معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
دکتر دینانی
Dr Ebrahimi Dinani
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

حکیم دکتر دینانی

آه

مدت زمان: ۴۶ دقیقه
وقتی درختی را از تنه قطع می‌کنند از پایه جوانه زدن را آغاز می‌کند.…
همین طور روح آدمی؛ روحی که در زمان شکوفایی ضایع می‌شود راه خود را به سوی بهار آغازها و کودکی آینده‌نگر باز می‌جوید به خیال اینکه شاید آنجا امیدهای تازه‌ای کشف کند و دوباره این رشته‌های پاره شده را به‌هم گره بزند.

در مورد درخت ریشه‌ها سریع رشد می‌کنند و پر از شیره می‌شوند، ولی این فقط شباهتی به زندگی دارد و این درخت دیگر هرگز درخت سالمی نخواهد شد.



#هرمان_هسه
#زیر_دنده‌های_چرخ
.
این صورت شاهنشاه داریوش بزرگ است، جهانداری که ۲۵۰۰ سال پیش این دعای زیبا را برای ایران به یادگار گذاشت

بخشی از متن کتیبه Dpd داریوش در تخت جمشید:

«اهورامزدا این کشور را بپاید از سپاه دشمن، از خشکسالی و از دروغ. به این کشور نیاید، نه سپاه دشمن، نه خشکسالی و نه دروغ»
VID-20240415-WA0024.mp4
2.3 MB
استاد شجریان
دل گر ره عشق او نپوید چه کند
جان دولت وصل او نجوید چه کند

آن لحظه که بر آینه تابد خورشید
آیینه انا الشمس نگوید چه کند

#ابوسعید_ابوالخیر
عاشق چو شوی تیغ به سر باید خورد

زهری که رسد همچو شکر باید خورد

هر چند ترا بر جگر آبی نبود

دریا دریا خون جگر باید خورد
ابوسعید ابوالخیر
همچو فرهاد بود كوه كني پيشه ما
كوه ما سينه ما ، ناخن ما، تيشه ما

بهر يك جرعه مي ، منت ساقي نكشيم
اشك ما ، باده ما ، ديده ما ، شيشه ما

ماه من ، شاه من ،
بیا دمی به برم
بيا اي تاج سرم

دل به يار بي وفاي خويشتن
دادم و ديدم سزاي خويشتن

زخم فرهادو من از يك تيشه بود
او به سر زد ، من به پاي خويشتن

هرکه ننشیند به جای خویشتن
افتد و بیند حبیبم سزای خویشتن

اگر دل مي بري جانا، روا باشد كه دلداري
ميان دلبران الحق ، به دل داری سزاواري

دلا ديشب چه ميكردي تو در كوي حبيب من
الهي خونه شوي اي دل ، تو هم گشتي رقيب من
ادیب نیشابوری
                  
معشوقۀ خانگی بکاری ناید
کو دل ببرد رخ بکسی ننماید
معشوقه خراباتی و مطرب باید
تا نیم شبان آید و کوبان آید
عنصری
VID-20240415-WA0030.mp4
12.9 MB
آخ سی روزل خوبو
.
چون چهرهٔ صبح، شادمان باش
تا چند ملول مینشینی

هم صحبت مرغ صبح خوان باش
تا چند نژندی و حزینی

از میوهٔ باغ، چشم بر بند
خوش نیست درخت میوه بی‌بار

با روزی خویش، باش خرسند
راهی که نه راه تست، مسپار

خوش صبحدمی، اگر توانی
بر دامن مرغزار بنشین

این نکته، چو درس زندگانی
آویزهٔ گوش کن، که پروین
در دوستی تو پایدار است

#پروین_اعتصامی
بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن

که فرصتی که ترا داده‌اند، بی بدل است

 

#پروین_اعتصامی
سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین چقدر بد بویی

گفت از عیب خویش بی خبری
زان ره از خلق عیب میجویی

گفتن از زشت رویی دگران
نشود باعث نکو رویی

پروین_اعتصامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شادترین مردم بهترین چیزها را در زندگی ندارند،
بلکه آن‌ها بهترین برداشت را از زندگی دارند.



#کاترین_پاندر
.
علمِ گفتاری که آن بی جان بُوَد
عاشقِ  رویِ  خریداران  بُوَد


علمی که در آن از قیل و قال سخن رود، بی روح و جان است و در نتیجه، چنین علمی فقط شیفته مستمع و مشتری است. صاحب این علم میخواهد که بدان وسیله شهرتی به دست آورد و به نام و نشانی برسد. ولی علمی که حقیقی باشد، صاحب علم، غم مشتری را نمی خورد و در قید و بند شهرت نیست.

گرچه باشد وقتِ بحثِ علم، زَفت
چون خریدارش نباشد، مُرد و رفت


اگرچه علوم تقلیدی و عاریتی به هنگام بحث و جدال، بزرگ و مهّم جلوه می کند، ولی همینکه این علوم، مشتری و شنونده نداشته باشد می میرد و از میان می رود.

مشتري مَن خدای است او مرا
می کَشَد  بالا  که  اَلله  اشتَری


خریدار من حضرت حق تعالی است و او مرا به عالمِ اعلئ بالا می بَرَد، زیرا که خداوند در آیه ۱۱۱ سوره توبه می فرماید:
«همانا خداوند، جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت خریده است.»

خونبهایِ مَن جمالِ ذُوالجَلال
خونبهایِ خود خورم کسبِ حلال


دیه جانی که من در راه خدا نثار کرده ام. دیدار جمال حضرتِ حق تعالی است. بنابراین، دیه خود را می خورم که این کسبی حلال است.

این خریدارانِ مَفلِس را بِهِل
چه خریداری کند یک مشتِ گل


تو نیز ای برادر، این مشتریان بینوا را رها کن، زیرا یک مشتِ گل چه چیز می تواند بخرد؟ یک مشتی گل: کنایه از کالبد خاکی و عنصری آدمیان است.

بهل: ترک کن، رها کن.

شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
گِل مخور، گِل را مَځَر، گِل را مجو
زانکه  گِل خوارست  دایم  زرد رُو


نه گِل بخور، نه گِل بخر، نه گِل بخواه، زیرا کسی که گِل می خورد هماره رویی زرد دارد.

  گِل :کنایه از غذای نفسانی و طعام شهوانی است.

دل بخور تا دایماً باشی جوان
از تجلّی چهره ات چون  اَرغَوان


دل بخور، یعنی غذای روحی تناول کن تا هماره جوان و با نشاط بمانی و از تجلّيات الهی، چهره و رخساره ات مانند گُلِ ارغوان باشد.

یارب این بخشش، نه حدِ کارِ ماست
لطفِ تو، لطفِ خَفی را خود، سزاست


پروردگارا این عطای والای تو فراتر از اعمال ناچیز ماست، یعنی ما شایسته عطایای واسعه تو نیستیم.

دست گیر از دستِ ما، ما را بخر
پرده  را  بردار  و،  پرده  ما مَدَر


ما را دستگیری کن و ما را از دست خودمان رهایی ده، یعنی ما را از دست نفس امّاره و وجود مادیّ خودمان نجات بخش، حجابی را که میان ما و تو است رفع کن و پرده آبروی ما را مدران و رسوايمان مساز.

باز خَر، ما را ازین نفسِ پلید
کاردش تا استخوانِ ما رسید


ما را از دست این نفسِ پلید بخر که کاردِ نَفس به استخوان ما رسیده و جان ما را به لب آورده است.

شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
از چو ما بیچارگان این بندِ سخت
کِی گشاید ای شهِ بی تاج و تخت؟


ای پادشاه بی تاج و تخت، یعنی ای خداوندی که حکومت تو نیازی به علل و اسباب ظاهری ندارد. از بیچارگانی مانند ما چه کسی بند سخت و محکم را باز میکند؟

این چنین قفلِ گران را ای وَدود
که تواند جز که فضلِ تو گشود؟


ای دوستدار بندگان، این قفل سنگین و محکم را جز فضل و احسان تو چه کسی می تواند بگشاید؟

ما ز خود، سویِ تر گردانیم سَر
چون تویی از ما به ما نزدیکتر


ما از خودمان روی بر می گردانیم و به سوی تو روی می آوریم، زیرا تو از ما به ما نزدیکتری، این نزدیکی اشاره دارد به معیت واحاطه ذاتی .

این دعا هم بخشش و تعلیم توست
گرنه در گُلخَن، گلستان از چه رُست؟


این دعا و نیایشی که ما میکنیم نیز از احسان و لطف تو و از تعلیمات کو سرچشمه گرفته است، والاّ چگونه ممکن است که از آتشدان نفسِ آدمی، گلستان معنویت و نیایش بروید؟

در میانِ خون و روده فهم و عقل
جز  ز اِکرامِ  تو  نتوان  کرد  نقل


در میان خون و روده یعنی در وجود مادّی آدمی، تنها لطف و احسان توست که ادراک و اندیشه را نهاده.

«کرد نقل» یعنی خداوند فهم و عقل را به وجود مادی ما انتقال داده و در آن به ودیعت نهاده است.

شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی

پیشنهاد مطالعه #دقیقتر این سه بخش اخیر #شرح_مثنوی
اگر می خوری و می‌خسبی و شهوت می کنی، و غضب می کنی و با مردم جنگ می کنی و آزار می کنی از سباعی! (جانوری)

اگر با وجود آنکه می خوری و می‌خسبی و شهوت می کنی،  مکر و حیله می اندیشی و با مردم به مکر و حیلت زندگانی می کنی و دروغ می گویی، از شیاطینی!

و اگر می خوری و می خسبی و شهوت می کنی و آزار نمی رسانی، بلکه راحت می رسانی و مکر و حیلت نمی کنی و دروغ نمی گویی، بلکه با همه کس راست گفتار و راست کرداری از ملائکه ای!

و اگر می خوری و می‌خسبی و شهوت می کنی و آزار نمی رسانی، بلکه راحت می رسانی، و مکر و حیلت نمی‌کنی و دروغ نمی گویی بلکه با همه کس راست گفتار و راست کرداری، و در طلب علم و معرفتی تا خود را بشناسی و خدای را بدانی، از آدمیانی!

اشعة اللّمعات
شیخ عبدالرحمن جامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خود او پیدا و پنهانست جهان نقش است و او جانست
بیندیش این چه سلطانست مگر نور خدا باشد

خروش و جوش هر مستی ز جوش خم می باشد
سبکساری هر آهن ز تو آهن ربا باشد

خریدی خانه دل را دل آن توست می‌دانی
هر آنچ هست در خانه از آن کدخدا باشد

«مولوی»دیوان کبیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی انسان آموخت چگونه با رنج هایش تنها بماند،
آن وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد…



#آلبر_کامو
#مجتبی_شکوری
.


تنهایی و تاثیر آن در اخلاقی زیس
تن


نظریه‌ای در  روانشناسی هست که می‌گوید:
انسانها در حاق واقع تنها هستند و وقتی احساس تنهایی نمی‌کنند دستخوش توهم‌اند.
بحثهای جالبی در اینجا هست چه از سوی کسانی که در عالم هنر بوده‌اند و چه از سوی فیلسوفان و  روانشناسان.
این نظریه معتقد است که اگر انسان در همه حالات زندگی خود به تنهایی‌اش وقوف داشت همواره اخلاقی زندگی می‌کرد.
بنابراین راه اخلاقی شدن غور هر چه  بیشتر در تنهایی عمیق و برطرف نشدنی انسانی است.
این مساله موضوع کتاب خیلی معروف رایزمن، روانشناس معروف اجتماعی، با عنوان «ازدحام تنهایان» اس
ت.
از قدیم نیز بعضی از فیلسوفان اخلاق معتقد بودند که اگر انسان در خود غور کند می‌یابد که به این دلیل کار غیر اخلاقی مرتکب شده است که احساس می‌کرده است کس یا کسانی هستند که از او حمایت  کنند.



#مصطفی_ملکیان
روانشناسی اخلاق
.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بدرود ای شعر درد
بدرود

قطعه‌ای از محمود درویش