معرفی عارفان
1.21K subscribers
33.6K photos
12.1K videos
3.2K files
2.75K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی ..

• آواز : محمدرضا شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سماع گروهی بانوان


آواز : #علیرضا_قربانی
کانال تلگرامیsmsu43@
محمودی خوانساری - میخانه
محمود محمودی خوانساری
تصنیف : میخانه
کانال تلگرامیsmsu43@
جمال وفایی - گرفتار
جمال وفایی
گرفتار
  
حکایت


موری را دیدند به زورمندی كمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته.
به تعجب گفتند: "این مور را ببینید كه با این ناتوانی باری به این گرانی چون مى‌كشد؟" 
مور چون این سخن بشنید بخندید و گفت:"مردان، بار را با نیروی همّت و بازوی حمیّت كشند، نه به قوّت تن و ضخامت بدن".

#بهارستان_جامی
اگر رفیقِ شفیقی درست پیمان باش
حریفِ خانه و گرمابه و گلستان باش

شِکَنجِ زلفِ پریشان به دستِ باد مده
مگو که خاطرِ عُشّاق، گو پریشان باش

گَرَت هواست که با خِضْر همنشین باشی
نهان ز چشمِ سِکَندَر چو آبِ حیوان باش

زبورِ عشق نوازی نه کارِ هر مرغیست
بیا و نوگُلِ این بلبلِ غزل خوان باش

طریقِ خدمت و آیینِ بندگی کردن
خدای را که رها کن به ما و سلطان باش

دگر به صیدِ حرم تیغ برمکش، زنهار
وز آن که با دلِ ما کرده‌ای پشیمان باش

تو شمعِ انجمنی یکزبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش

کمالِ دلبری و حُسن در نظربازیست
به شیوهٔ نظر از نادرانِ دوران باش

خموش حافظ و از جورِ یار ناله مکن
تو را که گفت؟ که در رویِ خوب، حیران باش


#حضرت_حافظ
مساجد، کلیسا کنیسه، معابد و خانقاه را برای پیدا کردن خدا گشتم،
سرانجام او را در قلب خود دیدم.

شمس تبریزی
جانی و جهانی و جهان با تو خوش است
ور زخم زنی زخم سنان با تو خوش است

خود معدن کیمیاست خاک از کف تو
هرچند که ناخوشست آن با تو خوش است


#حضرت_مولانا
همه غرقیم و سرگردان درین دریای بی پایان
ولیکن هر یکی از ما نکو دُردانه ای داریم

چنین جائی که ما داریم به نزد او چه خواهد بود
برای شمع عشق او عجب پروانه ای داریم


#شاه_نعمت_الله_ولی
خدای‌دان باشيد!
و اگر خدای‌دان نه‌ايد،
خوددان نیز مباشيد
از برای آن که چون خوددان نباشيد
خدای‌دان باشيد

خدای‌بين باشيد!
و اگر خدای‌بين نباشید،
خودبين مباشيد
از برای آن که اگر خودبين نباشيد
خدای‌بين باشيد.

خدای باشيد!
و اگر خدای نباشيد،
خود مباشيد!
که اگر خود نباشيد،
خدای باشيد




#نفحات_الانس
#جامی
محرمان عشق خود دانند که عشق چه حالتست
اما نامردان را از عشق جز ملامتی و ملالتی نباشد
خلعت عشق خود هر کسی را ندهند
و هر کسی خود لایق عشق نباشد
و هر که لایق عشق نباشد خدای را نشاید
و هر که عشق را نشاید ، خدای را نشاید.!
عشق با عاشق توان گفت
و قدر عشق خود عاشق داند
فارغ از عشق جز افسانه نداند
و او را نام عشق و دعوی عشق ،
خود حرام باشد...



#عین_القضات_همدانی
سرو از قدت اندازهٔ بالا بُردست
بحر از دهنت لؤلؤ لالا بُردست

هرجا که بنفشه‌ای ببینم گویم
مویی ز سرت باد به صحرا بُردست

#حضرت_سعدی
خدا به يك اندازه به همه مرحمت دارد ... هستي از هيچكس جانبداري نمي كند ، هستي كاملا بي طرف است ، اما اين به آن معنا نيست كه هستي سرد و بي تفاوت است ... هستي بسيار گرم ، صميمي ،‌ پشتيبان و مراقب است ... اما ما به روي گرما و صميميت آن باز نيستيم ، بسته ايم ... مشکل درماست ، نه هستی ؛ از اين رو تمام تلاشهايي كه طي ساليان سال انجام يافته بر يك چيز متمركز بوده است : کمک به باز و پذیرا شدن انسان تا او بتواند با ستارگان ، ابرها ، خورشيد و ماه مراوده كند ، زيرا هستی همان خداست ، هیچ خدایی جز این هستی وجود ندارد ... تا زمانيكه باز و پذيرا نشوي ،‌ تا زمانيكه بدون ترس باز و پذيرا نشوي ، هيچگاه نخواهي دانست كه چه چيزي را از دست مي دهي ... تو زندگي را از دست مي دهي، عشق را از دست مي دهي ، ‌حقيقت را از دست مي دهي ... شهامت پيدا كن وخودت را به روي تمام زيبايي ، ‌سعادت و خير و بركت عالم بگشا ... "همه از آن توست ، كافي است بخواهي تا از آن تو شود" ...

اشو
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمـــان نرود

هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود.....!!

#حافظ
زمان نه می‌گذرد و نه صدایی دارد. آنکه می‌گذرد ما هستیم و آنچه صدا می‌دهد ساعت‌مان است.
زمان راه خود را در تاریخ با همان سکوت و خستگی ناپذیری فرو می‌بلعد که خورشید از مشرق طلوع و در مغرب غروب می‌کند. تمدن‌های بزرگ را واژگون می‌کند، یادمان‌های باستانی را می‌فرساید و نسل‌ها را یکی پس از دیگری حریصانه می‌بلعد. برای همین از «تاراج زمان» حرف می‌زنیم.
زمان می‌جَوَد و خُرد می‌کند و ما همان کسانی هستیم که میان آرواره‌هایش قرار داریم.

#یوستین_گردر
سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی بخلق

در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست

#پروین_اعتصامی
وقتی شما به
درخت‌ها،
به ابرها،
به چهره‌ٔ همسر و فرزند
یا همسایه‌ٔ خود نگاه می‌کنید
در صورتی نگاه‌تان
می‌تواند روشن باشد که
از متن سکوت
نشأت گرفته باشد.

کریشنامورتی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درود و تقديم احترام به محضر گراميتان

افتخار اين را داريم از محضر عزيزتان دعوت كنيم براي حضور گرانقدرتان در  محفل عرفانی‌مان بنام "رندان حافظ"
     

اميدآن داريم سعادت اين همراهي را عنايت فرماييد"
لینڪ کروه خدمت شما عزیزان

https://t.me/+rCZzjC3uJCtjYWNk

لینڪ کانال ما:
https://t.me/mehroshadii

گلها

https://t.me/goolfs


مقدمتان سبز 🍃🌹
بود در غزنی ، امامی از کرام ،

نام بودش ، میرهٔ عبدالسلام ،



چون سخن گفتی امامِ نامدار ،

خلق ، آنجا جمع گشتی ، بی شمار ،



هر کِرا ، در شهر ، چیزی گم شدی ،

روزِ مجلس ، پیشِ آن مردم ، شدی ،



بانگ کردی ، آنچه گم کردی به‌راه ،

پس ، نشان جُستی ز خلق ، آنجایگاه ،



روزِ مجلس ، بود مردی سوگوار ،

زانکه ، خر گم کرده بود ، آن بیقرار ،



بر سرِ آن مردمِ مجلس‌نیوش ،

مردِ خر گم‌کرده ، آمد در خروش ،



کای مسلمانان ، خری با جُل ، که یافت؟ ،

چه خر و چه اسب ، آن دُلدُل که یافت؟ ،



چون ، نداد آنجا ، کسی از خر ، نشان ،

مرد ، شد بر خاک از آن غم ، خون‌فشان ،



آن امام ، القصه ، حرف ، آغاز کرد ،

دفترِ عشّاق ، از هم ، باز کرد ،



وصفِ عشق و عاشقان ، گفتن ، گرفت ،

وز کمالِ عشق ، آشفتن ، گرفت ،



پس ، چنین گفت او : که ذرّاتِ جهان ،

جمله ، در عشقند ، پیدا و نهان ،



در جهان ، کس بود ، کو ، عاشق نبود؟ ،

یا ، کمالِ عشق را ، لایق نبود؟ ،



هست در مجلس ، کسی اینجایگاه؟ ،

کو ، به‌سِرّ عشق ، کم بُرده‌ست راه؟ ،



غافلی ، برخاست ،، پنداشت آن سلیم ،

کآنکه عاشق نیست ،، کاری‌ست آن ، عظیم ،



گفت : اگر چه یافتم عمری تمام ،

هرگزم عشقی نبوده‌ست ، ای امام ،



میره ، گفت آن مرد خرگم کرده را : ،

رو ، فساری آر و ،،، گیر ، این مُرده را ،



کآنچه ، تو در جستنش بشتافتی ،

منّت ایزد را ، که اینجا یافتی ،



مرد را ، بی عشق ، کاری چون بُوَد؟ ،

این چنین خر ، بی فساری ، چون بُوَد؟ ،



هر که عاشق نیست ، او را ، خر شمُر ،

خر ، بسی باشد ،، ز خر ، کمتر شمُر ،



عاشقی ، در چُستی و چالاکی‌اَست ،

هرکه عاشق نیست ، کِرمی خاکی‌اَست ،



عشق را ، گاهی نوازش باشَدَت ،

گاه ، چون شمعی ، گدازش باشَدَت ،



تا ، نخواهی دید در اوّل گداز ،

نیست درآخر ،، ترا ممکن ، نواز ،



 
الحکایة و التمثیل
عطار " مصیبت‌نامه " بخش نهم
Na Aslan
Shadmehr
شادمهر عقیلی 🌹