معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.8K photos
12.7K videos
3.24K files
2.78K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
آن قصه شنیدید که در باغ، یکی روز

از جور تبر، زار بنالید سپیدار

کز من نه دگر بیخ و بنی ماند و نه شاخی

از تیشهٔ هیزم شکن و ارهٔ نجار

این با که توان گفت که در عین بلندی

دست قدرم کرد بناگاه نگونسار

گفتش تبر آهسته که جرم تو همین بس

کاین موسم حاصل بود و نیست ترا بار

تا شام نیفتاد صدای تبر از گوش

شد توده در آن باغ، سحر هیمهٔ بسیار

دهقان چو تنور خود ازین هیمه برافروخت

بگریست سپیدار و چنین گفت دگر بار

آوخ که شدم هیزم و آتشگر گیتی

اندام مرا سوخت چنین ز آتش ادبار

هر شاخه‌ام افتاد در آخر به تنوری

زین جامه نه یک پود بجا ماند و نه یک تار

چون ریشهٔ من کنده شد از باغ و بخشکید

در صفحهٔ ایام، نه گل باد و نه گلزار

از سوختن خویش همی زارم و گریم

آن را که بسوزند، چو من گریه کند زار

کو دولت و فیروزی و آسایش و آرام

کو دعوی دیروزی و آن پایه و مقدار

خندید برو شعله که از دست که نالی

ناچیزی تو کرد بدینگونه تو را خوار

آن شاخ که سر بر کشد و میوه نیارد

فرجام به جز سوختنش نیست سزاوار

جز دانش و حکمت نبود میوهٔ انسان

ای میوه فروش هنر، این دکه و بازار

از گفتهٔ ناکردهٔ بیهوده چه حاصل

کردار نکو کن، که نه سودیست ز گفتار

آسان گذرد گر شب و روز و مه و سالت

روز عمل و مزد، بود کار تو دشوار

از روز نخستین اگرت سنگ گران بود

دور فلکت پست نمیکرد و سبکسار

امروز، سرافرازی دی را هنری نیست

میباید از امسال سخن راند، نه از پار


#پروین_اعتصامی
نهاد کودک خردي به سر ز گل تاجي
به خنده گفت شهان را چنين کلاهي نيست ...

برو گذشت حکيمي و گفت کاي فرزند
مبرهن است که مثل تو پادشاهي نيست

هنوز روح تو زآلايش بدن پاکست
هنوز قلب تو را نيت تباهي نيست

ترا بس است همين برتري که بردر تو
بساط ظلمي و فرياد دادخواهي نيست

تومال خلق خدا را نکرده اي تاراج
غذا وآتشت از خون و اشک وآهي نيست

تو را فرشته بود رهنمون وشاهان را
به غير اهرمن نفس پير راهي نيست

طلاخدا وطمع مسلک وطريقت شر
جزآستانه پندارسجده گاهي نيست

قنات مال يتيم است وباغ ملک صغير
تمام حاصل ظلم است مال وجاهي نيست

شهود محکمه ي پادشاه ديوانند
ولي به محضرتو غيرحق گواهي نيست ...»


#پروین_اعتصامی
       روز بگذشته خیالست که از نو آید
      فرصت رفته محالست که از سر گردد

   زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش
     نیست امید که همواره نفس بر گردد...

         #پروین_اعتصامی
سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی بخلق

در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست

#پروین_اعتصامی
ای دل، اول قدم نیکدلان
با بد و نیک جهان، ساختن است

صفت پیشروان ره عقل
آز را پشت سر انداختن است

ای که با چرخ همی بازی نرد
بردن اینجا، همه را باختن است

اهرمن را بهوس، دست مبوس
کاندر اندیشهٔ تیغ آختن است

عجب از گمشدگان نیست، عجب
دیو را دیدن و نشناختن است

تو زبون تن خاکی و چو باد
توسن عمر تو، در تاختن است

دل ویرانه عمارت کردن
خوشتر از کاخ برافراختن است


#پروین_اعتصامی
زهد با نیت پاک است، نه با جامهٔ پاک

ای‌بس آلوده که پاکیزه‌ ردایی دارد


#پروین_اعتصامی
زهد با نیت پاک است، نه با جامهٔ پاک

ای‌بس آلوده که پاکیزه‌ ردایی دارد


#پروین_اعتصامی
ای شده شیفتهٔ گیتی و دورانش
دهر دریاست، بیندیش ز طوفانش

نفس دیویست فریبنده از او بگریز
سر بتدبیر بپیچ از خط فرمانش

حلهٔ دل نشود اطلس و دیبایش
یارهٔ جان نشود لل و مرجانش

نامهٔ دیو تباهیست همان بهتر
که نه این نامه بخوانیم و نه عنوانش

#پروین_اعتصامی
خرم آن کس که در این محنت‌گاه
خاطری را سبب تسکین است

  
#پروین_اعتصامی
زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس برگردد


#پروین_اعتصامی
تا به کی جان کندن اندر آفتاب؟ ای رنجبر!
ریختن از بهر نان از چهره آب، ای رنجبر!

زین همه خواری که بینی زآفتاب و خاک و باد
چیست مزدت جز نکوهش با عتاب؟ ای رنجبر!

از حقوق پای‌مال خویشتن کن پرسشی
چند می‌ترسی ز هر خان و جناب؟ ای رنجبر!

جمله آنان را که چون زالو مکندت، خون بریز
وندر آن خون دست و پایی کن خضاب، ای رنجبر!

دیو آز و خودپرستی را بگیر و حبس کن
تا شود چهر حقیقت بی‌حجاب، ای رنجبر!

حاکم شرعی که بهر رشوه فتوا می‌دهد
که دهد عرض فقیران را جواب؟ ای رنجبر!


#پروین_اعتصامی