کلام نور
فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
« و در هر حال، خداوند بهترین حافظ و مهربانترین مهربانان است»
#یوسف-آیه ۶۴
فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
« و در هر حال، خداوند بهترین حافظ و مهربانترین مهربانان است»
#یوسف-آیه ۶۴
زندگی سرشار از زیباییهاست،
متوجه آن باشید ..
نسیم را حس کنید ..
باران را ببویید ..
به بهترین نحوی که میتوانید،
از زندگی و داشته هایتان،
لذت ببرید ...
و تا میتوانید دلی بدست آرید،
و مهربان باشید ...
من از میانِ سنگ هم،
جوانه خواهم زد ..
و از ورایِ هبوطم، طلوعخواهم کرد
هزار دفعه اگر هم مرا زمین زنند؛
هزار دفعه قویتر،
شروع خواهم کرد ..
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد چهارشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
به رسمِ "رفاقت" برایت دعاهای خوب می کنم ؛
دعا می کنم لبخندهایت از تهِ دل باشد ، و غصه هایت سطحی و زود گذر
دعا می کنم مسیرِ موفقیتت هموار باشد و انگیزه های صعود و پروازت ، بسیار ...
دعا می کنم هرگز در پیچ و تابِ زمانه ، بی پناه نباشی ،
هرگز دلت نگیرد ،
و چشم های روشنت ، هیچ زمانی خیس و اشک آلود نباشد !
دعا می کنم عاشقِ کسی باشی ؛
که عاشقت باشد ،
و کسانی کنارت باشند ؛
که تو را می فهمند و هوای دلت را دارند ...
من خوشبختی ات را ، شادی ات را ، آرامشت را ؛
من آرزوهای زیبای تو را آرزو می کنم ...
آرزو می کنم به معنای واقعی "زندگی کنی" ...
🌺🌺🌺
شاد باشی
متوجه آن باشید ..
نسیم را حس کنید ..
باران را ببویید ..
به بهترین نحوی که میتوانید،
از زندگی و داشته هایتان،
لذت ببرید ...
و تا میتوانید دلی بدست آرید،
و مهربان باشید ...
من از میانِ سنگ هم،
جوانه خواهم زد ..
و از ورایِ هبوطم، طلوعخواهم کرد
هزار دفعه اگر هم مرا زمین زنند؛
هزار دفعه قویتر،
شروع خواهم کرد ..
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد چهارشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
به رسمِ "رفاقت" برایت دعاهای خوب می کنم ؛
دعا می کنم لبخندهایت از تهِ دل باشد ، و غصه هایت سطحی و زود گذر
دعا می کنم مسیرِ موفقیتت هموار باشد و انگیزه های صعود و پروازت ، بسیار ...
دعا می کنم هرگز در پیچ و تابِ زمانه ، بی پناه نباشی ،
هرگز دلت نگیرد ،
و چشم های روشنت ، هیچ زمانی خیس و اشک آلود نباشد !
دعا می کنم عاشقِ کسی باشی ؛
که عاشقت باشد ،
و کسانی کنارت باشند ؛
که تو را می فهمند و هوای دلت را دارند ...
من خوشبختی ات را ، شادی ات را ، آرامشت را ؛
من آرزوهای زیبای تو را آرزو می کنم ...
آرزو می کنم به معنای واقعی "زندگی کنی" ...
🌺🌺🌺
شاد باشی
نی نکتهٔ شوق را ندیمان دانند
نی علّتِ عشق را طبیبان دانند
اندوهِ غریبی به زبان نتوان گفت
دردی است غریبی که غریبان دانند
لاادری
نی علّتِ عشق را طبیبان دانند
اندوهِ غریبی به زبان نتوان گفت
دردی است غریبی که غریبان دانند
لاادری
در عشق اگرنه از سر افسر بنهی
ترسم که سوی وصل پری پر بنهی
شرط است که چون در حرم عشق آیی
زان پیش که پای در نهی سر بنهی
#رفیعمروزی
ترسم که سوی وصل پری پر بنهی
شرط است که چون در حرم عشق آیی
زان پیش که پای در نهی سر بنهی
#رفیعمروزی
و دیگر اینکه
دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد
چو بیماری که گرداند ز تابِ دردْ بالین را
#صائب
ای داد
دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد
چو بیماری که گرداند ز تابِ دردْ بالین را
#صائب
ای داد
گفت: می دانم كه بد است اما نمی توانم؛ با دل بر نمی آيم. اين چگونه سخن باشد؟
می دانم كه اين دريا غرق كننده است خود را در می اندازم، يا اين آتش سوزنده است، يا اين چاهی ست صدگز، يا اين سوراخ مار است، يا اين زهر هلاهل است، يا اين بيابان مهلك است، می دانم و می روم!
مرو چون مي دانی! پس نمی داني! چگونه دانش باشد؟
اين عقل بود؟
چگونه اين را دانش و عقل شايد گفتن؟
#شمس تبريزى
می دانم كه اين دريا غرق كننده است خود را در می اندازم، يا اين آتش سوزنده است، يا اين چاهی ست صدگز، يا اين سوراخ مار است، يا اين زهر هلاهل است، يا اين بيابان مهلك است، می دانم و می روم!
مرو چون مي دانی! پس نمی داني! چگونه دانش باشد؟
اين عقل بود؟
چگونه اين را دانش و عقل شايد گفتن؟
#شمس تبريزى
به یاد داشته باشید : وقتی عاشق کسی هستی ، تنها چنین نیست که تو به دیگری عشق می دهی ، در این دهش ، این تویی که رشد میکنی ... وقتی عشق میان دونفر شروع به جاری شدن می کند ، هردو نفع می برند ، و در این تبادل عشق نیروهای بالقوه ی دو طرف به فعلیت در میآید ... رشدِ فردیت چنین رخ می دهد ... بیشتر عشق بورز و بیشتر خواهی بود ؛ کمتر عشق بورز و کمتر خواهی بود ... شما همیشه نسبت به عشقی که می دهید وجود دارید ... اندازه ی عشق شما به مقدار و به نسبت اندازه ی وجود شماست ...
اشو
اشو
VID-20240515-WA0022.mp4
3.3 MB
مرا گفت برخیز و دل شاددار
روان را ز درد و غم آزاد دار
جهان چون گذاری همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
- حکیم ابوالقاسم فردوسی
روان را ز درد و غم آزاد دار
جهان چون گذاری همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
- حکیم ابوالقاسم فردوسی
جز حادثه هرگز طلبم کس نکند
یک پرسش گرم جز تبم کس نکند
ورجان به لب آیدم، به جز مردم چشم
یک قطرهٔ آب بر لبم کس نکند
#رودکی
یک پرسش گرم جز تبم کس نکند
ورجان به لب آیدم، به جز مردم چشم
یک قطرهٔ آب بر لبم کس نکند
#رودکی
حقّ آنکه چرخه چرخِ تو را
کرد گَردان بر فرازِ این سرا
به حق آن خدایی که چرخ تو را بر فراز این جهان به گردش در آورده است.
که دگرگون گردی و، رحمت کُنی
پیش از آنکه بیخِ ها را بر کَنی
به شکل دیگری بچرخ، و پیش از آنکه ما را ریشه کن کُنی، به ما مهربانی کن.
حقِ آنکه دایگی کردی نُخُست
تا نهالِ ما ز آب و خاک رُست
به حق آن خدایی که ابتدا وجود ما را پرورش دادی، تا اینکه نهال جسم ما از آب رویید و به وسیله تو به کمال رسید.
حق آن شه که تو را صاف آفرید
کرد چندان مشعله در تو پدید
به حق آن شاه که تو را صاف خلق کرد و در تو مشعل های تابان قرار داد.
یعنی تو را ای فلک به اعتدال بر افراشت و سیّارات و ستارگانی در مدارهای مختلف تو قرار داد.
آن چنان معمور و باقی داشتت
تا که دَهری از ازل پنداشتت
ای فلک، حق تعالی آن چنان تو را باقی نگهداشته تا اینکه دَهری تو را ازلی داشته است. دَهری، به معنی کسی است که به ازلی بودن زمان معتقد است. دهر به معنی زمان به زمان طويل است و مردم دوران جاهلیت حوادث و بلاها را به دهر نسبت می داده اند. بنابراین دهری کسی است که دهر را خالق جهان می داند.
شُکر دانستیم آغازِ تو را
انبیا گفتند آن رازِ تو را
ای فلک، خدا را شکر که ابتدای تو را شناختیم و راز خلقت تو را پیامبران به ما گفتند. بنابراین، آن دسته از کسان که دهر را سرمدی و ازلی می دانند و افعال را بدو نسبت می دهند. در اشتباهند، زیرا فقط حق تعالی قدیم است.
شرح مثنوی
کرد گَردان بر فرازِ این سرا
به حق آن خدایی که چرخ تو را بر فراز این جهان به گردش در آورده است.
که دگرگون گردی و، رحمت کُنی
پیش از آنکه بیخِ ها را بر کَنی
به شکل دیگری بچرخ، و پیش از آنکه ما را ریشه کن کُنی، به ما مهربانی کن.
حقِ آنکه دایگی کردی نُخُست
تا نهالِ ما ز آب و خاک رُست
به حق آن خدایی که ابتدا وجود ما را پرورش دادی، تا اینکه نهال جسم ما از آب رویید و به وسیله تو به کمال رسید.
حق آن شه که تو را صاف آفرید
کرد چندان مشعله در تو پدید
به حق آن شاه که تو را صاف خلق کرد و در تو مشعل های تابان قرار داد.
یعنی تو را ای فلک به اعتدال بر افراشت و سیّارات و ستارگانی در مدارهای مختلف تو قرار داد.
آن چنان معمور و باقی داشتت
تا که دَهری از ازل پنداشتت
ای فلک، حق تعالی آن چنان تو را باقی نگهداشته تا اینکه دَهری تو را ازلی داشته است. دَهری، به معنی کسی است که به ازلی بودن زمان معتقد است. دهر به معنی زمان به زمان طويل است و مردم دوران جاهلیت حوادث و بلاها را به دهر نسبت می داده اند. بنابراین دهری کسی است که دهر را خالق جهان می داند.
شُکر دانستیم آغازِ تو را
انبیا گفتند آن رازِ تو را
ای فلک، خدا را شکر که ابتدای تو را شناختیم و راز خلقت تو را پیامبران به ما گفتند. بنابراین، آن دسته از کسان که دهر را سرمدی و ازلی می دانند و افعال را بدو نسبت می دهند. در اشتباهند، زیرا فقط حق تعالی قدیم است.
شرح مثنوی
بدار دست ز ریشم ،،، که بادهای خوردم ،
زبیخودی ، سر و ریش و سبال ، گم کردم ،
ز پیشگاه و ز درگاه ،،، نیستم آگاه ،
بهپیشگاهِ خرابات ، روی آوردم ،
خِرَد ، که گَرد برآورد از تکِ دریا ،
هزار سال دَوَد ،،، درنیابد او گَردم ،
مصرع دوم اشاره دارد به ضربالمثل البته در اینجا میگوید : اگر هزار سال هم بِدَوَد " به گَردم نمیرسد "
فراختر ز فلک گشت ، سینۂ تنگم ،
لطیفتر ز قمر گشت ، چهرۂ زردم ،
دکانِ جمله طبیبان ،،، خراب خواهم کرد ،
که من ،،، سعادتِ بیمار و ، دارویِ دردم ،
شرابخانۂ عالَم شدهست ، سینۂ من ،
هزار رحمت ،،، بر سینۂ جوانمردم ،
هزار حمد و ثنا ،،، مر خدای عالَم را ،
که دنگِ عشقم و ،،، از ننگِ خویشتن ، فردم ،
#مولانا
زبیخودی ، سر و ریش و سبال ، گم کردم ،
ز پیشگاه و ز درگاه ،،، نیستم آگاه ،
بهپیشگاهِ خرابات ، روی آوردم ،
خِرَد ، که گَرد برآورد از تکِ دریا ،
هزار سال دَوَد ،،، درنیابد او گَردم ،
مصرع دوم اشاره دارد به ضربالمثل البته در اینجا میگوید : اگر هزار سال هم بِدَوَد " به گَردم نمیرسد "
فراختر ز فلک گشت ، سینۂ تنگم ،
لطیفتر ز قمر گشت ، چهرۂ زردم ،
دکانِ جمله طبیبان ،،، خراب خواهم کرد ،
که من ،،، سعادتِ بیمار و ، دارویِ دردم ،
شرابخانۂ عالَم شدهست ، سینۂ من ،
هزار رحمت ،،، بر سینۂ جوانمردم ،
هزار حمد و ثنا ،،، مر خدای عالَم را ،
که دنگِ عشقم و ،،، از ننگِ خویشتن ، فردم ،
#مولانا
گم شدم
از رباط ازدحام دوستانم از یگانگی
از دیار و ... شهر ؟ که نداشتم
کوی ؟ هم
کوچه خواب بود
و چراغ های بی شمار
هر کدام
اشاره گر به گوشه ای
سمت اهتزاز من کجاست
با اشاره ها هزار ؟
خانه ام کشتی بر آب بود و خراب
من کجاییم ؟
ماهیم
گم شدم
از دیارم از درخت آسمان من کدام ؟
کو ستاره ام ؟
آفتابم ؟
آفتابه
من کجاییم ؟ کجاست
کشورم شهر کوی کوچه خانه ام ؟
خانه ی شماره ی ... شماره ام کجاست ؟
بی شماره ام
بی شمارگی جواز دفن نیست ؟
گم شدم از کنشتم از کتابم از کتم
گم شدم
از شعاع انتظار سرزنشگر زنم
گم شدم
از توانم از تنم
گم شدم از این و آن
گم شدم از او از آنها
گم شدم از شما ... از تو هم
گم
شدم از دیارم از درختم از اتاق
از اتاق میهنم
از مربع پلاستیک صندلیم
از مربع از مکعب از کره
گم شدم
از خودم
گم شدم
#منوچهر_آتشی
#شوریده_واری_دیکر
#دیدار_در_فلق
از رباط ازدحام دوستانم از یگانگی
از دیار و ... شهر ؟ که نداشتم
کوی ؟ هم
کوچه خواب بود
و چراغ های بی شمار
هر کدام
اشاره گر به گوشه ای
سمت اهتزاز من کجاست
با اشاره ها هزار ؟
خانه ام کشتی بر آب بود و خراب
من کجاییم ؟
ماهیم
گم شدم
از دیارم از درخت آسمان من کدام ؟
کو ستاره ام ؟
آفتابم ؟
آفتابه
من کجاییم ؟ کجاست
کشورم شهر کوی کوچه خانه ام ؟
خانه ی شماره ی ... شماره ام کجاست ؟
بی شماره ام
بی شمارگی جواز دفن نیست ؟
گم شدم از کنشتم از کتابم از کتم
گم شدم
از شعاع انتظار سرزنشگر زنم
گم شدم
از توانم از تنم
گم شدم از این و آن
گم شدم از او از آنها
گم شدم از شما ... از تو هم
گم
شدم از دیارم از درختم از اتاق
از اتاق میهنم
از مربع پلاستیک صندلیم
از مربع از مکعب از کره
گم شدم
از خودم
گم شدم
#منوچهر_آتشی
#شوریده_واری_دیکر
#دیدار_در_فلق