《 هو 》
در میان پرده خون ، عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق دیده زان سوی بازار او بازارها
ای بسا منصور پنهان ز اعتماد جان عشق
ترک منبرها بگفته ، بر شده بر دارها
عاشقان دردکش را در درونه ذوقها
عاقلان تیره دل را در درون انکارها
عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها
هین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکن
تا ببینی در درون خویشتن گلزارها
شمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرف
چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها
حضرت #مولانا
در میان پرده خون ، عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها
عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
عشق دیده زان سوی بازار او بازارها
ای بسا منصور پنهان ز اعتماد جان عشق
ترک منبرها بگفته ، بر شده بر دارها
عاشقان دردکش را در درونه ذوقها
عاقلان تیره دل را در درون انکارها
عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست
عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها
هین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکن
تا ببینی در درون خویشتن گلزارها
شمس تبریزی تویی خورشید اندر ابر حرف
چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها
حضرت #مولانا
چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود
نرگس به هوای می قدح ساز شود
فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود
#حافظ
- رباعی شمارهٔ ۱۴
نرگس به هوای می قدح ساز شود
فارغ دل آن کسی که مانند حباب
هم در سر میخانه سرانداز شود
#حافظ
- رباعی شمارهٔ ۱۴
من از کجا؟ ، پند از کجا؟ ،،، باده بگردان ، ساقیا ،
آن جامِ جانافزای را ،،، بَرریز بر جان ، ساقیا ،
بر دستِ من نِهْ ، جامِ جان ،،، ای دستگیرِ عاشقان ،
دور از لبِ بیگانگان ،،، پیش آر پنهان ، ساقیا ،
#مولانا
آن جامِ جانافزای را ،،، بَرریز بر جان ، ساقیا ،
بر دستِ من نِهْ ، جامِ جان ،،، ای دستگیرِ عاشقان ،
دور از لبِ بیگانگان ،،، پیش آر پنهان ، ساقیا ،
#مولانا
《 هو 》
اگر به عرش روی سودی نباشد
واگر بر بالای عرش روی
و اگر زیر هفت طبقه زمین
هیچ سود نباشد....
در دل میباید باز شود.
حضرت #شمس تبریزی
اگر به عرش روی سودی نباشد
واگر بر بالای عرش روی
و اگر زیر هفت طبقه زمین
هیچ سود نباشد....
در دل میباید باز شود.
حضرت #شمس تبریزی
《 هو 》
« لمعات »
لمعه هشتم
محبوب یا در آینۀ صورت روی نماید،
یا در آینۀ معنی،
یا ورای صورت و معنی.
اگر جمال بر نظر محب،
در کسوت صورت جلوه دهد،
محب از شهود لذت تواند یافت
و از ملاحظه قوت تواند گرفت.
اینجا سر:
رأیت ربی فی احسن صورة با او گوید: فاینما تولوا فثم وجه الله،
چه معنی دارد؟
و معنی:
الله نور السموات والارض
با وی در میان نهد که عاشق چرا گوید:
یاری دارم که جسم و جان
صورت اوست
چه جسم و چه جان؟
جمله جهان صورت اوست
هر صورت خوب و معنی پاکیزه
کاندر نظر من آید آن صورت اوست
اگر جلال او از درون پردۀ معنی در عالم ارواح تاختن آرد،
محب را از خود چنان بستاند که از او نه رسم ماند و نه اسم،
اینجا محب نه لذت شهود یابد
و نه ذوق وجود.
اینجا فنای:
من لم یکن و بقای:
من لم یزل،
با وی روی نماید که:
شعر
ظهرت لمن ابقیت بعد فنائه
فکان بلاکون لانک کنته
چگونه باشد؛
و اگر محبوب حجاب صورت
و معنی از پیش جمال و جلال برافکند، سطوت ذات اینجا با محب همه این گوید:
بیت
در شهر بگوی یا تو باشی یا من
کاشفته بود کار ولایت بدو تن
محب رخت بر بندد که:
اذا جاء نهرالله بطل نهر عیسی.
پشه پیش سلیمان از باد بفریاد آمد،
فرمود که:
خصم خود را حاضر کند،
گفت:
اگر مرا طاقت مقاومت او بودی
بفریاد نیامدمی.
در کدام آینه درآید او؟
خلق را روی کی نماید او؟
حضرت #فخرالدین عراقی
« لمعات »
لمعه هشتم
محبوب یا در آینۀ صورت روی نماید،
یا در آینۀ معنی،
یا ورای صورت و معنی.
اگر جمال بر نظر محب،
در کسوت صورت جلوه دهد،
محب از شهود لذت تواند یافت
و از ملاحظه قوت تواند گرفت.
اینجا سر:
رأیت ربی فی احسن صورة با او گوید: فاینما تولوا فثم وجه الله،
چه معنی دارد؟
و معنی:
الله نور السموات والارض
با وی در میان نهد که عاشق چرا گوید:
یاری دارم که جسم و جان
صورت اوست
چه جسم و چه جان؟
جمله جهان صورت اوست
هر صورت خوب و معنی پاکیزه
کاندر نظر من آید آن صورت اوست
اگر جلال او از درون پردۀ معنی در عالم ارواح تاختن آرد،
محب را از خود چنان بستاند که از او نه رسم ماند و نه اسم،
اینجا محب نه لذت شهود یابد
و نه ذوق وجود.
اینجا فنای:
من لم یکن و بقای:
من لم یزل،
با وی روی نماید که:
شعر
ظهرت لمن ابقیت بعد فنائه
فکان بلاکون لانک کنته
چگونه باشد؛
و اگر محبوب حجاب صورت
و معنی از پیش جمال و جلال برافکند، سطوت ذات اینجا با محب همه این گوید:
بیت
در شهر بگوی یا تو باشی یا من
کاشفته بود کار ولایت بدو تن
محب رخت بر بندد که:
اذا جاء نهرالله بطل نهر عیسی.
پشه پیش سلیمان از باد بفریاد آمد،
فرمود که:
خصم خود را حاضر کند،
گفت:
اگر مرا طاقت مقاومت او بودی
بفریاد نیامدمی.
در کدام آینه درآید او؟
خلق را روی کی نماید او؟
حضرت #فخرالدین عراقی
《 هو 》
به هر چیزی که فکر کنی، همان میشوی
هر چیزی را که احساس کنی، جذبش میکنی
و هر چیزی را که تصور کنی، خلقش میکنی
عارف هندی #بودا
به هر چیزی که فکر کنی، همان میشوی
هر چیزی را که احساس کنی، جذبش میکنی
و هر چیزی را که تصور کنی، خلقش میکنی
عارف هندی #بودا
بگذشت بر آب چشم همچون جویم
پنداشت کزو مرحمتی میجویم
من قصهٔ خویشتن بدو چون گویم؟
ترکست و به چوگان بزند چون گویم
#سعدی
- رباعی شمارهٔ ۱۱۴
پنداشت کزو مرحمتی میجویم
من قصهٔ خویشتن بدو چون گویم؟
ترکست و به چوگان بزند چون گویم
#سعدی
- رباعی شمارهٔ ۱۱۴
هم نور دل منی و هم راحت جان
هم فتنه برانگیزی وهم فتنه نشان
ماراگوئی چه داری ازدوست نشان
ما را از دوست بینشانیست نشان
#مولانا
هم فتنه برانگیزی وهم فتنه نشان
ماراگوئی چه داری ازدوست نشان
ما را از دوست بینشانیست نشان
#مولانا
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #زاری_کردن_رستم_بر_سهراب فردوسی « شاهنامه » « سهراب » بخش ۲۳ ( #قسمت_سوم ) ۳۵ نکوهش فراوان کند زالِ زر ، همان نیز ، رودابهٔ پُرهنر ، ۳۶ که رستم ، به کینه بر او ، دست یافت ، به دشنه ، جگرگاهِ او برشکافت ، ۳۷ چه گویند گُردان و گردنکشان؟…
داستان رستم و سهراب
#زاری_کردن_رستم_بر_سهراب
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۳
( #قسمت_چهارم )
۵۳
بهرستم چنین گفت کاوس کی : ،
که از کوهِ البرز ، تا برگِ نی ،
۵۴
همی بُرد خواهد ،،، به گَردش ، سپهر ،
نباید فگندن بِدین خاک ، مِهر ،
۵۵
یکی ، زود سازد ،،، یکی ، دیرتر ،
سرانجام ، بر مرگ ، باشد گذر ،
۵۶
دل و جان ، بدین رفته ،،، خرسند کن ،
همه ، گوش سویِ خردمند کن ،
۵۷
اگر ، آسمان بر زمین ، بر زنی ،
وگر ، آتش اندر جهان ، در زنی ،
۵۸
نیابی همه ، رفته را ، باز ، جای ،
روانش ، کُهن دان ، به دیگر سرای ،
۵۹
من از دور دیدم ، بَر و یالِ اوی ،
چنان بُرز و بالا و کوپالِ اوی ،
۶۰
بگفتم ، به تُرکان نمانَد همی ،
ز تخمِ بزرگان بمانَد همی ،
۶۱
زمانه برانگیختش با سپاه ،
که ایدر ، بهدستِ تو ، گردد تباه ،
۶۲
چه سازی و؟ ، درمانِ این کار ، چیست؟ ،
برین رفته ، تا چند خواهی گریست؟ ،
۶۳
بدو گفت رستم : ، که او خود گذشت ،
نشستست هومان ، درین پهندشت ،
۶۴
ز توران ، سرانند و ،،، چندی ، ز چین ،
ازیشان ، بهدلدر ، مَدار ایچ کین ،
۶۵
زواره ، سپه را گذارد به راه ،
به نیرویِ یزدان و ، فرمانِ شاه ،
۶۶
بدو گفت شاه : ، ای گَوِ نامجوی ،
ازین رزم ، اندوهت آید به روی ،
۶۷
گر ، ایشان ، به من چند بد کردهاند ،
وگر ، دود از ایران برآوردهاند ،
۶۸
ولیکن ، چو رایِ تو ، با جنگ نیست ،
مرا نیز ، با جنگ ، آهنگ نیست ،
۶۹
دلِ من ، ز دردِ تو ،،، شد پُر ز درد ،
نخواهم از ایشان ، همی یاد کرد ،
۷۰
هجیرِ دلاور ، بیامد ز راه ،
چنین گفت : ، کز پیش ،،، رفت آن سپاه ،
#پایان_بخش ۲۳
بخش ۲۴ : « وز آنجایگه شاه لشکر براند »
بخش ۲۲ : « به گودرز گفت آنزمان پهلوان »
ادامه دارد 👇👇👇
#زاری_کردن_رستم_بر_سهراب
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۳
( #قسمت_چهارم )
۵۳
بهرستم چنین گفت کاوس کی : ،
که از کوهِ البرز ، تا برگِ نی ،
۵۴
همی بُرد خواهد ،،، به گَردش ، سپهر ،
نباید فگندن بِدین خاک ، مِهر ،
۵۵
یکی ، زود سازد ،،، یکی ، دیرتر ،
سرانجام ، بر مرگ ، باشد گذر ،
۵۶
دل و جان ، بدین رفته ،،، خرسند کن ،
همه ، گوش سویِ خردمند کن ،
۵۷
اگر ، آسمان بر زمین ، بر زنی ،
وگر ، آتش اندر جهان ، در زنی ،
۵۸
نیابی همه ، رفته را ، باز ، جای ،
روانش ، کُهن دان ، به دیگر سرای ،
۵۹
من از دور دیدم ، بَر و یالِ اوی ،
چنان بُرز و بالا و کوپالِ اوی ،
۶۰
بگفتم ، به تُرکان نمانَد همی ،
ز تخمِ بزرگان بمانَد همی ،
۶۱
زمانه برانگیختش با سپاه ،
که ایدر ، بهدستِ تو ، گردد تباه ،
۶۲
چه سازی و؟ ، درمانِ این کار ، چیست؟ ،
برین رفته ، تا چند خواهی گریست؟ ،
۶۳
بدو گفت رستم : ، که او خود گذشت ،
نشستست هومان ، درین پهندشت ،
۶۴
ز توران ، سرانند و ،،، چندی ، ز چین ،
ازیشان ، بهدلدر ، مَدار ایچ کین ،
۶۵
زواره ، سپه را گذارد به راه ،
به نیرویِ یزدان و ، فرمانِ شاه ،
۶۶
بدو گفت شاه : ، ای گَوِ نامجوی ،
ازین رزم ، اندوهت آید به روی ،
۶۷
گر ، ایشان ، به من چند بد کردهاند ،
وگر ، دود از ایران برآوردهاند ،
۶۸
ولیکن ، چو رایِ تو ، با جنگ نیست ،
مرا نیز ، با جنگ ، آهنگ نیست ،
۶۹
دلِ من ، ز دردِ تو ،،، شد پُر ز درد ،
نخواهم از ایشان ، همی یاد کرد ،
۷۰
هجیرِ دلاور ، بیامد ز راه ،
چنین گفت : ، کز پیش ،،، رفت آن سپاه ،
#پایان_بخش ۲۳
بخش ۲۴ : « وز آنجایگه شاه لشکر براند »
بخش ۲۲ : « به گودرز گفت آنزمان پهلوان »
ادامه دارد 👇👇👇
#یک حبه نور
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ
و کسانی که برای [به دست آوردن خشنودی] ما [با جان و مال] کوشیدند، بی تردید آنان را به راه های خود [راه رشد، سعادت، کمال، کرامت، بهشت و مقام قرب] راهنمایی می کنیم؛ و یقیناً خدا با نیکوکاران است.
#عنکبوت -آیه ۶۹
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ
و کسانی که برای [به دست آوردن خشنودی] ما [با جان و مال] کوشیدند، بی تردید آنان را به راه های خود [راه رشد، سعادت، کمال، کرامت، بهشت و مقام قرب] راهنمایی می کنیم؛ و یقیناً خدا با نیکوکاران است.
#عنکبوت -آیه ۶۹
گاهی پیش میاد
برای داشتن بعضی چیزها تو زندگیمون خیلی عجله می کنیم
و وقتی نمیشه احساس نا امیدی می کنیم.
اماهر چیزی زمانی داره و حکمتی پشتش هست که ما نمی دونیم..
پس صبور باشیم.
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
ﺩﻧﯿﺎﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰﭘﮋﻭﺍﮎ ﻧﯿﺴﺖ
یادمان باشد
زندگی انعکاس رفتارماست
انعکاس من برمن...
پس حواسمان باشد
بهترین باشیم
تابهترین دریافت کنیم!
بهترین هارابرایت آرزومندم
🌺🌺🌺
شاد باشی
برای داشتن بعضی چیزها تو زندگیمون خیلی عجله می کنیم
و وقتی نمیشه احساس نا امیدی می کنیم.
اماهر چیزی زمانی داره و حکمتی پشتش هست که ما نمی دونیم..
پس صبور باشیم.
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
ﺩﻧﯿﺎﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰﭘﮋﻭﺍﮎ ﻧﯿﺴﺖ
یادمان باشد
زندگی انعکاس رفتارماست
انعکاس من برمن...
پس حواسمان باشد
بهترین باشیم
تابهترین دریافت کنیم!
بهترین هارابرایت آرزومندم
🌺🌺🌺
شاد باشی
زبان فارسی:
زبان فارسى در ٢٩ كشور جهان صحبت میشه، که در ردیف ششم بعد از زبان اسپانيايى و قبل از زبان آلمانى (از نظر تعداد كشورهایی که توی اونها فارسى صحبت میکنند) ردهبندى شده!
زبان فارسى دومین زبان كلاسيک جهان بعد از زبان يونانى شناخته شده و همهٔ ويژگیهاى يک زبان كلاسيک رو داره. زبانهاى لاتين و سانسكريت در رديفهاى سوم و چهارم قرار دارند!!
زبان فارسى از نظر تنوع مَتَل (ضربالمثل) بین سه کشور اول دنیاست!
زبان فارسی از نظر دامنه و تنوع واژهها يكى از پرمايهترين و بزرگترين زبانهای دنیاست.
در كمتر زبانى فرهنگلغاتى مثل لغتنامهی ١٨جلدی دهخدا و يا فرهنگ معين در ۶ جلد ديده میشه!!
زبان فارسى توانايى ساختن ۲۲۵ ميليون واژه را داره كه در ميان زبانهاى گيتى بىهمتاست!!
زبان فارسی سیزدهمین زبان پرکاربرد در محتوای وب و اینترنته!!
زبان فارسى يک سده از لاتين و دوازده سده از انگليسى جلوتره!!
از ده شاعر برتر جهان پنج نفر از آنها فارسیزباناند.
آخرین نکته هم اینکه زبان فارسی زبانیست که میشه تعداد زیادی فعل رو کنار هم گذاشت و در آخر هم یه جمله معنیدار داشت. مثلا:
داشتم، میرفتم، دیدم، گرفته، نشسته، گفتم، بذار، بپرسم، ببینم، میاد، نمیاد، دیدم، میگه، نمیخوام، بیام، میخوام، برم، بگیرم، بخوابم!!!
زبان فارسى در ٢٩ كشور جهان صحبت میشه، که در ردیف ششم بعد از زبان اسپانيايى و قبل از زبان آلمانى (از نظر تعداد كشورهایی که توی اونها فارسى صحبت میکنند) ردهبندى شده!
زبان فارسى دومین زبان كلاسيک جهان بعد از زبان يونانى شناخته شده و همهٔ ويژگیهاى يک زبان كلاسيک رو داره. زبانهاى لاتين و سانسكريت در رديفهاى سوم و چهارم قرار دارند!!
زبان فارسى از نظر تنوع مَتَل (ضربالمثل) بین سه کشور اول دنیاست!
زبان فارسی از نظر دامنه و تنوع واژهها يكى از پرمايهترين و بزرگترين زبانهای دنیاست.
در كمتر زبانى فرهنگلغاتى مثل لغتنامهی ١٨جلدی دهخدا و يا فرهنگ معين در ۶ جلد ديده میشه!!
زبان فارسى توانايى ساختن ۲۲۵ ميليون واژه را داره كه در ميان زبانهاى گيتى بىهمتاست!!
زبان فارسی سیزدهمین زبان پرکاربرد در محتوای وب و اینترنته!!
زبان فارسى يک سده از لاتين و دوازده سده از انگليسى جلوتره!!
از ده شاعر برتر جهان پنج نفر از آنها فارسیزباناند.
آخرین نکته هم اینکه زبان فارسی زبانیست که میشه تعداد زیادی فعل رو کنار هم گذاشت و در آخر هم یه جمله معنیدار داشت. مثلا:
داشتم، میرفتم، دیدم، گرفته، نشسته، گفتم، بذار، بپرسم، ببینم، میاد، نمیاد، دیدم، میگه، نمیخوام، بیام، میخوام، برم، بگیرم، بخوابم!!!
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🌸لحظههاتتون خوشآهنگ🌸
🌸لحظههاتتون خوشآهنگ🌸
یارب نظری بر من سرگردان کن
لطفی بمن دلشده ی حیران کن
با من مکن آنچه من سزای آنم
آنچه از کرم و لطف تو زیبد آن کن
#ابو_سعید_ابوالخیر
لطفی بمن دلشده ی حیران کن
با من مکن آنچه من سزای آنم
آنچه از کرم و لطف تو زیبد آن کن
#ابو_سعید_ابوالخیر
مهربان باش، اما از آدمهای پرتوقع فاصله بگیر مقیاست را به هم می زنند وحرمت مهرت را می شکنند، آنها حافظه ضعیفی دارند، خوبی ها را زود فراموش می کنند.
#محمود_دولت_آبادی
#محمود_دولت_آبادی
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمیپرستی
سلطان من خدا را زلفت شکست ما را
تا کی کند سیاهی چندین درازدستی
در گوشه سلامت مستور چون توان بود
تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی
آن روز دیده بودم این فتنهها که برخاست
کز سرکشی زمانی با ما نمینشستی
عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ
چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی
حضرت حافظ
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمیپرستی
سلطان من خدا را زلفت شکست ما را
تا کی کند سیاهی چندین درازدستی
در گوشه سلامت مستور چون توان بود
تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی
آن روز دیده بودم این فتنهها که برخاست
کز سرکشی زمانی با ما نمینشستی
عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ
چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی
حضرت حافظ