معرفی عارفان
1.06K subscribers
32.5K photos
11.7K videos
3.17K files
2.65K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
پرسیدند :
توکل چیست؟

گفت: آنکه بدانی
آنچه برای تو است
از تو فوت نشود .



ابوسعید ابوالخیر
ز چه ترسیم که خورشید کمین لشکر اوست
که ز نورست مر او را سپر و تیغ و سنان

این همه رفت، بماناد شعاع رویت
که هر آنک رخ تو دید ندارد سر جان

یک زبانه‌ست از آن آتش خود در جانم
که از آن پنج زبانه‌ست مرا پیچ زبان

#مولانای_جان
مثل او نقش نگردد به نظر در دیده
هیچ دیده بندیدست مثال سلطان

لیک از جستن او نیست نظر را صبری
از ملک تا بسمک از پی او در دوران


#مولانای_جان
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست

عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم
که تیغ ما بجز از ناله‌ای و آهی نیست

چرا ز کوی خرابات روی برتابم
کز این به هم به جهان هیچ رسم و راهی نیست


حافظ
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبات طیبین بر وی بخوان

در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد

قِسم باطل ، باطلان را می کشند
باقیان از باقیان هم سر خوشند

ناریان مر ناریان را جاذبند
نوریان مر نوریان را طالبند



مولانا
روزی معنوی چیست ؟

کسب نان حلال " درستکاری"

جذب دوستانی که تو را به کار
خیر و صواب، ترغیب می کنند
"همدلان"

پیوسته در مسیر یادگیری و آگاهی
قرار گرفتن " تعالی"

اعتماد به هستی در تلاطم روزگار
" توکل"

تسلیم و احساس امنیت داشتن در
تلاقی با هر اتفاقی " رضا"

شوق مهرورزیدن و نوازشگر بودن
و حمایت از دیگران بی هیچ چشمداشتی
" حامی"

کشش برای اتصال به ذرات آگاهی در مسیر شناخت و کمال " خودشناسی"




روزی معنوی مان افزودن باد
‏چون تو خواهی که جایی روی،
اوّل دلِ تو می‌رود و می‌بیند
و بر احوالِ آن، مُطلّع می‌شود،
آن گه دل باز می‌گردد
و بَدَن را  می‌کِشاند.


#فیه_ما_فیه
انسان بدون آرمان، مرده است!
کسی که به حق زنده نیست به خود مرده است.
بگو چه می خواهی، تا بگویم چه کسی هستی!

دکتر دینانی
بدان كه "ريا" كردن به طاعتهای حق تعالی به شرك نزديك است

و هيچ بيماری بر دل پارسايان
غالبتر از اين نيست كه
چون عبادتی كنند
خواهند كه مردمان از آن خبر يابند
و جمله ايشان به پارسا اعتقاد كنند.



جناب امام محمد غزالی
#محبت
.. خواجه عبد الله انصاری:

اگر بسته ی عشقی خلاصی مجوی...
و اگر کشته ی عشقی قصاص مجوی...
که عشق آتشی سوزان است و بحری بی پایان است و هم جان است و هم جان را جانان است و قصه ی بی پایان است و درد بی درمان است و عقل در ادراک وی حیران است و دل از دریافت وی ناتوان است.

نهان کننده ی عیان است و عیان کننده ی نهان است ...
اگر خاموش باشد دل را چاک کند و از غیر خودش پاک کند...
عشق درد نیست ولی به درد آرد...
بلا نیست ولیکن بلا را به سر مرد آورد...
چنان که علت حیات است و همچنان سبب ممات است...
هرچند مایه ی راحت است پیرایه ی آفتاب است...
محبت محب را سوزد نه محبوب را و عشق طالب را سوزد نه مطلوب را....

شرح عشق ار من بگویم بر دوام
صد قیامت بگذرد و آن نا تمام
_______________
محبت نامه - باب العشق
چین زلف
@AvayeMehregan
تصنیف چین زلف

• آواز: #همایون_شجریان
• گروه دستان
• مایه: بیات اصفهان
Ageh Yeh Rooz (Ft Dariush) DJ Taba Remix
Faramarz Aslani
فرامز اصلانی🖤

اگه یه روزی ....
ریمیکس....
‌چه روزهای خوبی رو برامون ساخت

روحش شاد
#فرامرز_اصلانی
با صداش خاطره ها ساختیم.....
همه غمگین شدیم از رفتنش....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این یه نشونه است . . .
که بفهمی خدا همیشه به موقع میرسه🌱
خدا خیلی قشنگه 🫀
بعضی وقتا دلم میخواد از خوشحالی بغلش کنم
و بگم دمت گرم 🥹
یا هم از ناراحتی سرمو بزارم رو پاهاشو دل سیر گریه کنم و بگم : خودت برام درستش کن🤍
فکر میکنی همه چی خراب شده اما یهو ورق زندگی به نفع تو برمیگرده🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"مست و هوشیار"
شاعر: پروین اعتصامی
آوا: همای
نعمت آرَد غفلت و شُکر انتِباه
صید نعمت کُن به دام شُکر شاه

شُکر جان نعمت و نعمت چو پوست
زانکه شُکر آرد تو را تا کوی دوست

#مثنوی_مولانا
_دفتر_سوم
* چون درگذرم به باده شویید مرا،
تلقین ز شرابِ ناب گویید مرا،

خواهید به روز حَشْر یابید مرا؟
از خاکِ درِ میکده جویید مرا.

#خیام
- رباعی ۷۹
درویش کسی بود که نامش نبود
گامی که نهد مراد و کامش نبود

در آتش فقر اگر بسوزد شب و روز
هرگز طمع پخته و خامش نبود

#باباافضل_کاشانی
- رباعی شمارهٔ ۷۹
Nazi Naz Kon
Ebi
#ابی - نازی ناز کن
Yarane Man
Habib
#حبیب - یاران من
Sedaaye Sabze Eshgh
Googoosh
همه شب با لب مست تو حکایت دارم

#فریبا_دادگر

#دقایق_عمرتان_به_شیدایی
#شب_خوش
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #کشتی_گرفتن_رستم_با_سهراب فردوسی « شاهنامه » « سهراب » بخش ۲۰ ( #قسمت_ششم ) ۸۱ به هومان چنین گفت سهرابِ گُرد : ، که اندیشه ، از دل بباید ستُرد ، ۸۲ که فردا بیاید برِ من به جنگ ، ببینی به گردنش‌بر ، پالهنگ ، ۸۳ به لشکرگهِ خویش…
داستان رستم و سهراب
#کشتی_گرفتن_رستم_با_سهراب
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۰
( #قسمت_هفتم )



۹۸

همان زور خواهم ، کز آغازِ کار ،

مرا دادی ،،، ای پاک‌پروردگار ،

۹۹

بِدو باز داد ، آن‌چنان کش بخواست ،

بیفزود در تن ، هر آنچش بکاست ،

#کش = که او

۱۰۰

وز آن آبخور ، شد به جایِ نَبَرد ،

پُراندیشه بودش دل و ،،، روی ، زرد ،

۱۰۱

همی‌تاخت سهراب ، چون پیلِ مست ،

کمندی ، به بازو ،،، کمانی ، به دست ،

۱۰۲

گرازان و ،،، چون شیر ، نعره‌زنان ،

سمندش ، جَهان و ،،، جهان را ، کَنان ،

۱۰۳

بر آن‌گونه ، رستم چو او را بدید ،

عجب ماند ، در وی همی بنگرید ،

۱۰۴

ز پیکارش ، اندازه‌ها برگرفت ،

غمین گشت و ،،، زو ، ماند اندر شگفت ،

۱۰۵

چو ، سهراب باز آمد ، او را بدید ،

ز بادِ جوانی ،،، دلش بردمید ،

۱۰۶

چو نزدیکتر شد ، بِدو بنگرید ،

مر او را ، بِدان فرّ و ، آن زور دید ،

۱۰۷

چنین گفت : ، کای رَسته از چنگِ شیر ،

چرا آمدی باز نزدم دلیر؟ ،

۱۰۸

چرا آمدی باز پیشم؟ بگوی؟ ،

سویِ راستی ، خود نداری روی ،

۱۰۹

همانا ، که از جان ،،، تو ، سیر آمدی ،

که در جنگِ شیران ،،، دلیر آمدی ،

۱۱۰

دوبارَت امان دادم از کارزار ،

به پیریت بخشیدم ، ای نامدار ،

۱۱۱

چنین داد پاسخ بِدو پیلتن : ،

که ای نامور گُردِ لشکرشِکَن ،

۱۱۲

نگویند زینگونه ، مردانِ مرد ،

همانا ، جوانی ترا غرّه کرد ،

۱۱۳

ببینی کزین پیرمردِ دلیر ،

چه آید به‌رویِ تو ، ای نرّه‌شیر ،

۱۱۴

هرآنگه که خشم آوَرَد بختِ شوم ،

شود سنگِ خارا ، به کردارِ موم ،



#پایان_بخش ۲۰



بخش ۲۱ : « دگرباره اسبان ببستند سخت »

بخش ۱۹ : « برفتند و روی هوا تیره گشت »




ادامه دارد 👇👇👇