معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
هر بلايي سرتان آورده اند،واگذارشان كنيد به "خدا"...
خودتان را نابود نكنيد
خودتان دادگاه تشكيل ندهيد
حكم صادر نكنيد
اين كار فقط شخصيتتان را زيرِ سوال ميبرد...
آدمي تقاصِ خطاهايش را در همين دنيا پَس ميدهد
بدونِ آنكه خودش متوجه شود...
#علي_قاضي_نظام
تازه بهار
سیامک شجریان
روی گشاده ای صنم طاقت خلق می‌بری
چون پس پرده می‌روی پرده صبر می‌دری

حور بهشت خوانمت ماه تمام گویمت
کآدمیی ندیده‌ام چون تو پری به دلبری

آینه را تو داده‌ای پرتو روی خویشتن
ور نه چه زهره داشتی در نظرت برابری

نسخه چشم و ابرویت پیش نگارگر برم
گویمش این چنین بکن صورت قوس و مشتری

چون تو درخت دل نشان تازه بهار و گلفشان
حیف بود که سایه‌ای بر سر ما نگستری

دیده به روی هر کسی برنکنم ز مهر تو
در ز عوام بسته به چون تو به خانه اندری

من نه مخیرم که چشم از تو به خویشتن کنم
گر تو نظر به ما کنی ور نکنی مخیری

پند حکیم بیش از این در من اثر نمی‌کند
کیست که برکند یکی زمزمه قلندری

عشق و دوام عافیت مختلفند سعدیا
هر که سفر نمی‌کند دل ندهد به لشکری

شعر:سعدی جان
خواننده:سیامک شجریان
الهي!

كار آن كس كند كه تواند،
عطا آن كس بخشد كه دارد،
پس بنده چه تواند و چه دارد؟


مناجات نامه
خواجه عبدالله انصاری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خموشانه
شعر : دکتر شفیعی کدکنی
آهنگساز : مجید درخشانی
آواز : یارا دانشور
اگر سرم برود در سر وفـای شما
ز سر برون نرود هرگزم هوای شما

بخاک پای شما کان‌زمان که خاک شوم
هنوز بر نکنم دل ز خاک پای شما

چو مرغ جان من از آشیان هوا گیرد
کند نزول به خاک در سرای شما

در آن زمان که روند از قفای تابوتم
بود مرا دل سرگشته در قفای شما

که را بجای شما در جهان توانم دید
چرا که نیست مرا هیچکس بجای شما

ز بندگی شما صد هزارم آزادیست
که سلطنت کند آن کو بود گدای شما

#خواجوی_کرمانی
دریای کرم موج می زند هرچه از او خواهی می دهد. هر یکی چیزی می پرستند: یکی زر، یکی جاه. هذا ربی می گویند، لا أحبّ الآفلین نمی گویند!

ابراهیم می گوید: لا أحبّ الآفلین . کو ابراهیم صفتی که به زبان حال گوید: ⁣لا أحبّ الآفلین؟

#شمس تبریزی
 ما چارهٔ عالمیم و بیچارهٔ تو
ما ناظر روح و روح نظارهٔ تو

خورشید بگرد خاک سیارهٔ تو
مه پاره شده ز عشق مه پارهٔ تو

#حضرت_مولانا
زندگی یعنی همواره روان و در حرکت‌ بودن ...

برو تا به دوردست‌ترین ستاره‌ها برسی ! ... از سفر لذت ببر ، در مورد رسیدن به مقصد زیاد نگران نباش ، مقصد فقط بهانه‌ای است برای اینکه به سفر ادامه دهی ... در حقیقت زندگی هیچ هدف و مقصدی ندارد ، زندگی یک سفر است ، سفری به سوی هیچ چیز ، سفری به ناکجا آباد ، یک سفر محض ... آگاه شدن تو از این موضوع ، رها و سبکبارت می‌سازد ، تمام دلتنگی‌ها و دلواپسی‌ها تو را ترک می‌کنند ، تمام نگرانی‌ها ناپدید می‌شوند ، تبخیر می‌شوند ... زیرا آنگاه که هدفی وجود نداشته باشد ، شکستی نیز وجود نخواهد داشت ، شکست یک توهم است ، زیرا ما هدفی را باور داریم ... من هرگز احساس ناکامی نمی‌کنم ، زیرا هیچ توقعی ندارم ، اگر اتفاقی بیفتد چه خوب ! ... اگر هیچ اتفاقی نیفتد ، چه بهتر ! ... در هر دو صورت نیکوست ...

اشو
چون ابر به نوروز، رُخ لاله بِشُست
برخیز و به جامِ باده کُن عزمِ درست

کاین سبزه که امروز تماشاگهِ توست
فردا همه از خاکِ تو بَرخواهد رُست...

#خیام_نیشابوری
"رباعیات"
.
ای‌ خزان‌های‌ خزنده‌،
                در عروق‌ سبزِ باغ‌
          ڪاین‌چنین‌ سرسبزی‌ ما
                          پایڪوبان‌ِ شماست‌

از تبارِ دیڪَریم‌ و
                از بهارِ دیڪَریم‌
                     می‌شویم آغاز از
            آنجایی‌ ڪه‌ پایانِ شماست‌...!!

محمدرضا_شفیعی_کدکنی
بهترین نوعِ #پند


پندِ فعلی خلق را جذاب‌تر
که رسد در جان هر باگوش و کر

اندر آن ، وهم امیری کم بود
در حشم تاثیر آن محکم بود.

دفتر چهارم از
#مثنوی_شریف

پندِ عملی بهتر از پند زبانی است زیرا در جانِ شنوا و ناشنوا بهتر اثر می گذارد
و در آن ، گمانِ خود را بزرگ دیدن 
کمتر است
و تاثیرِ آن در اطرافیان بیشتر.
در دلم تا برقِ عشقِ او بجَست ،

رونقِ بازارِ زهدِ من ، شکست ،




چون مرا می‌دید دل برخاسته ،

دل ز من بربود و ،،، در #جانم نشست ،




#عطار
جهان را بسازید همچو بهشت
مگویید هرگز سخن‌های زشت
همه یک‌به‌یک، مهربانی کنید
جهان را همه، پاسبانی کنید
بگویید این جمله در گوش باد
که یک تن به گیتی پریشان مباد

#جعلی
#فردوسی
از فردوسی نیست.
برخاست بوی گل ز در آشتی درآی

ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو....

#حافظ
        
صدای بوسه باران
                     صدای خنده‌ی گل

        صدای کف‌زدن لحظه‌ها برای بهار
      دوباره معجزه‌ی آب و آفتاب و زمین

      شکوه جادوی رنگین‌کمان فروردین
     شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود

      سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود
     دوباره چهره‌ی نوروز و شادمانی عید

                دوباره عشق و امید
    دوباره چشم و دل ما و چهره‌های بهار

     غم زمانه به پایان نمی‌رسد، برخیز
     به شوق یک نفس تازه در هوای بهار

                 فریدون_مشیری
یه حکایتی هست تو کتاب کیمیای سعادت، میگه:

یکی را در بغداد هزار چوب بزدند
دم برنیاورد
گفتند چرا فریاد نکردی؟
گفت معشوق حاضر بود و می‌نگریست ...

این هم یکی از دلایلیه که خیلیها وقتی حالشون بده حرف نمی‌زنن، که عزیزی نبیند و غمگین نشود
عمری‌ست ، تا جان می‌دهم ،

بر بویِ وصلت ، در جهان ،




دارم ز عشقِ رویِ تو ،

در دل ، هوا ،،، در سر ، هوس ،




#جهان‌ملک‌خاتون
باد بوی سمن آورد
و گل و نرگس و بید

درِ دکان به چه رونق
بگشاید عطار؟

#سعدی
وقت عارف ،
چون روزگار بهار است
رعد منفرد
و ابر می بارد
و برق می سوزد
و باد می وزد
و شکوفه می شکفد
و مرغان بانگ می کنند
حال عارف هم
چنین است
به چشم می گرید
و به لب می خندد
و به دل می سوزد
و به سر می بازد
و نام دوست مي گويد
و بر در او می گردد...


#شبلی
نشاط اين بهارم بی گل رويت
چه كار آيد!؟

تو گر آيى،
طرب آيد، بهشت آيد،
بهار آيد...

#بيدل_دهلوی
ای دلِ خسته ، برو بر درِ آن یار ، مترس ،

ور ، چو خاکِ رَهَت ، آن دوست کُند خوار ، مترس ،




کارَت ارچه چو سرِ زلفِ بُتان ، آشفته است ،

بار ، بر دل منِه ،،، ای خسته ، ازین کار ، مترس ،




تو ، که جویایِ گُلِ خوش‌نفسِ خوش‌بویی ،

گُل به دست آر و ، به دامن کن و ، از خار ، مترس ،




یار ، اگر یار بُوَد با منِ مسکین ، ای دل ،

دل قوی دار ، خدا را و ،،، ز اغیار ، مترس ،




ای دل ، آخِر بگذر بر درِ دلبر ، روزی ،

بوسه‌ای زان لبِ چون قندش ، بردار ، مترس ،




من که در بندگی ، اقرارِ جهانی کردم ،

دلِ محزونِ غمینم ، مکن افگار ، مترس ،




ای که خواهی ، که همه کار ، به کامت گردد ،

خاطرِ هیچکس ، از خویش میازار ، مترس ،






#جهان‌ملک‌خاتون

جهان ملک خاتون« دیوان اشعار » « غزلیات »
شمارهٔ ۸۰۷