.
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
#حافظ
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
#حافظ
رهایی واقعی ، رهایی از خود است .
رهایی از شرطی شدگی خویش.
رهایی از حرص و کبر و آز .
رهایی از خشم و عصیان خود .
رهايى از قضاوت كردن خود و ديگران .
رهايى از غرور .
رهایی از ترس و نفرت
رهایی از لذت های ذهنی و درد و رنج .
رهایی از سرزنش ها ؛ ملامت ها ؛ توجیه کردن ها .
و رهایی از " من ذهنی " .
آنچه بجا می ماند ، آرامش است ، سكوت است و آزادی و خوشبختی است
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
روزت پر از لحظات ناب و قشنگ و روزی سرشار از عشق , محبت , مهربانی , آرامش , دوستی های ناب و قرارهایی یهویی , خنده هایی از ته دل همراه با آگاهی برایت آرزومندم
🌺🌺🌺
شاد باشی
رهایی از شرطی شدگی خویش.
رهایی از حرص و کبر و آز .
رهایی از خشم و عصیان خود .
رهايى از قضاوت كردن خود و ديگران .
رهايى از غرور .
رهایی از ترس و نفرت
رهایی از لذت های ذهنی و درد و رنج .
رهایی از سرزنش ها ؛ ملامت ها ؛ توجیه کردن ها .
و رهایی از " من ذهنی " .
آنچه بجا می ماند ، آرامش است ، سكوت است و آزادی و خوشبختی است
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
روزت پر از لحظات ناب و قشنگ و روزی سرشار از عشق , محبت , مهربانی , آرامش , دوستی های ناب و قرارهایی یهویی , خنده هایی از ته دل همراه با آگاهی برایت آرزومندم
🌺🌺🌺
شاد باشی
............
ما
هفت تن
جمعیت عظیم ایالت عشق
در جستجوی شاهی
از دودمان عشاق
راهی شدیم
.......
از عزلت تمام جزیره ها
از غربت تمام
بیابانها
و انزوای هر غار
بگذشتیم
.............
از جاده قدیمترین کتب
پیران هردیاری را پرسیدیم
به مخنقای مدفون هر ویرانه
سر زدیم
با قلعه های ممنوع
پیوستیم
در کوهسار پر خطر
در لانه ی پلنگان
بیتوته کردیم
از جاده های بز
رو
لغزیدیم
اما تمام ریش سفیدان
و آیینه ی مقعر صدها قاف
و الواح بس کتیبه ی مکشوف
و عابدان زاویه ی اعتکاف
نام عشیره های کهن
و دودمان های کهن تر را
از یاد برده بودند
.............
گفتند
شعر !
اما
شعر
با آنکه باغ وحشی بود از
عشاق
جز نام هایی مبهم
یا وصف جانورهایی
که جلوه ی غریزه اشان را
با یاوه نام عشق نهاده اند
دردی دوا نمی کرد از ما
..........
تاریخ
نیز تذکره ای غمناک
می داد از قبیله ی عشاق
نه نوه نه نبیره
جز سرگذشت تلخ و تنهایی
بر جا نمانده از این
تیره
از جاده ی قدیم روایت
رفتیم
پیران هر دیاری را
پرسیدیم
به ملتقای محو هزاران رد آهو
که هر کدام
از اخنقای دامی
می شد آغاز
و جمله باز
به مخنقای دامی دیگر
بزرگتر
می انجامید
بگذشتیم
ما
هفت تن
جمعیت عظیم ایالت عشق
شوریده رنگ و نومید
با تیشه ی سترگ فرهاد
و نعل اسب مجنون
برگشتیم
و... آخر تمام تکاپو ها
تدبیر بی سرانجامی را
به مشورت نشستیم
#منوچهر_آتشی
#سیمرغ
#دیدار_در_فلق
ما
هفت تن
جمعیت عظیم ایالت عشق
در جستجوی شاهی
از دودمان عشاق
راهی شدیم
.......
از عزلت تمام جزیره ها
از غربت تمام
بیابانها
و انزوای هر غار
بگذشتیم
.............
از جاده قدیمترین کتب
پیران هردیاری را پرسیدیم
به مخنقای مدفون هر ویرانه
سر زدیم
با قلعه های ممنوع
پیوستیم
در کوهسار پر خطر
در لانه ی پلنگان
بیتوته کردیم
از جاده های بز
رو
لغزیدیم
اما تمام ریش سفیدان
و آیینه ی مقعر صدها قاف
و الواح بس کتیبه ی مکشوف
و عابدان زاویه ی اعتکاف
نام عشیره های کهن
و دودمان های کهن تر را
از یاد برده بودند
.............
گفتند
شعر !
اما
شعر
با آنکه باغ وحشی بود از
عشاق
جز نام هایی مبهم
یا وصف جانورهایی
که جلوه ی غریزه اشان را
با یاوه نام عشق نهاده اند
دردی دوا نمی کرد از ما
..........
تاریخ
نیز تذکره ای غمناک
می داد از قبیله ی عشاق
نه نوه نه نبیره
جز سرگذشت تلخ و تنهایی
بر جا نمانده از این
تیره
از جاده ی قدیم روایت
رفتیم
پیران هر دیاری را
پرسیدیم
به ملتقای محو هزاران رد آهو
که هر کدام
از اخنقای دامی
می شد آغاز
و جمله باز
به مخنقای دامی دیگر
بزرگتر
می انجامید
بگذشتیم
ما
هفت تن
جمعیت عظیم ایالت عشق
شوریده رنگ و نومید
با تیشه ی سترگ فرهاد
و نعل اسب مجنون
برگشتیم
و... آخر تمام تکاپو ها
تدبیر بی سرانجامی را
به مشورت نشستیم
#منوچهر_آتشی
#سیمرغ
#دیدار_در_فلق
Audio
آواز دستگاه چهارگاه
با صدای غلامحسین بنان
بنان در مصاحبه با روزنامهی آیندگان سال ۱۳۵۷: یک چهارگاه خواندهام، مثلِ چهارگاه ظلی، با صدای بلند.
به دو زلف یار دادم دلِ بیقرار خود را
چه کنم سیاه کردم همه روزگارِ خود را
تو به خاک کشتهگانت گذری نمینمایی
که به چشم خویش بینی همه لالهزارِ خود را
شبی ار به دست افتد سر زلف یار با او
همه مو به مو شمارم غمِ بی شمارِ خود را
خجلم از آنکه گویم تو به آفتاب مانی
نه به آفتاب نسبت ندهیم یارِ خود را
با صدای غلامحسین بنان
بنان در مصاحبه با روزنامهی آیندگان سال ۱۳۵۷: یک چهارگاه خواندهام، مثلِ چهارگاه ظلی، با صدای بلند.
به دو زلف یار دادم دلِ بیقرار خود را
چه کنم سیاه کردم همه روزگارِ خود را
تو به خاک کشتهگانت گذری نمینمایی
که به چشم خویش بینی همه لالهزارِ خود را
شبی ار به دست افتد سر زلف یار با او
همه مو به مو شمارم غمِ بی شمارِ خود را
خجلم از آنکه گویم تو به آفتاب مانی
نه به آفتاب نسبت ندهیم یارِ خود را
برسان باده
@AvayeMehregan
ساز و آواز برسان باده
• آواز : محمدرضا شجریان
• آهنگساز : حسین علیزاده
• آواز : محمدرضا شجریان
• آهنگساز : حسین علیزاده
امید عشق
@ Avayemehregan
امید عشق
• آواز : محمدرضا شجریان
• آهنگ: حسین علیزاده
• شعر: فریدون مشیری
• آواز : محمدرضا شجریان
• آهنگ: حسین علیزاده
• شعر: فریدون مشیری
من از بهار،
من از بهار نمیآیم
و تو
سکوت صبحدمات را چه کس شکسته که بیدی
درون دست تو میلرزد؟
و من به یاد که افتادهام
که از بهار
نمیآیم؟
شراع هفت گل سرخ در سپیده طلوع کرد
و قلب مرد بناگاهِ باغِ باغهای جهان شد
تو بساط زمستان
غریو را نشنیدی!
چه فاصله است مسافت
میان لحظهی میلاد و
دیده بستن و
مردن؟
چه فاصله است بر این خاک؟
#منصور_اوجی
منصور اوجی (۹ آذر ۱۳۱۶ – ۱۸اردیبهشت ۱۴۰۰) شاعر معاصر ایرانی بود. از وطن: ۱۶۱ شعر در ستایش شیراز، باغ و جهان مردگان، حیرانیها، حرفی برای گفتن، دفتر گمشده، باغ شب، خواب درخت و تنهایی زمین، شهر خسته، این سوسن است که میخواند، مرغ سحر، صدای همیشه، شعرهایی به کوتاهی عمر، حالی است مرا، دفتر میوهها، کتاب کلمات، دفتر شاعری و کوتاه مثل آه از جمله مجموعه اشعار منتشر شده اوجی است وی دارای نشان درجه یک هنری در حوزه ادبیات بود
من از بهار نمیآیم
و تو
سکوت صبحدمات را چه کس شکسته که بیدی
درون دست تو میلرزد؟
و من به یاد که افتادهام
که از بهار
نمیآیم؟
شراع هفت گل سرخ در سپیده طلوع کرد
و قلب مرد بناگاهِ باغِ باغهای جهان شد
تو بساط زمستان
غریو را نشنیدی!
چه فاصله است مسافت
میان لحظهی میلاد و
دیده بستن و
مردن؟
چه فاصله است بر این خاک؟
#منصور_اوجی
منصور اوجی (۹ آذر ۱۳۱۶ – ۱۸اردیبهشت ۱۴۰۰) شاعر معاصر ایرانی بود. از وطن: ۱۶۱ شعر در ستایش شیراز، باغ و جهان مردگان، حیرانیها، حرفی برای گفتن، دفتر گمشده، باغ شب، خواب درخت و تنهایی زمین، شهر خسته، این سوسن است که میخواند، مرغ سحر، صدای همیشه، شعرهایی به کوتاهی عمر، حالی است مرا، دفتر میوهها، کتاب کلمات، دفتر شاعری و کوتاه مثل آه از جمله مجموعه اشعار منتشر شده اوجی است وی دارای نشان درجه یک هنری در حوزه ادبیات بود
دانی از زندگی چه میخواهم
من تو باشم، تو، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو، بار دیگر تو
#فروغ_فرخزاد
من تو باشم، تو، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو، بار دیگر تو
#فروغ_فرخزاد
زندگی شاید
عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر
با لبخندی بی معنی میگوید: صبح بخیر...
#فروغ_فرخزاد
عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر
با لبخندی بی معنی میگوید: صبح بخیر...
#فروغ_فرخزاد
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
#فروغ_فرخزاد
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
#فروغ_فرخزاد
۱۸ اردیبهشت زادروز حسین غیاثی
(زاده ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۱ کرمان) نویسنده، شاعر و ترانهسرا
او فارغالتحصیل رشته مهندسی نساجی در مقطع کارشناسی و رشته ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی ارشد است و تحصیلاتش را در مقطع دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی در کاشان به پایان رسانده است..
ترانهشناسی جوایز و افتخارات:
او در پنج دوره جشنواره معتبر موسیقی در بخش بهترین ترانهسرای سال و بهترین ترانه سال نامزد دریافت جایزه شد و در دومین دوره جایزه ترانه افشین یداللهی، جایزه بهترین ترانهسرای سال و بهترین ترانه تیتراژ را دریافت کرد.
(زاده ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۱ کرمان) نویسنده، شاعر و ترانهسرا
او فارغالتحصیل رشته مهندسی نساجی در مقطع کارشناسی و رشته ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی ارشد است و تحصیلاتش را در مقطع دکتری در رشته زبان و ادبیات فارسی در کاشان به پایان رسانده است..
ترانهشناسی جوایز و افتخارات:
او در پنج دوره جشنواره معتبر موسیقی در بخش بهترین ترانهسرای سال و بهترین ترانه سال نامزد دریافت جایزه شد و در دومین دوره جایزه ترانه افشین یداللهی، جایزه بهترین ترانهسرای سال و بهترین ترانه تیتراژ را دریافت کرد.
۱۸ اردیبهشت سالروز درگذشت منصور اوجی
(زاده ۹ آذر ۱۳۱۶ شیراز -- درگذشته ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ شیراز) شاعر
او در رشته فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران فارغالتحصیل شد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز فوق لیسانس گرفت.
وی از شاعرانی بود که پیوسته در جهت تکامل زبان شعری ویژهاش کوشش میکرد و با تاکید بر تکرار مصراعها و واژهها، در خواننده شعرش، تاثیر میگذاشت.
زبان شعر او تا حدی تغزلی بود و بیشتر ذهن خود را در امواج اوزان رها میساخت و در وصف طبیعت و ارتباط آن با مسائل اجتماع تصاویر زیبا می آفرید. وی در شعرنو نیمایی تجارب قابل توجهی داشت.
زبان شعر او ساده و خوش آهنگ بود با درون مایهای اجتماعی و تصاویری بدیع از طبیعت. اشعارش نشان از کوشش مستمر او برای یافتن شکل خاص و نوینی داشت و بیانگر آگاهی او نسبت به ساختار کلمه در شعر معاصر و نقش وزن و آهنگ در ساختمان کلی شعر بود.
آثار:
باغ شب
خواب درخت و تنهایی زمین
شهر خسته
برگزیده اشعار:
این سوسن است که میخواند
مرغ سحر
صدای همیشه
شعرهایی به کوتاهی عمر
حالی است مرا
کوتاه مثل آه
خوشا تولد و پرواز
(زاده ۹ آذر ۱۳۱۶ شیراز -- درگذشته ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ شیراز) شاعر
او در رشته فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران فارغالتحصیل شد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز فوق لیسانس گرفت.
وی از شاعرانی بود که پیوسته در جهت تکامل زبان شعری ویژهاش کوشش میکرد و با تاکید بر تکرار مصراعها و واژهها، در خواننده شعرش، تاثیر میگذاشت.
زبان شعر او تا حدی تغزلی بود و بیشتر ذهن خود را در امواج اوزان رها میساخت و در وصف طبیعت و ارتباط آن با مسائل اجتماع تصاویر زیبا می آفرید. وی در شعرنو نیمایی تجارب قابل توجهی داشت.
زبان شعر او ساده و خوش آهنگ بود با درون مایهای اجتماعی و تصاویری بدیع از طبیعت. اشعارش نشان از کوشش مستمر او برای یافتن شکل خاص و نوینی داشت و بیانگر آگاهی او نسبت به ساختار کلمه در شعر معاصر و نقش وزن و آهنگ در ساختمان کلی شعر بود.
آثار:
باغ شب
خواب درخت و تنهایی زمین
شهر خسته
برگزیده اشعار:
این سوسن است که میخواند
مرغ سحر
صدای همیشه
شعرهایی به کوتاهی عمر
حالی است مرا
کوتاه مثل آه
خوشا تولد و پرواز
۱۸ اردیبهشت سالروز درگذشت غلامرضا رشیدیاسمی
(زاده ۲۹ آبان ۱۲۷۵ کرمانشاه -- درگذشته ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ تهران) شاعر، نویسنده، مورخ و مترجم
او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان سنلویی گذراند و از همان هنگام به تشویق نظام وفا که معلم ادبیات او بود، به سرودن شعر پرداخت. وی فلسفه و رموز عرفان را نزد الهی قمشهای و کیوان قزوینی فراگرفت و به کار در وزارت معارف، مالیه و دربار پرداخت. در همان زمان جرگه دانشوری را تأسیس کرد که بعدها بههمت ملکالشعرا بهار به انجمن دانشکده تبدیل شد. او ضمن همکاری با مجله دانشکده، با نویسندگان و شعرای آن دوره، محمدتقی بهار، سعید نفیسی، عباس اقبال، ابراهیم الفت و دیگران همکاری میکرد. وی عضو "انجمن ادبی ایران" شد و نخستین تألیف خود را در احوال "ابن یمین فریومدی" شاعر سلسله سربداران، انتشار داد.
از سال ۱۳۰۰ مقالههایش را در روزنامه شفق سرخ به سردبیری علی دشتی انتشار داد و همین مقالات موجب شهرت ادبی او شد. در این بین به یادگیری زبانهای عربی و انگلیسی و تکمیل زبان فرانسوی پرداخت و زبان پهلوی را نزد هرتسفلد آموخت. از سال ۱۳۱۲ با سمت استادی به تدریس در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول شد و بعدها عضویت فرهنگستان ایران را یافت. در سال ۱۳۲۲ جزو هیئتی از استادان ایرانی همراه با علیاصغر حکمت و ابراهیم پورداوود بههند سفر کرد. در سال ۱۳۲۴ به منظور مطالعه به فرانسه رفت و دو سال در آن کشور اقامت داشت. وی تا پایان زندگی به عنوان استاد در دانشگاه تهران تدریس کرد.
(زاده ۲۹ آبان ۱۲۷۵ کرمانشاه -- درگذشته ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ تهران) شاعر، نویسنده، مورخ و مترجم
او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان سنلویی گذراند و از همان هنگام به تشویق نظام وفا که معلم ادبیات او بود، به سرودن شعر پرداخت. وی فلسفه و رموز عرفان را نزد الهی قمشهای و کیوان قزوینی فراگرفت و به کار در وزارت معارف، مالیه و دربار پرداخت. در همان زمان جرگه دانشوری را تأسیس کرد که بعدها بههمت ملکالشعرا بهار به انجمن دانشکده تبدیل شد. او ضمن همکاری با مجله دانشکده، با نویسندگان و شعرای آن دوره، محمدتقی بهار، سعید نفیسی، عباس اقبال، ابراهیم الفت و دیگران همکاری میکرد. وی عضو "انجمن ادبی ایران" شد و نخستین تألیف خود را در احوال "ابن یمین فریومدی" شاعر سلسله سربداران، انتشار داد.
از سال ۱۳۰۰ مقالههایش را در روزنامه شفق سرخ به سردبیری علی دشتی انتشار داد و همین مقالات موجب شهرت ادبی او شد. در این بین به یادگیری زبانهای عربی و انگلیسی و تکمیل زبان فرانسوی پرداخت و زبان پهلوی را نزد هرتسفلد آموخت. از سال ۱۳۱۲ با سمت استادی به تدریس در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران مشغول شد و بعدها عضویت فرهنگستان ایران را یافت. در سال ۱۳۲۲ جزو هیئتی از استادان ایرانی همراه با علیاصغر حکمت و ابراهیم پورداوود بههند سفر کرد. در سال ۱۳۲۴ به منظور مطالعه به فرانسه رفت و دو سال در آن کشور اقامت داشت. وی تا پایان زندگی به عنوان استاد در دانشگاه تهران تدریس کرد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
#حافظ
#حامد_نیکپی
ویدئو کلیپ زیبا از رقص سماع ، قونیه ، حافظیه ، و تذکره ی شاعرانه
.
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
#حافظ
#حامد_نیکپی
ویدئو کلیپ زیبا از رقص سماع ، قونیه ، حافظیه ، و تذکره ی شاعرانه
.