را

شمعِ فانوس نیَم، لیک ز بی‌سامانی
غیرِ دیوارِ سرا، پیرهنی نیست مرا

نیست باری در جهان سنگین‌تر از بار وجود
پشتْ خم شد، زندگی را تا بسر بردیم ما

اشعارِ آبدارم تا شد محیطِ عالم
انداختند در آب یاران سفینه‌ها را

مرگْ گوارا شود، موی چو گردد سفید
لذّت دیگر بود، خوابِ دمِ صبح را

تو نونهالی و ما همچو ریشه‌ایم ترا
بوَد ترقّیِ حسنت گلِ تنزّل ما

ما زندگی از دیدن رخسار تو داریم
آخر نگه ما، نفس بازپسین است

به گردون گر رود، کاری نسازد
که آهِ بلهوس، تیر هوایی‌ست

به‌سان اشکِ شمع از تیره‌بختی
گریزان چشم من از روشنایی‌ست

بالش خوبان دگر از پر است
شوخ مرا فتنه به زیر سر است!

در جهان نتوان نشان از سیرچشمی یافتن
چشمۀ خورشید هم محتاج آب شبنم است

افتادن و برخاستن باده‌پرستان
در مذهبِ رندان خرابات، نماز است

می نیست چو در کاسه، مرا رعشه در اعضاست
دستم به نظر، پنجۀ طنبورنواز است

چون آستین همیشه جبینم ز چین پُراست
یعنی دلم زدست تو ای نازنین پُراست

هر کس به درگه کرمت برد تحفه‌ای
ما را زدست خالی خود آستین پُر است

جز زیر خاک، جای منِ خاکسار نیست
روی زمین ز مردم بالانشین پُر است

گر کسی مَی نخرد غم مخور ای باده‌فروش
این متاعی‌ست که چون کهنه شود، بیش بهاست

ای خوشا حال سبکباری که در راه طلب
خانه بر دوش است و بارِ خانه‌اش بر دوش نیست

استماع دوستان آورد ما را در سخن
پرده‌های ساز ما جز پرده‌های گوش نیست

شعر اگر اعجاز باشد، بی‌بلند و پست نیست
در یدِ بیضا همه انگشتها یکدست نیست

تا سرش از بوی مَی شد گرم، خُمها را شکست
هیچ کس در دور ما چون محتسب بدمست نیست!

بر نداریم از اشعار کسی مضمون را
طبع نازک، سخن کس نتواند برداشت

به چشم خود نتوان دید صبحِ پیری را
خوشم که دیده ز مو پیشتر سفید شده‌ست!

با دوست اگر دم زنم از قرب، چه دور است
کم نیستم از سایه که همسایۀ نور است

زنده نتوان بود بی‌لعلت که مشتاق ترا
یا لب شیرین تو، یا جان شیرین بر لب است

بس که آزرده‌ام از دیدن مردم چه عجب
مردم دیده اگر از نظرم افتاده است؟

گرچه ما را نیست چون آیینه جز یک نانِ خشک
هر نفس در خانۀ من میهمانی تازه است

عاشقان را جنبش مژگان چشم یار کُشت
عالمی را اضطراب نبض این بیمار کشت.



#غنی_کشمیری
من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان
که در آن راز توان دیدن و گفتن نتوان



#رعدی_آذرخشی
قصه کن در گوش ما
گر دیگران محرم نیند

با دل پرخون ما
پیغام دلداری بگو


#مولانا
این نماز آخر برای آن نیست که همه روز قیام و رکوع و سجود کنی. الّا غرض ازین آن است که می باید آن حالتی که در نماز ظاهر می شود پیوسته با تو باشد، اگر در خواب باشی و اگر بیدار باشی و اگر بنویسی و اگر بخوانی در جمیع احوال خالی نباشی از یاد حقّ تا "هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ" باشی.

فیه مافیه
خدا هميشه آماده است تا
عشق خود را به ما بدهد
ولی ما برای دريافت آن آماده نيستيم
فضای كافی برای دريافت آن نداريم

چنان از  افكار، آرزوها، نگرانی‌ها،
غصه‌ها، خاطره‌ها و روياها انباشته
هستيم كه هيچ فضای خالی
در ما وجود ندارد
اين فضا را بايد ايجاد كرد.
و اين هنر مراقبه است:
ايجاد فضايی در درون

اشو
خدا هميشه آماده است تا
عشق خود را به ما بدهد
ولی ما برای دريافت آن آماده نيستيم
فضای كافی برای دريافت آن نداريم

چنان از  افكار، آرزوها، نگرانی‌ها،
غصه‌ها، خاطره‌ها و روياها انباشته
هستيم كه هيچ فضای خالی
در ما وجود ندارد
اين فضا را بايد ايجاد كرد.
و اين هنر مراقبه است:
ايجاد فضايی در درون

اشو
شراب میکدهٔ من نه یادگار جم است
فشردهٔ جگر من به شیشهٔ عجم است

چو موج می تپد آدم به جستجوی وجود
هنوز تا به کمر در میانهٔ عدم است


#اقبال_لاهوری

ساقی بیا!
که هاتفِ غیبم به مژده گفت:

"با درد صــــــبر کن،
که دوا می‌فرستمت "..


▪️حافظ
" آنکه در چَه زاد و در آب سیاه
   او چه داند لطف دشت و رنج چاه

   چون رها کردی هوا از بیم حق
   در رسد سَغراق از تسنیم حق "

#مثنوی_مولانا دفترششم


کسی که جز ظلمات و تاریکی را درک
   نکرده, چه می داند که دشت های فراخِ
   پر نعمت بر چاه ظلمانی چه برتری ها
   دارد.
   آدمی اگر از پیِ امر حق دست از هوا و
   هوس بردارد, به جام معرفت از چشمه-
   های حقیقت دست می یابد و سیراب
   می شود...

**"سغراق" به معنی کوزه
*
**"تسنیم" را نام چشمه ای در بهشت
 گفته اند.

  
عشق است دلاور و فدایی
   تنهارو و فرد و یک قبایی

ای از شش و پنج مهره برده
    آورده تو نرد دلربایی


#مولانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️Googoosh
▪️دریایی

▪️گوگوش


ترانه‌سرا: ایرج جنتی‌عطایی
آهنگساز و تنظیم‌کننده: واروژان


💠رنگارنگ
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم

گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری


#حافظ
یگانگی با کل زندگی ...

چرا به نظر می‌رسد لحظات ، فراوان هستند ؟! ... زیرا لحظهٔ حال با آنچه رخ می‌دهد یا با محتوا اشتباه گرفته می‌شود ... فضای حال ، با آنچه در این فضا رخ می‌دهد ، یکی نیست ؛ در حالیکه چنین به نظر می‌رسد ... یکی انگاشتن لحظهٔ حال
با محتوای لحظهٔ حال ، نه فقط توهم زمان را پدید می‌آورد ، بلکه به توهم منیت هم نیرو می‌بخشد ...

اکهارت تله
زهد با نیت پاک است، نه با جامهٔ پاک

ای‌بس آلوده که پاکیزه‌ ردایی دارد


#پروین_اعتصامی
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم

گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری


#حافظ
زهد با نیت پاک است، نه با جامهٔ پاک

ای‌بس آلوده که پاکیزه‌ ردایی دارد


#پروین_اعتصامی
💠تیکه_کتاب

_ یعنی به نظر تو، همان خدایی که توفان می‌فرستد، گندم هم می‌سازد؟
یعنی دو کار کاملا متفاوت انجام میدهد؟

- ایلیا پرسید: «کوه پنجم را میبینی؟
از هر طرف که نگاهش کنی، متفاوت به نظر میرسد.
اما همان کوه است.
تمام آفرینش چنین است:
آفرینش، چهره‌های گوناگون یک خداست.

📕 كوه_پنجم
پائولو_کوئلیو