عُلُوِّ همّت از بیدستوپایی عذر میخواهد
نباشد پردهپوشی چون سواری عیبِ لنگی را
#تأثیر_تبریزی
تصویر: استینا کاستروپ ورزشکار معلولِ بدون پا، دارندهٔ مدال برنز اسبسواری پارالمپیک
نباشد پردهپوشی چون سواری عیبِ لنگی را
#تأثیر_تبریزی
تصویر: استینا کاستروپ ورزشکار معلولِ بدون پا، دارندهٔ مدال برنز اسبسواری پارالمپیک
در درگه ما دوستی یک دله کن
هر چیز که غیرماست آنرا یله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن
#ابو_سعید_ابوالخیر
هر چیز که غیرماست آنرا یله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در ما
گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن
#ابو_سعید_ابوالخیر
خداوند ما را قدمی داد که به یک قدم از عرش تا به ثری شدیم و از ثری به عرش باز آمدیم، پس بدانستیم که هیچ جا نرفتهایم. خداوند ندا کرد که: آن کس را که قدم چنین بود او کجا رسیده باشد؟ من نیز گفتم: دراز سفرا که ماییم و کوتاه سفرا که ماییم! چند همی گردم از پس خویش؟
شيخ ابوالحسن خرقانی
شيخ ابوالحسن خرقانی
جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا
ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا
دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبهای
ورنه پای ما کجا وین راه بیپایان کجا
#هاتف_اصفهانی
ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا
دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبهای
ورنه پای ما کجا وین راه بیپایان کجا
#هاتف_اصفهانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه تماشایی ست این پرواز بر فراز ایوانِ تماشا
و چه خوب گفت صفای اصفهانی در قصیده اش:
بر دلشدگان سوز تو دردیست که درمان
بر سوختگان درد تو سوزیست که سازست
نمایی از غروب ایوان ستون دار چهار صد ساله#عالی_قاپو با نمای #بازار_قیصریه
#اصفهان
و چه خوب گفت صفای اصفهانی در قصیده اش:
بر دلشدگان سوز تو دردیست که درمان
بر سوختگان درد تو سوزیست که سازست
نمایی از غروب ایوان ستون دار چهار صد ساله#عالی_قاپو با نمای #بازار_قیصریه
#اصفهان
کانال تلگرامیsmsu43@
استاد شجریان - به جانان
به جانان جان رها کردیم و رفتیم
که کردهست اینکه ما کردیم و رفتیم
ساز و آواز
•
#شجریان محمدرضا
• ویولن: اسدالله ملک
• شعر: مولانا
• مایه: مخالف
که کردهست اینکه ما کردیم و رفتیم
ساز و آواز
•
#شجریان محمدرضا
• ویولن: اسدالله ملک
• شعر: مولانا
• مایه: مخالف
صنما بیار باده بنشان خمار مستان
که ببرد عشق رویت همگی قرار مستان
می کهنه را کشان کن به صبوح گلستان کن
که به جوش اندرآمد فلک از عقار مستان
بده آن قرار جان را گل و لاله زار جان را
ز نبات و قند پر کن دهن و کنار مستان
قدحی به دست برنه به کف شکرلبان ده
بنشان به آب رحمت به کرم غبار مستان
صنما به چشم مستت دل و جان غلام دستت
به می خوشی که هستت ببر اختیار مستان
چو شراب لاله رنگت به دماغها برآید
گل سرخ شرم دارد ز رخ و عذار مستان
چو جناح و قلب مجلس ز شراب یافت مونس
ببرد گلوی غم را سر ذوالفقار مستان
صنما تو روز مایی غم و غصه سوز مایی
ز تو است ای معلا همه کار و بار مستان
بکشان تو گوش شیران چو شتر قطارشان کن
که تو شیرگیر حقی به کفت مهار مستان
ز عقیق جام داری نمکی تمام داری
چه غریب دام داری جهت شکار مستان
سخنی بماند جانی که تو بیبیان بدانی
که تو رشک ساقیانی سر و افتخار مستان
#حضرت_عشق_مولانا
که ببرد عشق رویت همگی قرار مستان
می کهنه را کشان کن به صبوح گلستان کن
که به جوش اندرآمد فلک از عقار مستان
بده آن قرار جان را گل و لاله زار جان را
ز نبات و قند پر کن دهن و کنار مستان
قدحی به دست برنه به کف شکرلبان ده
بنشان به آب رحمت به کرم غبار مستان
صنما به چشم مستت دل و جان غلام دستت
به می خوشی که هستت ببر اختیار مستان
چو شراب لاله رنگت به دماغها برآید
گل سرخ شرم دارد ز رخ و عذار مستان
چو جناح و قلب مجلس ز شراب یافت مونس
ببرد گلوی غم را سر ذوالفقار مستان
صنما تو روز مایی غم و غصه سوز مایی
ز تو است ای معلا همه کار و بار مستان
بکشان تو گوش شیران چو شتر قطارشان کن
که تو شیرگیر حقی به کفت مهار مستان
ز عقیق جام داری نمکی تمام داری
چه غریب دام داری جهت شکار مستان
سخنی بماند جانی که تو بیبیان بدانی
که تو رشک ساقیانی سر و افتخار مستان
#حضرت_عشق_مولانا
اکنون هیچ شکی نیست
که در این عالَم مقصودی هست و مطلوبی
و کسی هست که این سراپرده
جهت او برافراشتهاند
و این باقی تَبَع و بندۀ ویاند
و از بهر وی است این بنا
نه او از بهر این بناست.
#حضرت_شمس
که در این عالَم مقصودی هست و مطلوبی
و کسی هست که این سراپرده
جهت او برافراشتهاند
و این باقی تَبَع و بندۀ ویاند
و از بهر وی است این بنا
نه او از بهر این بناست.
#حضرت_شمس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هستی از ذوق خویش سر مست است
رقص مستانه اش ازین دست است
نور در هفت پرده پیچیده ست
تا درین آبگینه گردیده ست...
#هوشنگ_ابتهاج
رقص مستانه اش ازین دست است
نور در هفت پرده پیچیده ست
تا درین آبگینه گردیده ست...
#هوشنگ_ابتهاج
آدمهایی که دنیا را نجات می بخشند
مردی که در باغچهاش کار میکند،
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه واژهای لذت میبرد.
آن دو کارگری که در کافهای در جنوب،
سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزهگری که درباره رنگ یا شکل کوزهای میاندیشد.
حروفچینی که این صفحه را خوب میآراید،
هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراعهای بند معینی از یک شعر بلند را میخوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفتهای میکشد.
آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه میکند یا دلش میخواهد که توجیه کند.
آن کس که از وجود استیونسن شاد است.
آن کس که ترجیح میدهد حق با دیگران باشد.
این آدمها، ناخودآگاه، دنیا را نجات میبخشند.
#خورخه لوئيس بورخس
مردی که در باغچهاش کار میکند،
آن سان که ولتر آرزو داشت.
آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.
آن کس که از یافتن ریشه واژهای لذت میبرد.
آن دو کارگری که در کافهای در جنوب،
سرگرم بازی خاموش شطرنجند.
کوزهگری که درباره رنگ یا شکل کوزهای میاندیشد.
حروفچینی که این صفحه را خوب میآراید،
هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.
زن و مردی که آخرین مصراعهای بند معینی از یک شعر بلند را میخوانند.
آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفتهای میکشد.
آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه میکند یا دلش میخواهد که توجیه کند.
آن کس که از وجود استیونسن شاد است.
آن کس که ترجیح میدهد حق با دیگران باشد.
این آدمها، ناخودآگاه، دنیا را نجات میبخشند.
#خورخه لوئيس بورخس
گر در طلبی ز چشمه در بر ناید
جویندهٔ در به قعر دریا باید
این گوهر قیمتی کسی را شاید
کز آب حیات تشنه بیرون آید
#مولانای_جان
جویندهٔ در به قعر دریا باید
این گوهر قیمتی کسی را شاید
کز آب حیات تشنه بیرون آید
#مولانای_جان
عیب جویا، تو به چشم عیب بین
کی توانی بود هرگز غیب بین
موی بشکافی به عیب دیگران
ور بپرسم عیب تو کوری در آن
#عطار
کی توانی بود هرگز غیب بین
موی بشکافی به عیب دیگران
ور بپرسم عیب تو کوری در آن
#عطار
از شیخ ابوالحسن خرقانی
پرسیدند: جوانمردی چیست؟
گفت: ترک آزار ..
پرسیدند: تا چه حد؟
گفت: تا آنگه که برادری
دستهای گندم خریده باشد
و تو او را گویی که این گران
خریدهای، آزار وی کرده باشی..
پرسیدند: جوانمردی چیست؟
گفت: ترک آزار ..
پرسیدند: تا چه حد؟
گفت: تا آنگه که برادری
دستهای گندم خریده باشد
و تو او را گویی که این گران
خریدهای، آزار وی کرده باشی..
انسان باید آنقدر بزرگ باشد که اشتباهات خود را قبول کند،
آنقدر باهوش باشد که از آنها سود ببرد،
و آنقدر قوی باشد که آنها را اصلاح کند ...
جان مکسول
آنقدر باهوش باشد که از آنها سود ببرد،
و آنقدر قوی باشد که آنها را اصلاح کند ...
جان مکسول
Maste Eshgh
Alireza Ghorbani, Hesam Naseri
مست عشق
#علیرضا_قربانی
در تن بارانی خود
به آفتاب بدهکارم تورا !
ای گل
از قفس بیرون شو
یا گلاب شو
یا بشکن و
همره قاصدک ها پر پر شو
#زهره_زرکشان_خیال
#علیرضا_قربانی
در تن بارانی خود
به آفتاب بدهکارم تورا !
ای گل
از قفس بیرون شو
یا گلاب شو
یا بشکن و
همره قاصدک ها پر پر شو
#زهره_زرکشان_خیال
خالقمان را همانطور میشناسیم که خودمان را میبینیم.
شاید وقتی اسم از خدا میبریم، اول به یاد ترس و خجالت بیفتیم. پس، در ترس و خجالت زندگی میکنیم.
شاید وقتی به یاد خدا میفتیم اول به یاد عشق و مهربانی و شفقت میفتیم. پس حتما این صفات در ما وجود دارد.
ملت_عشق
#اليف_شافاک
شاید وقتی اسم از خدا میبریم، اول به یاد ترس و خجالت بیفتیم. پس، در ترس و خجالت زندگی میکنیم.
شاید وقتی به یاد خدا میفتیم اول به یاد عشق و مهربانی و شفقت میفتیم. پس حتما این صفات در ما وجود دارد.
ملت_عشق
#اليف_شافاک
این گلشن دهر عاقبت گلخن شد
هر دوست که بود جز خدا دشمن شد
جز مهر خدای هرچه در دل کشتم
حاصل اندوه و دانه صد خرمن شد
#فیض_کاشانی
هر دوست که بود جز خدا دشمن شد
جز مهر خدای هرچه در دل کشتم
حاصل اندوه و دانه صد خرمن شد
#فیض_کاشانی