سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد
نقاب شب ز رخ آفتاب برخیزد
ز باد صبح که بر اوج آسمان گذرد
ز روی شاهد مشرق نقاب برخیزد
#امیرخسرو_دهلوی
نقاب شب ز رخ آفتاب برخیزد
ز باد صبح که بر اوج آسمان گذرد
ز روی شاهد مشرق نقاب برخیزد
#امیرخسرو_دهلوی
مرا به سفره ی بی نان خویش مهمان کن
مرا به مائده ی خام نام سفیدت
مرا به خانه ی بی خانه و در و دیوار
مرا به خلوت بی دشمنت بخوان ای یار
مرا به زمزمه ی بی
صدای افسانه
که نرم می چکد از چنگ بیت های بلند
مرا بخوان که به محراب معبد پاکت
نماز واجب شعری را
به سجده سر بگذارم به مهر باطل عشق
مرا ببر به هیاهوی شهر مرموزی
که ارث برده ام از بهت بایر اجداد
که ناشنفته و ناخوانده مانده و مانده هنوز
که من به سایه
روشن گرگ و میش
ربودمش ز کلبه ی ملعون چه مبروصم
مرا به بایر پر انتظار سیلابت
کویر تشنه ی سیلاب شعر سیلابی
مرا به راندن گاو آهن مدادی دعوت کن
که شعر خرم گندم را
که مثنوی هزاران منی گندم را
به پهنه ی کویر تو
بی باران بفشانم
تو عزلت تمام رسولان
روزکور
تو غربت تمام شب آوازان
تو از رواق های دروغ آوران سودایی
تو از تمام ارسطو بزرگتری
مرا نجات بده
مرا ز کوچه ز میدان
مرا ز ده ز بیابان
مرا ز راست ها که دروغند
مرا ز عشق که آغاز نفرت است
مرا ز نفرت
مرا ز عاطفه حتی نجات بده
مرا رباط سفرهای خانگی
مرا رباط بیابان خانه باش
مرا
کرانه باش
بهانه باش
من از تمام خیابانها
از چار راهها
من از چراغ قرمز قانون
حتی
با اسب تاخت کردم
که آشتی بدهم باد و دود را
که آشنا بکنم سینه را به دود و به باد
اما دریغ
بهار
ای بهار من
ای کاغذ ای سفید
که من تمام گناهان شهر را
که من تمام بذر گناهان شهر را
به دشت پاک تو
با دست پاک پاشیدم
تو بار مهربانی داری
مرا رها کن از این بختک سیاه
از این شب سربی
که رو به سقف سکوتم به وحشت افکنده ست
مرا
رها کن از این خشکسال خواب و خیال
مرا به سفره ی بی نان خویش
مرا به نان سفیدت به شیر تازه ی میش سفید بی قوچت
مرا به آب
تشنه ام آخر
مرا به آب سرابت
مرابه شتنگی جاودانه مهمان کن
#منوچهر_آتشی
#کاغذ
#دیدار_در_فلق
مرا به مائده ی خام نام سفیدت
مرا به خانه ی بی خانه و در و دیوار
مرا به خلوت بی دشمنت بخوان ای یار
مرا به زمزمه ی بی
صدای افسانه
که نرم می چکد از چنگ بیت های بلند
مرا بخوان که به محراب معبد پاکت
نماز واجب شعری را
به سجده سر بگذارم به مهر باطل عشق
مرا ببر به هیاهوی شهر مرموزی
که ارث برده ام از بهت بایر اجداد
که ناشنفته و ناخوانده مانده و مانده هنوز
که من به سایه
روشن گرگ و میش
ربودمش ز کلبه ی ملعون چه مبروصم
مرا به بایر پر انتظار سیلابت
کویر تشنه ی سیلاب شعر سیلابی
مرا به راندن گاو آهن مدادی دعوت کن
که شعر خرم گندم را
که مثنوی هزاران منی گندم را
به پهنه ی کویر تو
بی باران بفشانم
تو عزلت تمام رسولان
روزکور
تو غربت تمام شب آوازان
تو از رواق های دروغ آوران سودایی
تو از تمام ارسطو بزرگتری
مرا نجات بده
مرا ز کوچه ز میدان
مرا ز ده ز بیابان
مرا ز راست ها که دروغند
مرا ز عشق که آغاز نفرت است
مرا ز نفرت
مرا ز عاطفه حتی نجات بده
مرا رباط سفرهای خانگی
مرا رباط بیابان خانه باش
مرا
کرانه باش
بهانه باش
من از تمام خیابانها
از چار راهها
من از چراغ قرمز قانون
حتی
با اسب تاخت کردم
که آشتی بدهم باد و دود را
که آشنا بکنم سینه را به دود و به باد
اما دریغ
بهار
ای بهار من
ای کاغذ ای سفید
که من تمام گناهان شهر را
که من تمام بذر گناهان شهر را
به دشت پاک تو
با دست پاک پاشیدم
تو بار مهربانی داری
مرا رها کن از این بختک سیاه
از این شب سربی
که رو به سقف سکوتم به وحشت افکنده ست
مرا
رها کن از این خشکسال خواب و خیال
مرا به سفره ی بی نان خویش
مرا به نان سفیدت به شیر تازه ی میش سفید بی قوچت
مرا به آب
تشنه ام آخر
مرا به آب سرابت
مرابه شتنگی جاودانه مهمان کن
#منوچهر_آتشی
#کاغذ
#دیدار_در_فلق
Sedam Kon
Reza Bahram
صدام کن
رضا بهرام
در شبِ جاده ی خیال...
همسفر با ستاره ی صبح
چشم به راه خورشید ،
برای تو و ماه نغمه سردادم
در قصرنوری افراشته بر آسمان
"بخوان مرا "
#مژگان_کریمی
رضا بهرام
در شبِ جاده ی خیال...
همسفر با ستاره ی صبح
چشم به راه خورشید ،
برای تو و ماه نغمه سردادم
در قصرنوری افراشته بر آسمان
"بخوان مرا "
#مژگان_کریمی
۹ خرداد سالروز درگذشت فریدون توللی
(زاده سال ۱۲۹۸ شیراز -- درگذشته ۹ خرداد ۱۳۶۴ تهران) شاعر
او در رشته باستانشناسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و بهکار باستانشناسی روی آورد و تا امرداد ۱۳۳۲ چندی رئیس اداره باستانشناسی استان فارس بود. همچنین به عنوان دستيار باستانشناس معروف گريشمن در حفاريهاى شوش شركت داشت.
پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد فعالیتهای سیاسی شده بود و به نوشتن مقالات سیاسی در نشریات حزب توده و مجموعه سیاسی طنزآمیزی با نام «التفاصیل» میپرداخت. اما چندی بعد از فعالیتهای سیاسی دست کشید و در کتابخانه دانشگاه پهلوی شیراز بهکار مشغول شد و بر اثر آشنایی با نیمایوشیج در شعر، بهشیوه جدید گرایش یافت و به یکی از پیشروان آن تبدیل شد. دفترهای شعر «رها» و «نافه» او محصول همین دوران است. او بعدها به مخالفت با فرم آزاد نیمایی پرداخت و مجموعهای از غزل و قصیده به شیوه قدیم را با نام «پویه» منتشر کرد.
شعر او عمدتاً شعری عاشقانه، رمانتیک و احساساتی است: با تصاویر، واژهها و ترکیبهای فریبنده خوشاهنگ، که با بیان شاعرانه احساسات فردی، بیش از هر چیز از کامجوییهای جسمانی سخن میگوید و توفیقش در شاعری، به سبب همین شعرهاست. او در سرودن شعر عاشقانه بهشیوه نو، روزگاری پیشرو و نظریهپرداز بود و در این زمینه سهم بزرگی دارد و با زبان فرانسه آشنایی داشت و اشعاری از شاعران فرانسه زبان را به فارسی برگرداندهاست.
ویژهنامه توللی در شماره ۸۵ مجله بخارا با مقالاتی از شفیعی کدکنی، افشینوفایی، مهدی فیروزیان، سعیدی سیرجانی و... در زمستان ۱۳۹۰ منتشر شدهاست.
دفتر اشعار:
التفاصیل (۱۳۲۴)
رها (۱۳۲۹)
کاروان (۱۳۳۱)
نافه (۱۳۴۰)
پویه (۱۳۴۵)
شگرف (۱۳۵۳)
بازگشت (۱۳۶۹)
کابوس (۱۳۸۶)
(زاده سال ۱۲۹۸ شیراز -- درگذشته ۹ خرداد ۱۳۶۴ تهران) شاعر
او در رشته باستانشناسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و بهکار باستانشناسی روی آورد و تا امرداد ۱۳۳۲ چندی رئیس اداره باستانشناسی استان فارس بود. همچنین به عنوان دستيار باستانشناس معروف گريشمن در حفاريهاى شوش شركت داشت.
پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد فعالیتهای سیاسی شده بود و به نوشتن مقالات سیاسی در نشریات حزب توده و مجموعه سیاسی طنزآمیزی با نام «التفاصیل» میپرداخت. اما چندی بعد از فعالیتهای سیاسی دست کشید و در کتابخانه دانشگاه پهلوی شیراز بهکار مشغول شد و بر اثر آشنایی با نیمایوشیج در شعر، بهشیوه جدید گرایش یافت و به یکی از پیشروان آن تبدیل شد. دفترهای شعر «رها» و «نافه» او محصول همین دوران است. او بعدها به مخالفت با فرم آزاد نیمایی پرداخت و مجموعهای از غزل و قصیده به شیوه قدیم را با نام «پویه» منتشر کرد.
شعر او عمدتاً شعری عاشقانه، رمانتیک و احساساتی است: با تصاویر، واژهها و ترکیبهای فریبنده خوشاهنگ، که با بیان شاعرانه احساسات فردی، بیش از هر چیز از کامجوییهای جسمانی سخن میگوید و توفیقش در شاعری، به سبب همین شعرهاست. او در سرودن شعر عاشقانه بهشیوه نو، روزگاری پیشرو و نظریهپرداز بود و در این زمینه سهم بزرگی دارد و با زبان فرانسه آشنایی داشت و اشعاری از شاعران فرانسه زبان را به فارسی برگرداندهاست.
ویژهنامه توللی در شماره ۸۵ مجله بخارا با مقالاتی از شفیعی کدکنی، افشینوفایی، مهدی فیروزیان، سعیدی سیرجانی و... در زمستان ۱۳۹۰ منتشر شدهاست.
دفتر اشعار:
التفاصیل (۱۳۲۴)
رها (۱۳۲۹)
کاروان (۱۳۳۱)
نافه (۱۳۴۰)
پویه (۱۳۴۵)
شگرف (۱۳۵۳)
بازگشت (۱۳۶۹)
کابوس (۱۳۸۶)
۹ خرداد زادروز ریرا عباسی
(زاده ۹ خرداد ۱۳۴۱ خرمآباد) شاعر و نویسنده
او نخستین مجموعه شعرش را در ۱۶ سالگی بهنام "پاپ کورن" گردآوری کرد که به دلایل خانوادگی از بین رفت و بعد از وقفهای طولانی پس از انقلاب و جنگ و از دست دادن زندگیاش در آبادان و مهاجرت به شهرهای مختلف ایران، در سال ۱۳۶۶ ساکن تهران شد و همزمان شعر و رمان را در همان سال آغاز کرد. این رمان بهنام "آساره" کمتر از یک هفته نوشته شد که هنوز منتشر نشده است. اولین شعرهایش در مجلههای آدینه، کلک و دنیای سخن چاپ شد و داستانی را در کارنامه منتشر کرد. اولین کسی که شعرهایش را خواند و چگونگی شعر را در چند کلمه به او آموخت، شاعر و منتقد معروف محمد حقوقی بود. وی در سال ۱۳۸۴ فراخوانی به هفت زبان ترجمه و شاعران جهان را به شعرِ صلح دعوت کرد. در سال ۱۳۸۵ نخستین تندیس شعر صلح در جهان توسط تیم این جشنواره ساخته شد. در سال ۱۳۸۶ جشنواره بینالمللی شعر صلح با اشعاری از بیست کشور در ایران- تهران (خانه هنرمندان) به همت او برگزار شد که هفت برگزیده (چهار نفر ایرانی و سه نفر دیگر از ایتالیا، عراق و بریتانیا برنده تندیس) داشت. او دوبار جایزه برای داستان کوتاه (مینیمال) و جایزه پروین اعتصامی را در کارنامهاش دارد. در سال ۱۳۹۰ بورسیه پرینس کلاوس را برای حضور در جشنواره و جنبشِ جهانی شعر در کلمبیا بهدست آورد. جایزه نقدی همراه با تقدیرنامهای از سوی مجله بینالمللی (SGI) در ژاپن، بهخاطر انتشار مقالهای کوتاه و انتشار شعر «زمین سپید میخواند» دریافت کرد. در سال ۲۰۱۴ دعوت پرینس کلاوس در آمستردام را برای حضور گردهمایی هنرمندان پذیرفت. او همچنین در چندین جشنواره بین المللی شعر در کشورهای مختلف از جمله: هندوستان (دوبار)، هلند، انگلیس، کلمبیا و آمریکا حضور یافته است. اشعار وی تاکنون در آنتولوژیهای مختلف جهان و در مجلههای رسمی به زبانهای ایتالیایی، انگلیسی، آلمانی، ژاپنی، اسپانیایی، چینی، رومانیایی، هندی، کردی، ترکی، عربی و در مجلههای معتبر آمریکا، انگلیس، مکزیک، کلمبیا، هندوستان و ایتالیا، ژاپن و... منـتشر شده است. از وی مقالههای متعددی منتشر شده. در سال ۲۰۱۲ جشنواره بینالمللی هایکو در ژاپن، ضمن دعوت او در این جشنواره اشعارش را در آنتولوژی هایکوسرایان به انگلیسی و ژاپنی منتشر کرد. در سال ۱۳۹۰ از سوی جنبش جهانی شعر در کلمبیا، جشنواره شعر صلح- ایران، به جشنوارههای دیگر پیوست. در سال ۱۳۷۰ بر اساس داستان کوتاهی از او بهنام آفتابگردان فیلمی با همکاری گروه هنر و تجربه جوانان خرمآباد ساخته شد. در سال ۱۳۷۷ با کیانوش عیاری در کنار بازیگرانی دیگر در فیلم "بودن یا نبودن" همکاری کرد. همچنین در سال ۱۳۹۲ شعر فیلمی بر اساس شعر بلندی از او بهنام "هستههای مرموز" ساخته شد که در چند جشنواره خارجی به نمایش در آمد.
آثار:
صلح، شعر ِزندگی (مجموعه اشعار چندزبانه شاعران جهان- انتشارات نگاه ۱۳۹۲).
ولنتاین/ گوسفند سفید (مجموعه شعر دوزبانه - نصیرا ۱۳۹۳).
وارونگی (رمان- فرانسه: نشر ناکجا ۲۰۱۵).
سی پری چهارشنبهها (مجموعه داستان- معیار ۱۳۷۹).
برای این زن لر دیگر تفنگ نیاورید (مجموعه شعر- مینا ۱۳۸۰).
چه کسی پنهان تر تو را دوست دارد (منظومه همراه با نقاشی های شاعر- مینا ۱۳۸۱).
ما کودکان دنیا حرفی داریم با دنیا (مجموعه شعر کودکان دو زبانه و سه اثر داستانی در حوزه کودک ۱۳۸۳).
ترجمه اشعار بومی لرستان به فارسی (همکاری با پژوهشکده مردم شناسی و میراث فرهنگی- دوزبانه ۱۳۸۴).
شاعرانِ صلح (گردآوری شعر شاعران ایران- قطره ۱۳۸۱).
(زاده ۹ خرداد ۱۳۴۱ خرمآباد) شاعر و نویسنده
او نخستین مجموعه شعرش را در ۱۶ سالگی بهنام "پاپ کورن" گردآوری کرد که به دلایل خانوادگی از بین رفت و بعد از وقفهای طولانی پس از انقلاب و جنگ و از دست دادن زندگیاش در آبادان و مهاجرت به شهرهای مختلف ایران، در سال ۱۳۶۶ ساکن تهران شد و همزمان شعر و رمان را در همان سال آغاز کرد. این رمان بهنام "آساره" کمتر از یک هفته نوشته شد که هنوز منتشر نشده است. اولین شعرهایش در مجلههای آدینه، کلک و دنیای سخن چاپ شد و داستانی را در کارنامه منتشر کرد. اولین کسی که شعرهایش را خواند و چگونگی شعر را در چند کلمه به او آموخت، شاعر و منتقد معروف محمد حقوقی بود. وی در سال ۱۳۸۴ فراخوانی به هفت زبان ترجمه و شاعران جهان را به شعرِ صلح دعوت کرد. در سال ۱۳۸۵ نخستین تندیس شعر صلح در جهان توسط تیم این جشنواره ساخته شد. در سال ۱۳۸۶ جشنواره بینالمللی شعر صلح با اشعاری از بیست کشور در ایران- تهران (خانه هنرمندان) به همت او برگزار شد که هفت برگزیده (چهار نفر ایرانی و سه نفر دیگر از ایتالیا، عراق و بریتانیا برنده تندیس) داشت. او دوبار جایزه برای داستان کوتاه (مینیمال) و جایزه پروین اعتصامی را در کارنامهاش دارد. در سال ۱۳۹۰ بورسیه پرینس کلاوس را برای حضور در جشنواره و جنبشِ جهانی شعر در کلمبیا بهدست آورد. جایزه نقدی همراه با تقدیرنامهای از سوی مجله بینالمللی (SGI) در ژاپن، بهخاطر انتشار مقالهای کوتاه و انتشار شعر «زمین سپید میخواند» دریافت کرد. در سال ۲۰۱۴ دعوت پرینس کلاوس در آمستردام را برای حضور گردهمایی هنرمندان پذیرفت. او همچنین در چندین جشنواره بین المللی شعر در کشورهای مختلف از جمله: هندوستان (دوبار)، هلند، انگلیس، کلمبیا و آمریکا حضور یافته است. اشعار وی تاکنون در آنتولوژیهای مختلف جهان و در مجلههای رسمی به زبانهای ایتالیایی، انگلیسی، آلمانی، ژاپنی، اسپانیایی، چینی، رومانیایی، هندی، کردی، ترکی، عربی و در مجلههای معتبر آمریکا، انگلیس، مکزیک، کلمبیا، هندوستان و ایتالیا، ژاپن و... منـتشر شده است. از وی مقالههای متعددی منتشر شده. در سال ۲۰۱۲ جشنواره بینالمللی هایکو در ژاپن، ضمن دعوت او در این جشنواره اشعارش را در آنتولوژی هایکوسرایان به انگلیسی و ژاپنی منتشر کرد. در سال ۱۳۹۰ از سوی جنبش جهانی شعر در کلمبیا، جشنواره شعر صلح- ایران، به جشنوارههای دیگر پیوست. در سال ۱۳۷۰ بر اساس داستان کوتاهی از او بهنام آفتابگردان فیلمی با همکاری گروه هنر و تجربه جوانان خرمآباد ساخته شد. در سال ۱۳۷۷ با کیانوش عیاری در کنار بازیگرانی دیگر در فیلم "بودن یا نبودن" همکاری کرد. همچنین در سال ۱۳۹۲ شعر فیلمی بر اساس شعر بلندی از او بهنام "هستههای مرموز" ساخته شد که در چند جشنواره خارجی به نمایش در آمد.
آثار:
صلح، شعر ِزندگی (مجموعه اشعار چندزبانه شاعران جهان- انتشارات نگاه ۱۳۹۲).
ولنتاین/ گوسفند سفید (مجموعه شعر دوزبانه - نصیرا ۱۳۹۳).
وارونگی (رمان- فرانسه: نشر ناکجا ۲۰۱۵).
سی پری چهارشنبهها (مجموعه داستان- معیار ۱۳۷۹).
برای این زن لر دیگر تفنگ نیاورید (مجموعه شعر- مینا ۱۳۸۰).
چه کسی پنهان تر تو را دوست دارد (منظومه همراه با نقاشی های شاعر- مینا ۱۳۸۱).
ما کودکان دنیا حرفی داریم با دنیا (مجموعه شعر کودکان دو زبانه و سه اثر داستانی در حوزه کودک ۱۳۸۳).
ترجمه اشعار بومی لرستان به فارسی (همکاری با پژوهشکده مردم شناسی و میراث فرهنگی- دوزبانه ۱۳۸۴).
شاعرانِ صلح (گردآوری شعر شاعران ایران- قطره ۱۳۸۱).
«هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد»
ابوالحسن خرقانی
ابوالحسن خرقانی
با دل گفتم ز دیگران بیش مباش
رو مرهم ریش باش چون نیش مباش
خواهی که ز هیچکس به تو بد نرسد
بدگوی و بدآموز و بداندیش مباش
#حضرت_مولانا
رو مرهم ریش باش چون نیش مباش
خواهی که ز هیچکس به تو بد نرسد
بدگوی و بدآموز و بداندیش مباش
#حضرت_مولانا
از جدال با کسی که قدردان محبت های تو نیست ، بپرهیز
اینکه تصور کنی روزی میتوانی او را متوجه اشتباهش سازی
درست مثل آب کردن کوه یخ با " ها " است ،چاره ای نیست !
باران هم باشی ، برای کاسه های وارونه کاری نمیشود کرد..
الهی قمشه ای
اینکه تصور کنی روزی میتوانی او را متوجه اشتباهش سازی
درست مثل آب کردن کوه یخ با " ها " است ،چاره ای نیست !
باران هم باشی ، برای کاسه های وارونه کاری نمیشود کرد..
الهی قمشه ای
الهی!
تو آنی که از احاطت اوهام
بیرونی و از ادراک عقول مصونی،
نه مُحاطِ ظُنونی،
نه مُدرِکِ عیونی،
کارساز هر مفتون و فرح رسان
هر محزونی در حکم بی چرا و
در ذات بی چند و در صفات بی چونی،
تو لاله ی سرخ و لوءلوء مکنونی،
من مجنونم تو لیلیِ مجنونی،
تو مشتریانِ بابضاعت داری
با مشتریان بی بضاعت چونی؟
#خواجه_عبدالله_انصاری
تو آنی که از احاطت اوهام
بیرونی و از ادراک عقول مصونی،
نه مُحاطِ ظُنونی،
نه مُدرِکِ عیونی،
کارساز هر مفتون و فرح رسان
هر محزونی در حکم بی چرا و
در ذات بی چند و در صفات بی چونی،
تو لاله ی سرخ و لوءلوء مکنونی،
من مجنونم تو لیلیِ مجنونی،
تو مشتریانِ بابضاعت داری
با مشتریان بی بضاعت چونی؟
#خواجه_عبدالله_انصاری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر خواندن یک بانوی خارجی از مولانا
دوش دیدم وسط کوچه روان پیری مست..
برلبش جام شرابی وسبویی در دست..
گفتم نکنی شرم از این می خواری؟
گفتا که مگر حکم به جلبم داری!؟
گفتم تو ندانی که خدا مست ملامت کرده؟
در روز جزا وعده به اتش کرده؟
گفتاکه برو بی خبر از دینداری
خود را به از باده خوران پنداری؟!
من می خورمو هیچ نباشد شرمم
زیرا به سخاوت خدا دل گرمم..
من هرچه کنم گنه از این می خواری
صد به ز تو ام که دایما هشیاری..
عمر زاهد همه طى شد به تمناى بهشت
او ندانست که در ترک تمناست بهشت
این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت
#صائب تبریزی
برلبش جام شرابی وسبویی در دست..
گفتم نکنی شرم از این می خواری؟
گفتا که مگر حکم به جلبم داری!؟
گفتم تو ندانی که خدا مست ملامت کرده؟
در روز جزا وعده به اتش کرده؟
گفتاکه برو بی خبر از دینداری
خود را به از باده خوران پنداری؟!
من می خورمو هیچ نباشد شرمم
زیرا به سخاوت خدا دل گرمم..
من هرچه کنم گنه از این می خواری
صد به ز تو ام که دایما هشیاری..
عمر زاهد همه طى شد به تمناى بهشت
او ندانست که در ترک تمناست بهشت
این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت
#صائب تبریزی
عالم آینه است:
نقش خود را در او میبینی.
همهٔ اخلاق بد
- از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر -
چون در توست نمیرنجی،
چون آن را در دیگری میبینی، میرمی و میرنجی. پس بدان که از خود میرنجی و میرمی.
مقالات مولانا [فیه مافیه]
#فیه_ما_فیه
#مولانا
نقش خود را در او میبینی.
همهٔ اخلاق بد
- از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر -
چون در توست نمیرنجی،
چون آن را در دیگری میبینی، میرمی و میرنجی. پس بدان که از خود میرنجی و میرمی.
مقالات مولانا [فیه مافیه]
#فیه_ما_فیه
#مولانا
VID-20240529-WA0042.mp4
1.4 MB
جان و جهان! دوش کجا بودهای؟
نی غلطم، در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
آه که من دوش چه سان بودهام!
آه که تو دوش کرا بودهای!
رشک برم کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بودهای
زهره ندارم که بگویم ترا
« بی من بیچاره چرا بودهای؟! »
رنگ تو داری، که ز رنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بودهای
آینهٔ رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای
مولانا
استاد_شجریان
نی غلطم، در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
آه که من دوش چه سان بودهام!
آه که تو دوش کرا بودهای!
رشک برم کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بودهای
زهره ندارم که بگویم ترا
« بی من بیچاره چرا بودهای؟! »
رنگ تو داری، که ز رنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بودهای
آینهٔ رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بودهای
مولانا
استاد_شجریان
سوری که درو هزار جان قربان است
چه جای دهل زنان بی سامان است
چه جای عمارت این ظواهر است ؟
آن وقت که به اعتقاد کامل
به اشتهاء صادق آمده بود
چهار بار در پای من
می فتادی و می گریستی !
از مولانا شنیده ای
و حال مولانا دیده ای
بی ما او بیات نشد
کم خرید دیده ی تو ، بیات شد
در آن جا مخسب که بیات شوی
با اهل هوا منشین که بیات شوی
من با که نشستم
و با که برخاستم از اهل هوا
که بی ذوق شدم ؟
مقالات . شمس تبریزی
چه جای دهل زنان بی سامان است
چه جای عمارت این ظواهر است ؟
آن وقت که به اعتقاد کامل
به اشتهاء صادق آمده بود
چهار بار در پای من
می فتادی و می گریستی !
از مولانا شنیده ای
و حال مولانا دیده ای
بی ما او بیات نشد
کم خرید دیده ی تو ، بیات شد
در آن جا مخسب که بیات شوی
با اهل هوا منشین که بیات شوی
من با که نشستم
و با که برخاستم از اهل هوا
که بی ذوق شدم ؟
مقالات . شمس تبریزی
راز رسیدن به شادی و آرامش حقیقی در این است:
حرکت کردن در جهت خدا
به جز آن، هیچ جاده و هیچ جهتی به هیچ جایی ره نمیبرد.
در جهت خدا شناور باش.
با شنا کردن در جهت خلاف جهت او، انسان فقط خود را میشکند و نابود میکند.
ترس انسان و نگرانی ها و درد او چیست؟
من چنین دیده ام، همه ی این ترسها و ولواپسی ها در تلاش بیهوده ما برای حرکت در خلاف جهت خدا ظاهر میشود.
غرور درد است، بیماری است
چونکه غرور، خلاف جهت خداست. و مخالفت با خدا، مخالفت با زندگی است، مخالفت با خویشتن است
اوشو
حرکت کردن در جهت خدا
به جز آن، هیچ جاده و هیچ جهتی به هیچ جایی ره نمیبرد.
در جهت خدا شناور باش.
با شنا کردن در جهت خلاف جهت او، انسان فقط خود را میشکند و نابود میکند.
ترس انسان و نگرانی ها و درد او چیست؟
من چنین دیده ام، همه ی این ترسها و ولواپسی ها در تلاش بیهوده ما برای حرکت در خلاف جهت خدا ظاهر میشود.
غرور درد است، بیماری است
چونکه غرور، خلاف جهت خداست. و مخالفت با خدا، مخالفت با زندگی است، مخالفت با خویشتن است
اوشو