تو به یک خواری گُریزانی ز عشق
تو به جز نامی چه میدانی ز عشق؟
#مثنوی_مولانا
📘روابطِ عاشقانهٔ سطحی و ظاهری گاه به تلنگری فرو میریزد. از نشانههای عمیقنبودنِ یک رابطهٔ عاشقانه، متزلزلشدن و فرو ریختنِ آن هنگامِ وقوعِ مشکلی کوچک است. به تعبیرِ مولانا تویی که به کوچکترین رنجی دست از عاشقی برمیداری، از عشق چه میدانی جز نامی؟ ادّعایِ عاشق بودن از سهلترین کارهاست و هر کس از پس چنین ادّعایی برمیآید اما او که به حقیقت عاشق است، هنگام وقوعِ مشکلات نیز عاشقانه استقامت میکند و در یافتنِ راه حل میکوشد. در باب عشق به خداوند هم داستان دقیقاً همینطور است. بندهای که به کوچکترین سختی و رنج خداوند را کنار می گذارد و طلبکارانه رفتار میکند بندهٔ حقیقی نیست.
تو به جز نامی چه میدانی ز عشق؟
#مثنوی_مولانا
📘روابطِ عاشقانهٔ سطحی و ظاهری گاه به تلنگری فرو میریزد. از نشانههای عمیقنبودنِ یک رابطهٔ عاشقانه، متزلزلشدن و فرو ریختنِ آن هنگامِ وقوعِ مشکلی کوچک است. به تعبیرِ مولانا تویی که به کوچکترین رنجی دست از عاشقی برمیداری، از عشق چه میدانی جز نامی؟ ادّعایِ عاشق بودن از سهلترین کارهاست و هر کس از پس چنین ادّعایی برمیآید اما او که به حقیقت عاشق است، هنگام وقوعِ مشکلات نیز عاشقانه استقامت میکند و در یافتنِ راه حل میکوشد. در باب عشق به خداوند هم داستان دقیقاً همینطور است. بندهای که به کوچکترین سختی و رنج خداوند را کنار می گذارد و طلبکارانه رفتار میکند بندهٔ حقیقی نیست.
در نبرد رستم و اسفندیار، رستم پیشنهاد میکند که به جای نبرد تن به تن، دو لشگر را به جنگ هم بفرستیم.
پاسخ شاهزاده جوان یکی از زیباترین ابیات شاهنامه است:
مبادا چنین هرگز آیین من
سزا نیست این کار در دین من
که ایرانیان را به کشتن دهم
خود اندر جهان تاج بر سر نهم
فردوسی_بزرگ
در نبرد رستم و اسفندیار، رستم پیشنهاد میکند که به جای نبرد تن به تن، دو لشگر را به جنگ هم بفرستیم.
پاسخ شاهزاده جوان یکی از زیباترین ابیات شاهنامه است:
مبادا چنین هرگز آیین من
سزا نیست این کار در دین من
که ایرانیان را به کشتن دهم
خود اندر جهان تاج بر سر نهم
فردوسی_بزرگ
#اصلاحیه
ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺩﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﺟﺎﻧﺎ ﺑﺰﻥ ﺁﺗﺶ ﺗﻨﻢ ﺑﻪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﺳﺎﺯ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﮐﻮﮎ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺳﺎﻏﺮﻭﺟﺎﻡ ﺷﺮﺍﺏ
ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺑﺮ ﺩﺍﺭ ﯾﻠﺪﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﭼﻨﮕﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺰﻥ ﺭﺣﻤﯽ ﻧﻤﺎ
ﺍﻣﺸﺐ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﺖ ﺷﺪﻡ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﺗﻨﺒﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﺎﺯ ﮐﻦ ﺭﻗﺺ ﺳﻤﺎﻉ آﻏﺎﺯ ﮐﻦ
ﺩﺭ ﻭﺍﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻨﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺍﻫﻮﺭﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﯾﮏ ﺑﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﻤﺎﺭ ﮐﻦ ﻣﺴﺖ ﻣﺴﺖ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ
ﺩﺭ ﻣﺤﻔﻞ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﻭَﺷﺎﻥ ﺟﺎﻡ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﯾﻮﺳﻒ ﺑﯿﺎﻭ ﺩﺭﺱ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﻣﮑﺘﺐ ﻋﺸﺎﻕ ﺑﺒﯿﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ ﺫﮐﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ
مولانا❌❌❌
سراینده سعیده طباطبایی
ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺩﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﺟﺎﻧﺎ ﺑﺰﻥ ﺁﺗﺶ ﺗﻨﻢ ﺑﻪ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﺳﺎﺯ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﮐﻮﮎ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺳﺎﻏﺮﻭﺟﺎﻡ ﺷﺮﺍﺏ
ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺑﺮ ﺩﺍﺭ ﯾﻠﺪﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﭼﻨﮕﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺰﻥ ﺭﺣﻤﯽ ﻧﻤﺎ
ﺍﻣﺸﺐ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﺖ ﺷﺪﻡ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﺗﻨﺒﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﺎﺯ ﮐﻦ ﺭﻗﺺ ﺳﻤﺎﻉ آﻏﺎﺯ ﮐﻦ
ﺩﺭ ﻭﺍﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻨﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺍﻫﻮﺭﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﯾﮏ ﺑﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﻤﺎﺭ ﮐﻦ ﻣﺴﺖ ﻣﺴﺖ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ
ﺩﺭ ﻣﺤﻔﻞ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﻭَﺷﺎﻥ ﺟﺎﻡ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﯾﻮﺳﻒ ﺑﯿﺎﻭ ﺩﺭﺱ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﻣﮑﺘﺐ ﻋﺸﺎﻕ ﺑﺒﯿﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ ﺫﮐﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﯿﺰﻧﯽ
مولانا❌❌❌
سراینده سعیده طباطبایی
مرنجان دلم را
که این مرغِ وحشی ؛
زِ بامی که برخاست ؛
مشکل نِشیند ...
طبیب_اصفهانی
که این مرغِ وحشی ؛
زِ بامی که برخاست ؛
مشکل نِشیند ...
طبیب_اصفهانی
توماسِ، پسر خیلی چاقی بود، تا حدی که در کلاس، دستههای نیمکتِ او را بریده بودند تا راحت بنشیند. او باهوش و مبتکر امّا زود باور بود . روزی استاد (که یک کشیش بود) داخل کلاس گفت : همین الان در بیرونِ کلاس خری در حال پرواز است.
توماس با عجله بیرون رفت تا “خرِ درحالِ پرواز” را ببیند. وقتی برگشت همه به او خندیدند. اما توماس مطلبی گفت که تا اعماق هر تفکری نفوذ میکند، او گفت :
اینکه خری پرواز کند برای من قابل باورتر است از اینکه کشیشی دروغ بگوید.
کلاس در سکوتی معنادار فرو رفت. دروغگوییِ متولیانِ رسمیِ هر دینی، بزرگترین لطمات را به همان دین واردمیکند. ژان ژاك روسو (نويسنده و متفكر سوئيسى) خطاب به روحانیون مسیحی می گوید: دست از اثبات حقانیت مسیحیت بردارید، چون مسیحیت واقعاً برحق است، بیایید اثبات کنید که خودتان مسیحی هستید، این چیزیست که نیاز به اثبات دارد...
به همین سیاق، باید خطاب به تمام مذهبیون دنیا گفت دست از اثبات وجود خداوند بردارید، وجود او نیازی به اثبات ندارد. شما با رفتار نیکتان، اثبات کنید که به وجود خداوند اعتقاد دارید!
توماس با عجله بیرون رفت تا “خرِ درحالِ پرواز” را ببیند. وقتی برگشت همه به او خندیدند. اما توماس مطلبی گفت که تا اعماق هر تفکری نفوذ میکند، او گفت :
اینکه خری پرواز کند برای من قابل باورتر است از اینکه کشیشی دروغ بگوید.
کلاس در سکوتی معنادار فرو رفت. دروغگوییِ متولیانِ رسمیِ هر دینی، بزرگترین لطمات را به همان دین واردمیکند. ژان ژاك روسو (نويسنده و متفكر سوئيسى) خطاب به روحانیون مسیحی می گوید: دست از اثبات حقانیت مسیحیت بردارید، چون مسیحیت واقعاً برحق است، بیایید اثبات کنید که خودتان مسیحی هستید، این چیزیست که نیاز به اثبات دارد...
به همین سیاق، باید خطاب به تمام مذهبیون دنیا گفت دست از اثبات وجود خداوند بردارید، وجود او نیازی به اثبات ندارد. شما با رفتار نیکتان، اثبات کنید که به وجود خداوند اعتقاد دارید!
کار ما این نیست که به دنبال ناشناخته باشیم.
بلکه درک سردرگمی، آشفتگی و بدبختی در خودمان است!
جیدو_کریشنامورتی
کار ما این نیست که به دنبال ناشناخته باشیم.
بلکه درک سردرگمی، آشفتگی و بدبختی در خودمان است!
جیدو_کریشنامورتی
ديـن چيست؟
متنى از لئوناردو_باف پژوهشگر دينى معروف برزيلى:
در ميزگردى که درباره «دين و آزادى» برپا شده بود از دالايىلاما با کنجکاوى و البته کمى بدجنسى پرسيدم:
عالیجناب بهترين دين کدام است؟
فکر کردم که او لابد خواهد گفت:
«بودايى» يا «اديان شرقى که خيلى قديمىتر از مسيحيت هستند.»
دالايىلاما کمى درنگ کرد، لبخندى زد
و به چشمان من خيره شد ... و آنگاه گفت:
«بهترين دين آن است که از شما آدم بهترى بسازد.»
من که از چنين پاسخ خردمندانهاى شرمنده شده بودم پرسيدم:
آنچه مرا انسان بهترى مىسازد چيست؟
پاسخ داد:
« هر چيز که شما را دلرحمتر - فهميدهتر - مستقلتر - بىطرفتر - بامحبتتر - انسان دوستتر - با مسئوليتتر - و اخلاقىتر سازد
دينى که اين کار را براى شما بکند بهترين دين است »
من لحظهاى ساکت ماندم و به حرفهاى خردمندانه
او انديشيدم. به نظر من پيامى که در پشت حرفهاى او قرار دارد چنين است:
دوست من!
در واقع آنچه اهميت دارد رفتار تو در خانه
در خانواده - در محل کار - در جامعه و ...
در کلّ جهان است به ياد داشته باش عالم هستى
بازتاب اعمال و افکار ماست.
متنى از لئوناردو_باف پژوهشگر دينى معروف برزيلى:
در ميزگردى که درباره «دين و آزادى» برپا شده بود از دالايىلاما با کنجکاوى و البته کمى بدجنسى پرسيدم:
عالیجناب بهترين دين کدام است؟
فکر کردم که او لابد خواهد گفت:
«بودايى» يا «اديان شرقى که خيلى قديمىتر از مسيحيت هستند.»
دالايىلاما کمى درنگ کرد، لبخندى زد
و به چشمان من خيره شد ... و آنگاه گفت:
«بهترين دين آن است که از شما آدم بهترى بسازد.»
من که از چنين پاسخ خردمندانهاى شرمنده شده بودم پرسيدم:
آنچه مرا انسان بهترى مىسازد چيست؟
پاسخ داد:
« هر چيز که شما را دلرحمتر - فهميدهتر - مستقلتر - بىطرفتر - بامحبتتر - انسان دوستتر - با مسئوليتتر - و اخلاقىتر سازد
دينى که اين کار را براى شما بکند بهترين دين است »
من لحظهاى ساکت ماندم و به حرفهاى خردمندانه
او انديشيدم. به نظر من پيامى که در پشت حرفهاى او قرار دارد چنين است:
دوست من!
در واقع آنچه اهميت دارد رفتار تو در خانه
در خانواده - در محل کار - در جامعه و ...
در کلّ جهان است به ياد داشته باش عالم هستى
بازتاب اعمال و افکار ماست.
کار ما این نیست که به دنبال ناشناخته باشیم.
بلکه درک سردرگمی، آشفتگی و بدبختی در خودمان است!
جیدو_کریشنامورتی
کار ما این نیست که به دنبال ناشناخته باشیم.
بلکه درک سردرگمی، آشفتگی و بدبختی در خودمان است!
جیدو_کریشنامورتی
اعرابی را گفتند زندگی را چگونه می گذرانی؟
اعرابی گفت : نه چنان که خداوند تعالی خواهد و نه چنان که شیطان خواهد و نه چنان که خود خواهم.
به او گفتند چگونه؟
اعرابی گفت : از آن جهت که خدای تعالی خواهد عابد باشم و چنان نیستم و شیطان خواهد که کافر باشم و چنان نیستم و خود خواهم که شاد و خوش روزی و دارای ثروت کافی باشم و چنان نیز نیستم.
عبید_زاکانی
اعرابی گفت : نه چنان که خداوند تعالی خواهد و نه چنان که شیطان خواهد و نه چنان که خود خواهم.
به او گفتند چگونه؟
اعرابی گفت : از آن جهت که خدای تعالی خواهد عابد باشم و چنان نیستم و شیطان خواهد که کافر باشم و چنان نیستم و خود خواهم که شاد و خوش روزی و دارای ثروت کافی باشم و چنان نیز نیستم.
عبید_زاکانی
هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد
همچو من در طلبت بیسر و بیسامان شد
بی سر و پای از آنم که دلم گوی صفت
در خم زلف چو چوگان تو سرگردان شد
هرکه از ساقی عشق تو چو من باده گرفت
بیخود و بیخرد و بیخبر و حیران شد
سالک راه تو بی نام و نشان اولیتر
در ره عشق تو با نام و نشان نتوان شد
در منازل منشین خیز که آن کس بیند
چهرهٔ مقصد و مقصود که تا پایان شد
تا ابد کس ندهد نام و نشان از وی باز
دل که در سایهٔ زلف تو چنین پنهان شد
عطارنیشابوری
تشبیه در راه است و از راه است، و جملهی مذاهب خلق منازلِ راه خدا دان. اما در منزل مقام کردن غلط بود.
#نامه_ها #جلد_دوم #نامه_نود_دوم
#نامه_ها #جلد_دوم #نامه_نود_دوم
منزل هرگز مقام نبوَد، و اگر کسی از منزل مقام سازد راه بر وی زده آید.
#نامه_ها #جلد_دوم #نامه_نود_دوم
#نامه_ها #جلد_دوم #نامه_نود_دوم
بیا ساقی آن بادهٔ بی گزند ،
که زاهدفریب است و داناپسند ،
بده می ، که این آتشِ شِرکسوز ،
شبِ تیرهبختان ،،، کند همچو روز ،
رسانَد مگر بادهٔ لالهرنگ ،
به سرحدّ بی رنگیاَم بی دزنگ ،
#حکیم_پرتوی
که زاهدفریب است و داناپسند ،
بده می ، که این آتشِ شِرکسوز ،
شبِ تیرهبختان ،،، کند همچو روز ،
رسانَد مگر بادهٔ لالهرنگ ،
به سرحدّ بی رنگیاَم بی دزنگ ،
#حکیم_پرتوی