معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.8K photos
12.7K videos
3.24K files
2.78K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #کشته_شدن_سهراب_به_دست_رستم فردوسی « شاهنامه » « سهراب » بخش ۲۱ ( #قسمت_پنجم ) ۶۷ ببین ، تا کدامست از ایرانیان ، نباید که آیدش ، به‌جانش زیان ، ۶۸ نشانی که بُد ، داده مادر ، مرا ، بدیدم ،،، نبُد دیده ، باور مرا ، ۶۹ چنینم نبشته…
داستان رستم و سهراب
#کشته_شدن_سهراب_به_دست_رستم
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۱
( #قسمت_ششم )




۸۴

پشیمان شدم من ، ز کردارِ خویش ،

ستانم مکافات ، ز اندازه بیش ،

۸۵

دریدم جگرگاهِ پورِ جوان ،

بگریَد بر او ، چرخ ،،، تا جاودان ،

۸۶

پسر را بکُشتم به پیرانه‌سر ،

بُریدم پِی و بیخِ آن نامور ،

۸۷

فرستاد نزدیکِ هومان ، پیام ،

که شمشیرِ کین مانَد اندر نیام ،

۸۸

نگهدارِ آن لشکر ، اکنون توئی ،

نگه کن بدیشان ، مگر نغنوی ،

۸۹

که با تو ، مرا روزِ پیکار ، نیست ،

همان ، بیش ازین ، جایِ گفتار ، نیست ،

۹۰

تو ، از زشت‌خوئی ،،، نگفتی وِرا ،

بر آتش زدی ، جان و دیده ، مرا ،

۹۱

برادرش را گفت پس ، پهلوان ،

که برگَرد ای گُردِ روشن‌روان ،

۹۲

تو با او ، بُرو تا لبِ رودِ آب ،

مکن بر کسی ، هیچگونه شتاب ،

۹۳

زواره ، بیامد هم اندرزمان ،

به هومان ، سخن گفت از پهلوان ،

۹۴

به‌پاسخ چنین گفت هومانِ گُرد ،

که بنمود سهراب را ، دستبرد ،

۹۵

هجیرِ ستیزندهٔ بَدگمان ،

که می‌داشت رازِ سپهبد ، نهان ،

۹۶

نشانِ پدر جُست ، با او نگفت ،

روانش ، به بی‌دانشی ، بود جفت ،

۹۷

به ما ، این بَد ، از شومیِ او رسید ،

بباید ، مر او را ،،، سر از تَن بُرید ،

۹۸

زواره بیامد برِ پیلتن ،

ز هومان سخن راند و ، از انجمن ،

۹۹

ز کارِ هجیرِ بَدِ بَدگمان ،

که سهراب را ،،، زو ، سر آمد زمان ،

۱۰۰

تهمتن ز گفتارِ او ، خیره گشت ،

جهان ، پیشِ چشم‌اندرش ، تیره گشت ،





بخش ۲۲ : « به گودرز گفت آنزمان پهلوان »

بخش ۲۰ : « چو خورشیدِ رخشان ، بگسترد پَر »





ادامه دارد 👇👇👇
خورشید کارنامه ملک جهان نوشت
نوروز عزل نامه صرف زمان نوشت
گردون به خط حکمت و اشکال هندسه
فصل بهار بر ورق بوستان نوشت

#فلکی_شروانی
داس و خورجینم را بر می دارم
به بیابان
تا اسب سفید شعرم را
بافه ای سبز قصیلی علفی برچینم
خاک این جلگه ولی بی نمک است
لف این وادی بی خون شیرین
آب آبشخور بی چاشنی شوراب
اسب چالاکم در گوشه ی اصطبل
دم بدم دارد فربه تر می گردد
شیهه ی پر شورش
مادیان وار و ظریف
گوش تیزهوشش دارد کر می گردد
آفتاب اینجا کم زور
که بر کله ی اسب
داغ سوزان جنوبی بزند
غیر
آن مفرغیان تندیس
چشم و همچشمی را اسب و سواری نیست
تا کش از کجا بکند
دوردست هوسش را
مادیان بویی در عمق غباری نیست
تا در او شیهه ی پر تاب غروری شکند
دشت ها اینجا مردابی و پوک
جاده ها کوتاه
در رگ اسب و دل من پوسید
هوس تاخت
و تازی دلخواه

#منوچهر_آتشی
#در_رگ_اسب_و_دل_من
#دیدار_در_فلق
امین رشیدی چشم به راه
@Jane_oshaagh


چشم به راه
آواز وآهنگ
استاد #امین_الله_رشیدی
شعر #کریم_فکور
#آواز_دشتی

امین‌الله رشی
دی (زادهٔ ۴ اردیبهشت ۱۳۰۴) خواننده و آهنگساز ایرانی است. آهنگ‌سازی و خوانندگی رشیدی در رادیو ایران از سال ۱۳۲۷ خورشیدی آغاز و تا پایان سال ۱۳۴۴ به‌طور پیوسته ادامه داشته و در این مدت بیش از ۱۲۰ آهنگ ساخته‌است.همچنین او یکی از شناخته شده ترین چهره‌های موسیقی ایران است.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حس خوب 😍
با رقص دف و نوای بیژن مرتضوی
هر چیزی را
می‌توانی پاره کنی و دور بیاندازی
اما روزی داخل کتابی ،
نامه‌ یا عکسی پنهان شده
و غافگیرانه به تو شلیک می‌کند
تو خواهی مُرد
اما خاطره‌ها ابدی‌اند ...


#کادیر_آیدمیر
#روز_جهانی_کتاب
ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن
حشر خواب آلودگان از نعره مستانه کن

مجلس از دود چراغ کشته ماتمخانه ای است
این مصیبت خانه را از باده عشرتخانه کن

از بت پندار زناری است هر مو بر تنم
تیشه مردانه ای در کار این بتخانه کن

سرمه سایی می کند در مغزها دود خمار
این جهان تیره را روشن به یک پیمانه کن

چهره گلگون برافروز از شراب آتشین
برگ برگ این چمن را بلبل و پروانه کن

ساغری لبریز کن از باده اندیشه سوز
هر که دعوای خردمندی کند دیوانه کن

می رود فیض صبوح از دست تا دم می زنی
پیش این دریای رحمت دست را پیمانه کن

در جهان بیخودی هوش و خرد بیگانه است
صاف ملک خویش را از لشکر بیگانه کن

کلک صائب پرده از کار جهان برداشته است
ساغر مردافکنی در کار این دیوانه کن

#صائب_تبریزی
23 آوریل، روز جهانی کتاب را گرامی می‌داریم

این روز همچنین مصادف با سالروز درگذشت «ویلیام شکسپیر» و سالروز درگذشت «سروانتس» است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم به دوست با مرام مهر بانم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
« شادمهر عقیلی عزیز »
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
وقتی ردپای خدا را در زندگی پیدا کردم
فهمیدم میتوانم پاهایم را از گلیمم درازتر کنم
و خواسته هایم از قد خودم بزرگتر باشند
حتی آرزوهای محال...
وقتی لبخند خدا را در میان دعاهایم دیدم،
ترس برایم معنایش را از دست داد
و جایش را ایمان پر کرد
وعده ی خدا این است:
دستانت را به من بده...
تا فتح کنی دنیا را
و ممکن کنی، ناممکن ها را
و بدست بیاوری…
دست نیافتنی هارا
پس خود را به خدا بسپار
تا بیداری ات آرام شود،همچون خواب
خوابت شیرین شود، چون رویا
رویاهایت قابل لمس شوند، چون واقعیت
و واقیعت های زندگی ات زیبا شوند، چون آرامش
و آرامشت از جنس عشق شود، چون خدا
و خدا همراهت شود، مثل همیشه

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد سه شنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

مثبت فکر کنید
مثبت صحبت کنید
و به اطرافیانت امید هدیه بدید
اینطوری زندگی برای خودت شیرین تره
امروزت به قشنگی بهشت
به زیبایی گلها
به شادی لبخند
رضایت مادر
و به ‌محکمی
پیوند قلب هـا
که یاد آور خوبیهاست
امروزت پراز شادی و نشاط

🌺🌺🌺

شادباشی
اولین فرستنده عمومی رادیو در ایران به ساعت نوزده ۴ اردیبهشت ۱۳۱۹ در شیراز با نام «رادیو تهران» گشایش یافت. از فردای آن روز برنامه‌های عادی رادیو آغاز شد و چون برنامه‌ها تنها در تهران قابل دریافت بود رادیو تهران نامیده می‌شد.



#روز_رادیو
#چهارم_اردیبهشت
زاهدی بود در كوه. او كوهی بود، آدمی نبود. آدمی بودي، ميان آدميان بودی، كه فهم دارند، و وهم دارند... ميان ناس و تنها، در خلوت مباش و فرد باش.

#شمس_تبريزى
این مردمان را حق است که با سخن من اِلفٌ ندارند ، سخنم به وجه کبریا می آید .


#شمس_تبريزى
جماعتی مسلمان برونانِ کافراندرون، مرا دعوت کردند. عذرها گفتم. می‌رفتم در کلیسیا، کافران بودندی دوستانِ من، کافربرون، مسلمان اندرون. گفتمی: چیزی بیارید تا بخورم، ایشان به هزار سپاس بیاوردندی و با من افطار کردندی و خوردندی و همچنان روزه دار بودندی.

#شمس_تبريزى
تا بهارِ دل‌نشین آمده سویِ چمن
ای بهارِ آرزو، بر سرم سایه فکن

چون نسیمِ نوبهار، بر آشیانم کن گذر
تا که گُل‌باران شود، کلبه‌یِ ویرانِ من

تا بهارِ زندگی، آمد بیا آرامِ جان
تا نسیم از سوی گُل آمد، بیا دامن‌کشان

#بیژن_ترقی

بیژن ترقّی زاده ۱۲ اسفند ۱۳۰۸ در تهران – درگذشته ۴ اردیبهشت ۱۳۸۸ در تهران) شاعر و ترانه‌سرای ایرانی بود.
بهار میاید
و لذت جاری #رودخانه‌ها
و #برکه‌ها
مرا به سمت آواز قو‌ها
و اردکها می کشانند
و ذرات #خورشید
درلال بازی شمیم عطرها
چون کجاوه‌هایی طلایی
از زمرد بویناک گرده‌های گل
شیرازه انتظام پروانه ها را
به تاراج می‌برند . . .!

#احمد_شاملو
در جوی روان ای جان،  خاشاک کجا پاید
در جان و روان ای جان،  چون خانه کند کینه

در دیده قدس این دم،  شاخی ست تر و تازه
در دیده حس این دم،  افسانه دیرینه

#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شکرت خدا ...
که هنوز دفتر عمرم باز هست،
نمیدانم چند ورق مانده تا انتها...
اما بر هر ورق که بر من میگشایی
زیبا خواهم نوشت،
به امیدت ای خدای خوبی ها
من عاشقی از کمال تو آموزم
بیت و غزل از جمال تو آموزم

در پردۀ دل خیال تو رقص کند
من رقص خوش از خیال تو آموزم

#حضرت_مولانا

بعد از آنکه ملاقاتش با پیر شمس تبریزی به پایان رسید مولانا میفرماید که مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم دولت عشق آمد و دولت پاینده شدم
خر بنده بودم یعنی بنده این تن بودم بعد از دیدار با شمس شاه خدا بنده شدم یعنی دیگر از متعلقات دنیوی آزاد شدم رقص کنان شادی کنان به سوی معشوق روانه شدم و بیت بالا نیز حاکی از همین امر دارد ....
کلمات انسان سرنوشت او را بوجود می آورند.
اندیشه ها زندگی سازند.
آنچه به خود می گویی همان را از زندگی خواهی شنید.
از کلام تو بر تو حکم می شود.
تو همانی که می اندیشی...

استاد ایلیا«میم»