معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
تو که یک گوشٖه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

نیست دیگر بخرابات خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد؟

#عماد_خراسانی
بی من و غیر اگر باده خورد نوشش باد
یاد من گو نکند غیر فراموشش باد

یار بی‌غیر که می در قدحش خون گردد
خون من گر همه ریزد به قدح نوشش باد

#هاتف_اصفهانی
شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای
قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه

نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه

سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آخته‌ای یعنی چه

#حضرت_حافظ
چندان بگردم گرد دل
کز گردش بسیار من

نی تن کشاند بار من
نی جان کند پیکار من


#مولانا
اگر می‌بايست من
از ميان سيصد شعر حماسی
يک جمله را برگزينم
كه تمام آموزش‌هايم را
در بر داشته باشد،
اين جمله را بر می‌گزينم:

"هيچ انديشه بدی را
در سر يا در دل خود جای مده"

#كنفوسيوس
من چه گویم؟
یک رگم
هُشیار نیست
شرح آن یاری که او را
يار نیست...!

#مولانا
كانال شعر و كلام جان
@KALAMEJAN
#شجريان
دوش ز هجر تو جفا دیده‌ام
ای که تو سلطان وفا بوده‌ای
آه که من دوش چسان بوده‌ام!
آه که تو دوش که را بوده‌ای!
#مولانا
Didi K Rosva Shod Delam [www.BehMusic.com]
Alireza Ghorbani
دیدی که رسوا شد دلم
#علیرضا_قربانی
سرو چمان . شجریان
@moozikestan_bot
شجریان
سروچمان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق
باز نیابی به عقل سر معمای عشق

عقل تو چون قطره‌ای است مانده ز دریا جدا
چند کند قطره‌ای فهم ز دریای عشق

#عطار
 تا پای تو رنجه گشت و با درد بساخت
مسکین دل رنجور من از درد گداخت

گویا که ز روز گار دردی دارد
این درد که در پای تو خود را انداخت

#ابوسعید__ابوالخیر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غمش در نهانخانهٔ دل نشیند

به نازی که لیلی به محمل نشیند
مولانا ما تو را تکذیب نمی‌کنیم
الا در دین محمدی به تقلید نباشیم.


#شمس_تبریزی
#ابوسعیدابوالخیر

جسمم همه اشک گشت و
چشمم بگریست

در عشق تو بی جسم

همی باید زیست

از من اثری نماند این

عشق ز چیست

چون من همه معشوق شدم عاشق
@sonati444telegram
آواز(کیوان)_همای
آواز(موسم سفر)
باصداى:سعید جعفر زاده(همای)
آلبوم:سرزمین بیکران
عشق لؤلؤئیست شاهوار اما در قعر بحر جانِ بیکران جا میدارد؛
اگر عاشق خواهد که شاهوار بـر سریر عزت برآید و پادشاه کردار، در بارگاهِ قربت درآید مثقله ی طلب بر پایِ وقت استوار باید کرد؛ پس عزیمت آن دریایِ خونخوار باید کرد،
لباس هستی برباید انداخت و خود را مرده وار در باید انداخت تا آن لؤلؤ ثمين برآرد یا روزگار بر خود به سر آرد:

يا تاج وصال دوست بر سر بنهد
یا در ره جست و جوی او سر بنهد


عین القضات همدانی
سودای قدیم که در دماغ آشیان دارد
تمکین نمی‌کند
که روی به هزیمت نهیم
و ضعف بشریت هم رها نمی‌کند
که یکبارگی خود را دربازیم...

مسکین دل من ضعیف و عشق تو قوی است

بیچاره ضعیف، که‌ قوی باید زیست


عین القضات همدانی
در نگر تا به کفر اول بینا گردی
پس راه رو، تا ایمان عموم به دست آوری
پس جان کن، تا به کفر ثانی بینا گردی
پس طلب کن به جد، تا ایمان خصوصی را بیابی...
پس ازاین اگر دولتی باشی به کفر ثالث درنهاد خود بینا شوی
ای عزیز اگر به این مقام رسی کافری را به جان بخری که خط و خال و دیدن معشوق جز کفر و زنار چه فایده دهد ؟
باش تا رسی و بینی...


عین القضات همدانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عجب صدائی و عجب تسلطی به اوج و فرود صداشون دارن

این ترانه را قبل از انقلاب بانو پرتو خوانده بودن

#خواننده:
صبا پاشایی از آمل
مانع آمدن به خدمت و به حضور بزرگان قصور استعدادست،
استعداد بباید و قابلیت بباید
و فراغت از مشغولی‌ها،
تا زیارت ثمره دهد.

آن‌ها که زیارت کنند به نیاز،
اگر چه قاصر باشند هم ضایع نباشد،
اما در بهتری باید کوشید.
بعضی را امید بهتری نمی‌بینم
که پیش از ندامت بیدار شوند.


شمس تبریزی
پس بدان که زینت و زیب همه امور دینی و دنیایی متعلق به آداب آن است و هر مقامی را از مقامات اصناف خلق ادبی است و متفق‌اند کافر و مسلمان و ملحد و موحد و سنی و مبتدع بر آن که حسن ادب اندر معاملات نیکوست و هیچ رسم اندر عالم بی استعمال ادب ثابت نگردد.
و آداب اندر مردمی حفظ مروت است و اندر دین حفظ سنت و اندر محبت حفظ حرمت و این هر سه با یک‌دیگر پیوسته است؛ از آن‌چه هر که را مروت نباشد متابعت سنت نباشد و هر که را حفظ سنت نباشد رعایت حرمت نباشد.
و حفظ ادب اندر معاملت از تعظیم مطلوب حاصل آید اندر دل، و تعظیم حق و شعایر وی از تقوی بود و هر که به بی حرمتی تعظیمِ شواهدِ حق به زیر پای آرد وی را اندر طریقت متصوّفه هیچ نصیبی نباشد و به هیچ حال سُکْر و غلبه مر طالب را از حفظ آداب منع نکند؛ از آن‌چه ادب مر ایشان را عادت بود و عادت قرین طبیعت بود و سقوط طبایع از حیوان اندر هیچ حال تا حیات بر جای است، محال باشد. پس تا شخص ایشان بر جای است در کل احوال آداب متابعت بر ایشان جاری است گاه به تکلف و گاه بی تکلف. چون حال ایشان صَحْوصَحْو باشد ایشان به تکلف حفظ آداب می‌کنند و چون حال ایشان سُکْر بود، حق تعالی ادب بر ایشان نگاه می‌دارد و به هیچ صفت تارک الادب ولی نباشد؛ «لأنَّ المَودَّةَ عندَ الآدابِ وحُسْنُ الآدابِ صِفَةُ الأحبابِ.» و هرکه را حق تعالی کرامتی دهد دلیل آن بود که حکم آداب دین را بر وی نگاه می‌دارد. به خلاف گروهی از ملاحده لعنهم اللّه که گویند: «چون بنده اندر محبت مغلوب شود حکم متابعت ازوی ساقط شود.» و این به جای دیگر مبین بیارم، ان شاء اللّه.

کشف المحجوب