معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.8K photos
12.7K videos
3.24K files
2.78K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
 .
                    خفته خبر ندارد
                  سر بر کنار جانان
                کاین شب دراز باشد
                 بر چشم پاسبانان

                 روشن روان عاشق
                  از تیره شب ننالد
                  داند که روز گردد
                 روزی شب شبانان

              باور مکن که من دست
                  از دامنت بدارم
                 شمشیر نگسلاند
                  پیوند مهربانان

      #شیخ اجل سعدی از غزل۴۵۵

          
Khab
Shahram Solati
Halah Baz Dobareh Man
Aref
#عارف - حالا باز دوباره من
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمیبخشم تو را تا زنده هستم
به روی دل همه درهارو بستم


با صدای بانو مهستی
مژده دهید باغ را
بوی بهار میرسد
🌹
Satareh Donbalehdar
Ebi
#ابی - ستاره دنباله دار
Man Ashaghm
Leila Forouhar
#لیلا_فروهر - من عاشقم
آخرین بوسه
شاهین نجفی
شاهین_نجفی
آخرین_بوسه
.


هرکه را
به هرشکلی که دوست داری
دوست داشته باش،
اما من را
به آن شکلی
که بوسه هایش فراوان است و
خنده هایش بسیار...
‌‌


حمید_رها
Ghashange Man
Mohsen Chavoshi
چاووشی
قشنگ من

خوبم!
خیلی خوب...
مگر می‌شود
به فکر تو بود وُ خوب نبود
تو را خیال داشت وُ بد بود...
من خوبم قشنگِ عزیز
راستی تا یادم نرفته بگویم
دوستت دارم
نه مثل دیروز
نه مثل امروز
نه حتی مثلِ اولِ سطر...
تو را یک جورِ دیگر دوست دارم
بیشتر از هر جور...
آتش
همایون شجریان ، هوشنگ ابتهاج
همایون شجریان
سایه
حافظ

زندگی چیست؟
عشق ورزیدن ،
زندگی را به عشق بخشیدن

زنده است
آنکه عشق می‌ورزد،
دل و جانش به عشق می‌ارزد..!

هوشنگ_ابتهاج
💫

دلبرا،
خورشید تابان
ذرّه‌ای از روی توست

اهل دل را قبله، محرابِ خمِ ابروی توست ...


#خواجوی_کرمانی



زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست

صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبة لله نیست

هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست

بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود
خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

حافظ ار بر صدر ننشیند، ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندر بندِ مال و جاه نیست



#حضرت_حافظ
خیر کن با خلق بهرِ ایزدت
یا برای راحتِ جانِ خودت

تا هماره دوست بینی در نظر
در دلت ناید ز کین، ناخوش صُوَر



من ندیدم در جهانِ جست‌و‌جو
هیچ اهلیت بِه از خویِ نکو

#حضرت_مولانا

#حفظی

چو غنچه گر چه فروبستگیست کارِ جهان

تو همچو بادِ بهاری گره گشا می‌باش.

حضرت حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بيابان تو داده‌ای ما را

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندليب شيدا را

به خلق و لطف توان کرد صيد اهل نظر
به بند و دام نگيرند مرغ دانا را

ندانم از چه سبب رنگ آشنايی نيست
سهی قدان سيه چشم ماه سيما را

چو با حبيب نشينی و باده پيمايی
به ياد دار محبان بادپيما را

جز اين قدر نتوان گفت در جمال تو عيب
که وضع مهر و وفا نيست روی زيبا را

در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسيحا را

حافظ
Hazhir Mehrafrouz - Gheire Ghamar Hich [Iran-Music.Net]
Hazhir Mehrafrouz [Iran-Music.Net]
.

"پیش من جز سخن
ِ
شهد و شکر هیچ مگو...
"

هژیر_مهرافروز
آهنگ زیبا_ ای جان
نوش آفرین
«وصله ی جان» یعنی:
مرمت کننده ی روح،
متعلق به آخرین رگ قلب،
چسبیده به آخرین جانِ آدمی،
بنا کننده ی غم های زیبا،
ریشه ی احساسات عمیق، عضو جدایی ناپذیر قلب...
اگه کسی رو داری که انقدر برات عزیزه
«وصله ی جان» صداش کن...


همچو خورشید
به هر ذره بخند و گرم باش
زندگی،
یک لحظه ی کوتاه و
دیگر گاه هیچ...

معصومه_صابر
هر که طلبکار توست روی نتابد ز تیغ
وان که هوادار توست بازنگردد به تیر
بوسه دهم بنده‌وار بر قدمت ور سرم
در سر این می‌رود بی سر و پایی مگیر

سعدی
شخصی که دام نهد
و مرغکان را بمکر در دام اندازد تا ایشان را بخورد
و بفروشد آنرا مکر گویند،
اما اگر پادشاهی دام نهد تا باز اعجمی بی قیمت را که از گوهر خود خبر ندارد،
بگیرد و دست آموز ساعد خود گرداند
تا مشرف و معلم و مؤدب گردد، این را مکر نگویند،
اگر چه صورت مکر است،
این را عین راستی
و عطا
و بخشش
و مرده زنده کردن
و سنگ را لعل گردانیدن
و منیّ مرده را آدمی ساختن،
دانند و افزون ازین، اگر باز را آن علم بودی که اورا چرا می گیرند، محتاج دانه نبودی،
بجان و دل جویان دام بودی و بدست شاه پرّان شدی.

فیه ما فیه
در دزدیدن اخلاق او، لاشک با هرچه نشینی و با هرچه باشی خوی او گیری،
در هرکه نگری در تو پختگی درآید در سبزه و گل نگری نازکی درآید
زیرا همنشین ترا در عالم خویشتن کشد
و ازین رویست که قرآن خواندن دل را صفا کند،
زیرا از انبیا یاد کنی و احوال ایشان صورت ایشان بروح تو جمع شود و همنشین شود،
من با آن گوهر بزرگ ابدی لایزالی نفس کردم و تندی و گرم شدم...


مقالات شمس
اي عزیز هر چه در ملک و ملکوت است، هر یکی مسخر کاری معیّن است اما آدمی مسخر یک کار معین نیست بلکه مسخر مختاری است. چنان که احراق بر آتش بستند، اختیار در آدمی بستند. چنان که آتش را جز سوزندگی صفتی نیست و آدمی را جز مختاری صفتی نیست...

عین‌القضات همدانی
گفت: «هر که حدیث گفتن با مردمان دوستتر دارد از نشستن در خلوت و با خدای _تعالی_ مناجات کردن، علم وی اندک است و دلش نابینا و عمرش ضایع»

ذکر مالک دینار