معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
‍ اگر عالم همه پرخار باشد
دل عاشق همه گلزار باشد

وگر بی‌کار گردد چرخ گردون
جهان عاشقان بر کار باشد

همه غمگین شوند و جان عاشق
لطیف و خرم و عیار باشد

به عاشق ده تو هر جا شمع مرده‌ست
که او را صد هزار انوار باشد

وگر تنهاست عاشق نیست تنها
که با معشوق پنهان یار باشد

شراب عاشقان از سینه جوشد
حریف عشق در اسرار باشد

به صد وعده نباشد عشق خرسند
که مکر دلبران بسیار باشد

وگر بیمار بینی عاشقی را
نه شاهد بر سر بیمار باشد

سوار عشق شو وز ره میندیش
که اسب عشق بس رهوار باشد

به یک حمله تو را منزل رساند
اگر چه راه ناهموار باشد

علف خواری نداند جان عاشق
که جان عاشقان خمار باشد

ز شمس الدین تبریزی بیابی
دلی کو مست و بس هشیار باشد

#حضرت_مولانا
.
فڪر بلبل همه آن است
                   ڪه ڪَل شد یارش
ڪَل در اندیشه
ڪه چون عشوه ڪند در ڪارش
بلبل از فیض ڪَل آموخت
                        سخن ور نه نبود
این همه قول‌وغزل تعبیه در منقارش...

#حضرت_حافظ
‍ اگر عالم همه پرخار باشد
دل عاشق همه گلزار باشد

وگر بی‌کار گردد چرخ گردون
جهان عاشقان بر کار باشد

همه غمگین شوند و جان عاشق
لطیف و خرم و عیار باشد

به عاشق ده تو هر جا شمع مرده‌ست
که او را صد هزار انوار باشد

وگر تنهاست عاشق نیست تنها
که با معشوق پنهان یار باشد

شراب عاشقان از سینه جوشد
حریف عشق در اسرار باشد

به صد وعده نباشد عشق خرسند
که مکر دلبران بسیار باشد

وگر بیمار بینی عاشقی را
نه شاهد بر سر بیمار باشد

سوار عشق شو وز ره میندیش
که اسب عشق بس رهوار باشد

به یک حمله تو را منزل رساند
اگر چه راه ناهموار باشد

علف خواری نداند جان عاشق
که جان عاشقان خمار باشد

ز شمس الدین تبریزی بیابی
دلی کو مست و بس هشیار باشد

#حضرت_مولانا
گفتی مرا که چونی در روی ما نظر کن
گفتی خوشی تو بی‌ما زین طعنه‌ها گذر کن

گفتی مرا به خنده خوش باد روزگارت
کس بی‌تو خوش نباشد رو قصه دگر کن

گفتی ملول گشتم از عشق چند گویی
آن کس که نیست عاشق گو قصه مختصر کن

در آتشم در آبم چون محرمی‌نیابم
کنجی روم که یا رب این تیغ را سپر کن

گستاخمان تو کردی گفتی تو روز اول
حاجت بخواه از ما وز درد ما خبر کن

گفتی شدم پریشان از مفلسی یاران
بگشا دو لب جهان را پردر و پرگهر کن

گفتی کمر به خدمت بربند تو به حرمت
بگشا دو دست رحمت بر گرد من کمر کن

#حضرت_عشق_مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍂🍃


سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب کلید گنجِ مقصود است
بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی

قلم را آن زبان نبود که سرّ عشق گوید باز
ورایِ حدِ تقریر است شرحِ آرزومندی

در این بازار اگر سودی‌ست، با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
سیه‌چشمانِ کشمیری و ترکانِ سمرقندی


#حضرت_حافظ


عام نادان پریشان روزگار
به ز دانشمند ناپرهیزگار

کآن به نابینایی از راه اوفتاد
وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد

#حضرت_سعدی
نادان را به از خاموشی نیست وگر این مصلحت بدانستی، نادان نبودی.

چون نداری کمال ِ فضل آن به
که زبان در دهان نگه داری
آدمی را زبان فضیحه کند،
جوز ِ بی‌مغز را سبکساری
خری را ابلهی تعلیم می‌داد
بر او بر صرف کرده سعی ِ دایم
حکیمی گفتش ای نادان چه کوشی؟
در این سودا بترس از لوم ِ لایم
نیاموزد بهایم از تو گفتار
تو خاموشی بیاموز از بهایم
هر که تأمل نکند در جواب
بیشتر آید سخنش ناصواب
یا سخن آرای چو مردم به هوش
یا بنشین چون حیوانان خموش


#گلستان
#حضرت_سعدی
از هر چه می‌رود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح پرور است
هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است

شاهد که در میان نبود شمع گو بمیر
چون هست اگر چراغ نباشد منور است
ابنای روزگار به صحرا روند و باغ
صحرا و باغ زنده دلان کوی دلبر است

جان می‌روم که در قدم اندازمش ز شوق
درمانده‌ام هنوز که نزلی محقر است
کاش آن به خشم رفتهٔ ما آشتی کنان
بازآمدی که دیدهٔ مشتاق بر در است

جانا دلم چو عود بر آتش بسوختی
وین دم که می‌زنم ز غمت دود مجمر است
شب‌های بی توام شب گور است در خیال
ور بی تو بامداد کنم روز محشر است

گیسوت عنبرینهٔ گردن تمام بود
معشوق خوبروی چه محتاج زیور است
سعدی خیال بیهده بستی امید وصل
هجرت بکشت و وصل هنوزت مصور است

زنهار از این امید درازت که در دل است
هیهات از این خیال محالت که در سر است

#حضرت_سعدی
از جَمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حیوان سَر زدم

مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مُردن کم شدم

حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملایک بال و پر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه

بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم که انا الیه راجعون . . .


#حضرت_مولانا
.
فڪر بلبل همه آن است
                   ڪه ڪَل شد یارش
ڪَل در اندیشه
ڪه چون عشوه ڪند در ڪارش
بلبل از فیض ڪَل آموخت
                        سخن ور نه نبود
این همه قول‌وغزل تعبیه در منقارش...

#حضرت_حافظ