شهر خالیست ز عُشّاق بُوَد کز طَرَفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
کو کریمی؟ که ز بزمِ طربش غمزدهای
جرعهای دَرکشد و دفعِ خُماری بکند
حافظا گر نَرَوی از دَرِ او، هم روزی
گذری بر سرت از گوشه کِناری بکند
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
کو کریمی؟ که ز بزمِ طربش غمزدهای
جرعهای دَرکشد و دفعِ خُماری بکند
حافظا گر نَرَوی از دَرِ او، هم روزی
گذری بر سرت از گوشه کِناری بکند
بر درگه دوست، هر که صادق برود
تا حشر ز خاطرش علائق برود
صد ساله نماز عابد صومعهدار
قربان سر نیاز عاشق برود
#شیخ_بهایی
تا حشر ز خاطرش علائق برود
صد ساله نماز عابد صومعهدار
قربان سر نیاز عاشق برود
#شیخ_بهایی
جانا چه واقع است بگو تا چه کردهایم؟
با ما چه شد که بد شدهای ما چه کرده ایم؟
آیا چه شد که پهلوی ما جا نمیکنی؟
از ما چه کار سرزده بیجا چه کردهایم؟
بندد کمر به کشتن ما هر که بنگریم
چون است ما به مردم دنیا چه کردهایم
وحشی به پای دار چو ما را برند خلق
از بهر چیست این همه غوغا چه کردهایم
#وحشی_بافقی
با ما چه شد که بد شدهای ما چه کرده ایم؟
آیا چه شد که پهلوی ما جا نمیکنی؟
از ما چه کار سرزده بیجا چه کردهایم؟
بندد کمر به کشتن ما هر که بنگریم
چون است ما به مردم دنیا چه کردهایم
وحشی به پای دار چو ما را برند خلق
از بهر چیست این همه غوغا چه کردهایم
#وحشی_بافقی
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
در عبارت مینیاید چهره زیبای تو
چون تو حاضر میشوی من غایب از خود میشوم
بس که حیران میبماند وهم در سیمای تو
کاشکی صد چشم از این بی خوابتر بودی مرا
تا نظر میکردمی در منظر زیبای تو
ای که در دل جای داری بر سر چشمم نشین
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو
گر ملامت میکنندم ور قیامت میشود
بنده سر خواهد نهاد آن گه ز سر سودای تو
در ازل رفتهست ما را با تو پیوندی که هست
افتقار ما نه امروزست و استغنای تو
گر بخوانی پادشاهی ور برانی بندهایم
رای ما سودی ندارد تا نباشد رای تو
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
نفس ما قربان توست و رخت ما یغمای تو
ما سراپای تو را ای سروتن چون جان خویش
دوست میداریم و گر سر میرود در پای تو
وین قبای صنعت سعدی که در وی حشو نیست
حد زیبایی ندارد خاصه بر بالای تو
حضرت سعدي
در عبارت مینیاید چهره زیبای تو
چون تو حاضر میشوی من غایب از خود میشوم
بس که حیران میبماند وهم در سیمای تو
کاشکی صد چشم از این بی خوابتر بودی مرا
تا نظر میکردمی در منظر زیبای تو
ای که در دل جای داری بر سر چشمم نشین
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو
گر ملامت میکنندم ور قیامت میشود
بنده سر خواهد نهاد آن گه ز سر سودای تو
در ازل رفتهست ما را با تو پیوندی که هست
افتقار ما نه امروزست و استغنای تو
گر بخوانی پادشاهی ور برانی بندهایم
رای ما سودی ندارد تا نباشد رای تو
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
نفس ما قربان توست و رخت ما یغمای تو
ما سراپای تو را ای سروتن چون جان خویش
دوست میداریم و گر سر میرود در پای تو
وین قبای صنعت سعدی که در وی حشو نیست
حد زیبایی ندارد خاصه بر بالای تو
حضرت سعدي
منتظرکسی باش که حتی اگر
درساده ترین لباس بودی حاضر باشد
تو را به همه ی دنیا نشان دهد وبگوید:
#این دنیای من است..
#حسین_پناهی
درساده ترین لباس بودی حاضر باشد
تو را به همه ی دنیا نشان دهد وبگوید:
#این دنیای من است..
#حسین_پناهی
Sharab [Nex1Music.IR]
Sohrab
گفتم ای مرشد میخانه ی عشق
دوسه پیمانه مرا مهمان کن
احتیاجم همه مستی است
دلم پر خون است
توبیا بر دل یک عاشق زار
یک نفس احسان کن
پاسخم داد؛بهای طلبت بسیاراست
درازای دو سه پیمانه می کهنه ی ناب
که تورا مست تا دل شب
چی برایم داری؟
کیسه ی زر دادم
پیر زرهای مرا برگرداند
گفت:این مستی وشیدایی وعشق
به زر این جا ندهند ارچه هزاران باشد
گر که عاشق شدی و مست شدن شیوه توست
بایدت دل بدهی..
سینه ات رابشگاف
ودلت را به بهایمی میخانه بده
سینه را چاک زدم
ودل پرخون وپرتپش را
درازای شبی ازعشق تو بی خویش شدن
بخشیدم...
دوسه پیمانه مرا مهمان کن
احتیاجم همه مستی است
دلم پر خون است
توبیا بر دل یک عاشق زار
یک نفس احسان کن
پاسخم داد؛بهای طلبت بسیاراست
درازای دو سه پیمانه می کهنه ی ناب
که تورا مست تا دل شب
چی برایم داری؟
کیسه ی زر دادم
پیر زرهای مرا برگرداند
گفت:این مستی وشیدایی وعشق
به زر این جا ندهند ارچه هزاران باشد
گر که عاشق شدی و مست شدن شیوه توست
بایدت دل بدهی..
سینه ات رابشگاف
ودلت را به بهایمی میخانه بده
سینه را چاک زدم
ودل پرخون وپرتپش را
درازای شبی ازعشق تو بی خویش شدن
بخشیدم...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برماست که لذت ببریم از زیبایی های دنیا ،
از بوهای خوش، از رنگها،
از جامههای زیبنده،
از موسیقی، از بازیها، از نمایشها
و از همه گونه تفریح که هرکس میتواند بیآن که آزاری به کسی برساند، بدان بپردازد
باید تمامی امکانات و اسباب زندگی رابه کار برد و تا هراندازه که بتوان از آن لذت،
به جا و استفاده درست برد
باید به دیگران پیوست و
درپیوند دادنشان به هم کوشید ؛
زیرا هرچیزکه در راستای پیوند دادن انسان ها به هم باشد ،خوب است و ما و دیگران را در مسیر تعالی قرار خواهد داد.
برای سهیم کردن دیگران در شادی خود باید کوشید، با آگاهی کامل باید باطبیعت و انسان ها یکی شویم
یکدیگر را در آغوش بگیریم،
ای میلیون ها مردم! ...
📘سفر درونی
#رومن رولان
از بوهای خوش، از رنگها،
از جامههای زیبنده،
از موسیقی، از بازیها، از نمایشها
و از همه گونه تفریح که هرکس میتواند بیآن که آزاری به کسی برساند، بدان بپردازد
باید تمامی امکانات و اسباب زندگی رابه کار برد و تا هراندازه که بتوان از آن لذت،
به جا و استفاده درست برد
باید به دیگران پیوست و
درپیوند دادنشان به هم کوشید ؛
زیرا هرچیزکه در راستای پیوند دادن انسان ها به هم باشد ،خوب است و ما و دیگران را در مسیر تعالی قرار خواهد داد.
برای سهیم کردن دیگران در شادی خود باید کوشید، با آگاهی کامل باید باطبیعت و انسان ها یکی شویم
یکدیگر را در آغوش بگیریم،
ای میلیون ها مردم! ...
📘سفر درونی
#رومن رولان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدا براى پالايش شما
رنج را نمىفرستد
لازم نيست در اينجا
در جهنم زندگى کنيد
تا بتوانید بعداً مقيم فردوس شويد
بهشت يعنی هماهنگى و صلح و آرامش
و آشتی با خودتان،
همنوعانتان و آفريدگارتان.
#قانون_شفا
#کاترین_پاندر
غم دنیا نخواهد یافت پایان
خوشا در بر رخ ِشادی گشایان
#فریدون مشیری
رنج را نمىفرستد
لازم نيست در اينجا
در جهنم زندگى کنيد
تا بتوانید بعداً مقيم فردوس شويد
بهشت يعنی هماهنگى و صلح و آرامش
و آشتی با خودتان،
همنوعانتان و آفريدگارتان.
#قانون_شفا
#کاترین_پاندر
غم دنیا نخواهد یافت پایان
خوشا در بر رخ ِشادی گشایان
#فریدون مشیری
🔵 به هوش باشیم 🔵
( ۲۷۰)
⭕️جعلیاتِ نا آگاهان⭕️
در
❗️صفحاتِ مجازی❗️
📌ساختِ جعلیات به نامِ مولانا
🔻همچنان ادامه دارد 🔻
ببینید مولانا به چه زیبایی عشق رو معنی کرده...
ای که می پرسی نشان عشق چیست ؟
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست.
عشق یعنی مشکلی اسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی.
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
واگذاری آب را ، بر تشنه تر
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ، ممکن شود
✅ #شاعر_اصلی
✍ #مجتبی_کاشانی
#جعل_شده بنامِ 👇👇
❌ #مولانا
❌ #اشعار_جعلی_را_بشناسیم
❌ #متون_جعلی_را_بشناسیم
❌ #اشعار_جعلی_منتشر_نکنیم
( ۲۷۰)
⭕️جعلیاتِ نا آگاهان⭕️
در
❗️صفحاتِ مجازی❗️
📌ساختِ جعلیات به نامِ مولانا
🔻همچنان ادامه دارد 🔻
ببینید مولانا به چه زیبایی عشق رو معنی کرده...
ای که می پرسی نشان عشق چیست ؟
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست.
عشق یعنی مشکلی اسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی.
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
واگذاری آب را ، بر تشنه تر
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ، ممکن شود
✅ #شاعر_اصلی
✍ #مجتبی_کاشانی
#جعل_شده بنامِ 👇👇
❌ #مولانا
❌ #اشعار_جعلی_را_بشناسیم
❌ #متون_جعلی_را_بشناسیم
❌ #اشعار_جعلی_منتشر_نکنیم
#انسان عاقل اول مغزش را بکار می اندازد سپس زبان را و نادان اول میگوید سپس فکر میکند
بهمین سادگی تفاوت بین یک ابله و خردمند قابل تشخیص است...
#احمد_شاملو
بهمین سادگی تفاوت بین یک ابله و خردمند قابل تشخیص است...
#احمد_شاملو
با من صنما دل یکدله کن گر سر ننهم آنگه گله کن
شهرام ناظری
با من صنما
استاد شهرام ناظری
با من صنما دل یکدله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
آخر تو شبی رحمی نکنی
بر رنگ و رخ همچون زر من
تو سرو و گل و من سایه ی تو
من کشته ی تو، تو حیدر من
رحمی نکند چشم خوش تو
بر نوحه و این چشم تر من
باده نخورم ور زان که خورم
بوسه دهد او بر ساغر من
مولانا
ما را با آن کسی که اتصال باشد،
دم به دم با وی در سخنیم.
در خموشی و غیبت و در حضور،
بلکه در جنگ هم، به هم آمیختهایم.
اگرچه مشت بر همدیگر میزنیم،
با وی در سخنیم و یگانهایم
و متصلیم.
#مولانا
فیه ما فیه
استاد شهرام ناظری
با من صنما دل یکدله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
آخر تو شبی رحمی نکنی
بر رنگ و رخ همچون زر من
تو سرو و گل و من سایه ی تو
من کشته ی تو، تو حیدر من
رحمی نکند چشم خوش تو
بر نوحه و این چشم تر من
باده نخورم ور زان که خورم
بوسه دهد او بر ساغر من
مولانا
ما را با آن کسی که اتصال باشد،
دم به دم با وی در سخنیم.
در خموشی و غیبت و در حضور،
بلکه در جنگ هم، به هم آمیختهایم.
اگرچه مشت بر همدیگر میزنیم،
با وی در سخنیم و یگانهایم
و متصلیم.
#مولانا
فیه ما فیه
پروردگارا:
مرا در حضورت غیب و پنهان نما و در وجودت فنایم ساز و در شهودت مستهلکم کن، و میان من و بازدارندگانی که میان من و تو را قطع میکنند، قطع نما و مرا به خودت از هر بازدارنده ای که مرا از تو باز میدارد مشغول دار...
محی الدین عربی
مرا در حضورت غیب و پنهان نما و در وجودت فنایم ساز و در شهودت مستهلکم کن، و میان من و بازدارندگانی که میان من و تو را قطع میکنند، قطع نما و مرا به خودت از هر بازدارنده ای که مرا از تو باز میدارد مشغول دار...
محی الدین عربی
آنچه گفتی که :
" تعریف، و گواهی عاشق نشوند؛ زیرا که : خاصیت عشق، آنست که، عیب، هنر نماید !"،...
آیا این نتوان طرف امکان گرفتن که :
هم عاشق باشد، و هم قوت بینائی و تمیز، باقی باشد؟!
گفتم :
امکان را، نتوان منع کردن !
شمس تبریزی
" تعریف، و گواهی عاشق نشوند؛ زیرا که : خاصیت عشق، آنست که، عیب، هنر نماید !"،...
آیا این نتوان طرف امکان گرفتن که :
هم عاشق باشد، و هم قوت بینائی و تمیز، باقی باشد؟!
گفتم :
امکان را، نتوان منع کردن !
شمس تبریزی
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن
به زانکه بزرق زاهدی ورزیدن
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود
پس روی بهشت کس نخواهد دیدن
#خیام
- رباعی شمارهٔ ۱۴۷
به زانکه بزرق زاهدی ورزیدن
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود
پس روی بهشت کس نخواهد دیدن
#خیام
- رباعی شمارهٔ ۱۴۷
《 هو 》
والحَبیبُ یَفعَلُ ما یَشاء.
و معشوق هر چه خواهد کند.
رساله قشیریه
والحَبیبُ یَفعَلُ ما یَشاء.
و معشوق هر چه خواهد کند.
رساله قشیریه
《 هو 》
بیا ... بیا ...
که مرا با تو ماجرایی هست..!
سعــــدی جان
بیا ... بیا ...
که مرا با تو ماجرایی هست..!
سعــــدی جان