نزدیک مریم بیسبب، هنگام آن درد و تعب
از شاخِ خشکِ بیرطب هر لحظه خرما میکشی
یوسف میان خاک و خون در پستی چاهی زبون
از راه پنهان هر دَمَش ای جان به بالا میکشی
یونس به بحرِ بیامان، مَحبوسِ بَطنِ ماهیی
او را چو گوهر سوی خود از قعر دریا میکشی
در پیش سرمستانِ دل، در مجلسِ پنهانِ دل
خوان ملایک مینهی، نُزْل مسیحا میکشی
#مولانای_جان
از شاخِ خشکِ بیرطب هر لحظه خرما میکشی
یوسف میان خاک و خون در پستی چاهی زبون
از راه پنهان هر دَمَش ای جان به بالا میکشی
یونس به بحرِ بیامان، مَحبوسِ بَطنِ ماهیی
او را چو گوهر سوی خود از قعر دریا میکشی
در پیش سرمستانِ دل، در مجلسِ پنهانِ دل
خوان ملایک مینهی، نُزْل مسیحا میکشی
#مولانای_جان
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
#مولانای_جان
ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
#مولانای_جان
بخت برگشتهٔ من بین که به میدان امید
خم ابروی تو ننواخت به یک شمشیرم
نرم خواهم دل سنگین تو را تا چه کند
گریهٔ با اثر و نالهٔ بیتاثیرم
#مولانای_جان
خم ابروی تو ننواخت به یک شمشیرم
نرم خواهم دل سنگین تو را تا چه کند
گریهٔ با اثر و نالهٔ بیتاثیرم
#مولانای_جان
دلدار ظریف است و گناهش اینست
زیبا و لطیف است و گناهش اینست
آخر به چه عیب میگریزند از او
از عیب عفیف است و گناهش اینست
#مولانای_جان
زیبا و لطیف است و گناهش اینست
آخر به چه عیب میگریزند از او
از عیب عفیف است و گناهش اینست
#مولانای_جان
من اگر چه سیب شیبم ز درخت بس بلندم
من اگر خراب و مستم سخن صواب گویم
چو دلم ز خاک کویش بکشیده است بویش
خجلم ز خاک کویش که حدیث آب گویم
#مولانای_جان
من اگر خراب و مستم سخن صواب گویم
چو دلم ز خاک کویش بکشیده است بویش
خجلم ز خاک کویش که حدیث آب گویم
#مولانای_جان
هر صورت کاید به از او امکان هست
چون بهتر از آن هست نه معشوق منست
صورتها را همه بران از دل خویش
تا صورت بیصورت آید در دست
#مولانای_جان
چون بهتر از آن هست نه معشوق منست
صورتها را همه بران از دل خویش
تا صورت بیصورت آید در دست
#مولانای_جان
خوش خرامان میروی
ای جان جان بیمن مرو
ای حیات دوستان
در بوستان بیمن مرو
ای فلک بیمن مگرد
و ای قمر بیمن متاب
ای زمین بیمن مروی
و ای زمان بیمن مرو
#مولانای_جان
ای جان جان بیمن مرو
ای حیات دوستان
در بوستان بیمن مرو
ای فلک بیمن مگرد
و ای قمر بیمن متاب
ای زمین بیمن مروی
و ای زمان بیمن مرو
#مولانای_جان
بگشا نقاب از رخ که رخ تو است فرخ
تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم
چو دلت چو سنگ باشد پر از آتشم چو آهن
تو چو لطف شیشه گیری قدح و شراب گویم
#مولانای_جان
تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم
چو دلت چو سنگ باشد پر از آتشم چو آهن
تو چو لطف شیشه گیری قدح و شراب گویم
#مولانای_جان
شاهیست که تو هرچه بپوشی داند
بیکام و زبان گر بخروشی داند
هر کس هوس سخن فروشی داند
من بندهٔ آنم که خموشی داند
#مولانای_جان
بیکام و زبان گر بخروشی داند
هر کس هوس سخن فروشی داند
من بندهٔ آنم که خموشی داند
#مولانای_جان