تو که یک گوشٖه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر بخرابات خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد؟
#عماد_خراسانی
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر بخرابات خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد؟
#عماد_خراسانی
بی من و غیر اگر باده خورد نوشش باد
یاد من گو نکند غیر فراموشش باد
یار بیغیر که می در قدحش خون گردد
خون من گر همه ریزد به قدح نوشش باد
#هاتف_اصفهانی
یاد من گو نکند غیر فراموشش باد
یار بیغیر که می در قدحش خون گردد
خون من گر همه ریزد به قدح نوشش باد
#هاتف_اصفهانی
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداختهای یعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آختهای یعنی چه
#حضرت_حافظ
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداختهای یعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آختهای یعنی چه
#حضرت_حافظ
اگر میبايست من
از ميان سيصد شعر حماسی
يک جمله را برگزينم
كه تمام آموزشهايم را
در بر داشته باشد،
اين جمله را بر میگزينم:
"هيچ انديشه بدی را
در سر يا در دل خود جای مده"
#كنفوسيوس
از ميان سيصد شعر حماسی
يک جمله را برگزينم
كه تمام آموزشهايم را
در بر داشته باشد،
اين جمله را بر میگزينم:
"هيچ انديشه بدی را
در سر يا در دل خود جای مده"
#كنفوسيوس
كانال شعر و كلام جان
@KALAMEJAN
Didi K Rosva Shod Delam [www.BehMusic.com]
Alireza Ghorbani
دیدی که رسوا شد دلم
#علیرضا_قربانی
#علیرضا_قربانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق
باز نیابی به عقل سر معمای عشق
عقل تو چون قطرهای است مانده ز دریا جدا
چند کند قطرهای فهم ز دریای عشق
#عطار
باز نیابی به عقل سر معمای عشق
عقل تو چون قطرهای است مانده ز دریا جدا
چند کند قطرهای فهم ز دریای عشق
#عطار
تا پای تو رنجه گشت و با درد بساخت
مسکین دل رنجور من از درد گداخت
گویا که ز روز گار دردی دارد
این درد که در پای تو خود را انداخت
#ابوسعید__ابوالخیر
مسکین دل رنجور من از درد گداخت
گویا که ز روز گار دردی دارد
این درد که در پای تو خود را انداخت
#ابوسعید__ابوالخیر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غمش در نهانخانهٔ دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
#ابوسعیدابوالخیر
جسمم همه اشک گشت و
چشمم بگریست
در عشق تو بی جسم
همی باید زیست
از من اثری نماند این
عشق ز چیست
چون من همه معشوق شدم عاشق
جسمم همه اشک گشت و
چشمم بگریست
در عشق تو بی جسم
همی باید زیست
از من اثری نماند این
عشق ز چیست
چون من همه معشوق شدم عاشق
@sonati444telegram
آواز(کیوان)_همای
آواز(موسم سفر)
باصداى:سعید جعفر زاده(همای)
آلبوم:سرزمین بیکران
باصداى:سعید جعفر زاده(همای)
آلبوم:سرزمین بیکران
عشق لؤلؤئیست شاهوار اما در قعر بحر جانِ بیکران جا میدارد؛
اگر عاشق خواهد که شاهوار بـر سریر عزت برآید و پادشاه کردار، در بارگاهِ قربت درآید مثقله ی طلب بر پایِ وقت استوار باید کرد؛ پس عزیمت آن دریایِ خونخوار باید کرد،
لباس هستی برباید انداخت و خود را مرده وار در باید انداخت تا آن لؤلؤ ثمين برآرد یا روزگار بر خود به سر آرد:
يا تاج وصال دوست بر سر بنهد
یا در ره جست و جوی او سر بنهد
عین القضات همدانی
اگر عاشق خواهد که شاهوار بـر سریر عزت برآید و پادشاه کردار، در بارگاهِ قربت درآید مثقله ی طلب بر پایِ وقت استوار باید کرد؛ پس عزیمت آن دریایِ خونخوار باید کرد،
لباس هستی برباید انداخت و خود را مرده وار در باید انداخت تا آن لؤلؤ ثمين برآرد یا روزگار بر خود به سر آرد:
يا تاج وصال دوست بر سر بنهد
یا در ره جست و جوی او سر بنهد
عین القضات همدانی
سودای قدیم که در دماغ آشیان دارد
تمکین نمیکند
که روی به هزیمت نهیم
و ضعف بشریت هم رها نمیکند
که یکبارگی خود را دربازیم...
مسکین دل من ضعیف و عشق تو قوی است
بیچاره ضعیف، که قوی باید زیست
عین القضات همدانی
تمکین نمیکند
که روی به هزیمت نهیم
و ضعف بشریت هم رها نمیکند
که یکبارگی خود را دربازیم...
مسکین دل من ضعیف و عشق تو قوی است
بیچاره ضعیف، که قوی باید زیست
عین القضات همدانی
در نگر تا به کفر اول بینا گردی
پس راه رو، تا ایمان عموم به دست آوری
پس جان کن، تا به کفر ثانی بینا گردی
پس طلب کن به جد، تا ایمان خصوصی را بیابی...
پس ازاین اگر دولتی باشی به کفر ثالث درنهاد خود بینا شوی
ای عزیز اگر به این مقام رسی کافری را به جان بخری که خط و خال و دیدن معشوق جز کفر و زنار چه فایده دهد ؟
باش تا رسی و بینی...
عین القضات همدانی
پس راه رو، تا ایمان عموم به دست آوری
پس جان کن، تا به کفر ثانی بینا گردی
پس طلب کن به جد، تا ایمان خصوصی را بیابی...
پس ازاین اگر دولتی باشی به کفر ثالث درنهاد خود بینا شوی
ای عزیز اگر به این مقام رسی کافری را به جان بخری که خط و خال و دیدن معشوق جز کفر و زنار چه فایده دهد ؟
باش تا رسی و بینی...
عین القضات همدانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عجب صدائی و عجب تسلطی به اوج و فرود صداشون دارن
این ترانه را قبل از انقلاب بانو پرتو خوانده بودن
#خواننده:
صبا پاشایی از آمل
این ترانه را قبل از انقلاب بانو پرتو خوانده بودن
#خواننده:
صبا پاشایی از آمل
مانع آمدن به خدمت و به حضور بزرگان قصور استعدادست،
استعداد بباید و قابلیت بباید
و فراغت از مشغولیها،
تا زیارت ثمره دهد.
آنها که زیارت کنند به نیاز،
اگر چه قاصر باشند هم ضایع نباشد،
اما در بهتری باید کوشید.
بعضی را امید بهتری نمیبینم
که پیش از ندامت بیدار شوند.
شمس تبریزی
استعداد بباید و قابلیت بباید
و فراغت از مشغولیها،
تا زیارت ثمره دهد.
آنها که زیارت کنند به نیاز،
اگر چه قاصر باشند هم ضایع نباشد،
اما در بهتری باید کوشید.
بعضی را امید بهتری نمیبینم
که پیش از ندامت بیدار شوند.
شمس تبریزی
پس بدان که زینت و زیب همه امور دینی و دنیایی متعلق به آداب آن است و هر مقامی را از مقامات اصناف خلق ادبی است و متفقاند کافر و مسلمان و ملحد و موحد و سنی و مبتدع بر آن که حسن ادب اندر معاملات نیکوست و هیچ رسم اندر عالم بی استعمال ادب ثابت نگردد.
و آداب اندر مردمی حفظ مروت است و اندر دین حفظ سنت و اندر محبت حفظ حرمت و این هر سه با یکدیگر پیوسته است؛ از آنچه هر که را مروت نباشد متابعت سنت نباشد و هر که را حفظ سنت نباشد رعایت حرمت نباشد.
و حفظ ادب اندر معاملت از تعظیم مطلوب حاصل آید اندر دل، و تعظیم حق و شعایر وی از تقوی بود و هر که به بی حرمتی تعظیمِ شواهدِ حق به زیر پای آرد وی را اندر طریقت متصوّفه هیچ نصیبی نباشد و به هیچ حال سُکْر و غلبه مر طالب را از حفظ آداب منع نکند؛ از آنچه ادب مر ایشان را عادت بود و عادت قرین طبیعت بود و سقوط طبایع از حیوان اندر هیچ حال تا حیات بر جای است، محال باشد. پس تا شخص ایشان بر جای است در کل احوال آداب متابعت بر ایشان جاری است گاه به تکلف و گاه بی تکلف. چون حال ایشان صَحْوصَحْو باشد ایشان به تکلف حفظ آداب میکنند و چون حال ایشان سُکْر بود، حق تعالی ادب بر ایشان نگاه میدارد و به هیچ صفت تارک الادب ولی نباشد؛ «لأنَّ المَودَّةَ عندَ الآدابِ وحُسْنُ الآدابِ صِفَةُ الأحبابِ.» و هرکه را حق تعالی کرامتی دهد دلیل آن بود که حکم آداب دین را بر وی نگاه میدارد. به خلاف گروهی از ملاحده لعنهم اللّه که گویند: «چون بنده اندر محبت مغلوب شود حکم متابعت ازوی ساقط شود.» و این به جای دیگر مبین بیارم، ان شاء اللّه.
کشف المحجوب
و آداب اندر مردمی حفظ مروت است و اندر دین حفظ سنت و اندر محبت حفظ حرمت و این هر سه با یکدیگر پیوسته است؛ از آنچه هر که را مروت نباشد متابعت سنت نباشد و هر که را حفظ سنت نباشد رعایت حرمت نباشد.
و حفظ ادب اندر معاملت از تعظیم مطلوب حاصل آید اندر دل، و تعظیم حق و شعایر وی از تقوی بود و هر که به بی حرمتی تعظیمِ شواهدِ حق به زیر پای آرد وی را اندر طریقت متصوّفه هیچ نصیبی نباشد و به هیچ حال سُکْر و غلبه مر طالب را از حفظ آداب منع نکند؛ از آنچه ادب مر ایشان را عادت بود و عادت قرین طبیعت بود و سقوط طبایع از حیوان اندر هیچ حال تا حیات بر جای است، محال باشد. پس تا شخص ایشان بر جای است در کل احوال آداب متابعت بر ایشان جاری است گاه به تکلف و گاه بی تکلف. چون حال ایشان صَحْوصَحْو باشد ایشان به تکلف حفظ آداب میکنند و چون حال ایشان سُکْر بود، حق تعالی ادب بر ایشان نگاه میدارد و به هیچ صفت تارک الادب ولی نباشد؛ «لأنَّ المَودَّةَ عندَ الآدابِ وحُسْنُ الآدابِ صِفَةُ الأحبابِ.» و هرکه را حق تعالی کرامتی دهد دلیل آن بود که حکم آداب دین را بر وی نگاه میدارد. به خلاف گروهی از ملاحده لعنهم اللّه که گویند: «چون بنده اندر محبت مغلوب شود حکم متابعت ازوی ساقط شود.» و این به جای دیگر مبین بیارم، ان شاء اللّه.
کشف المحجوب