معرفی عارفان
1.19K subscribers
33.5K photos
12.1K videos
3.2K files
2.74K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
Sarv
Marzieh
#مرضیه - سرو
DelAhangaan
هایده _ آواز تنهایی
خواننده : هایده

آهنگ و تنظیم و اجرای پیانو :

انوشیروان_روحانی

غمت در نهانخانه دل نشیند

طبیب_اصفهانی

از آن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد
تمام جستجوی دل سوال بی جواب شد

مهین_عمید

هفت آسمان را بردرم از هفت دریا بگذرم ای شعله ی تابان من
هم رهزنی هم رهبری هم این سری هم آن سری ای نور بی پایان من

شعر با تغییراتی در شعر مولانا




🎼
یکی شیخ را گفت: دل، صافی کن تا با تو سخنی گویم!
شیخ گفت: ۳۰سال است که از حق، صاف دلی می خواهم و هنوز نیافته ام;
به یک ساعت، از برای تو، دل صافی از کجا آرم؟




تذکره_اولیا
عطار_نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ره میخانه و مسجد کدامست؟
که هر دو ، بر من مسکین، حرامست

نه در مسجد گذارندم که : رند است
نه در میخانه : کاین خمار ، خام است



جان جانان استاد شجریان
عطار
《 هو 》

ای عزیز ؛

     قرآن
 غمزۀ جمالِ خود
      با دلی زَنَد ، که اهل باشد ...

 
عین القضات همدانی
      
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من

مولانا جانم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
همخوانی و دف زنی


شعری از مولانا
من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم
یک موی تو را به هر دو عالم ندهم

گفتم جان را بیار محرم ندهم
از گفتهٔ خود بیش دهم کم نده

#مولانای_جان
وقت ها باشد كه بگذرم، ياران را سلام نكنم، نه از آزار. تا اين نيز گفته باشم:
ايشان نمى دانند كه ما در حق ايشان چه مى انديشيم، اگر دانستندى كه ايشان را چه صفا و پاكدلى و دولت مى جوئيم، پيش ما جان بدادندى

#شمس_تبريزى
اگر به زبان خود بحث كنم بخندند و تكفير كنند و به كفر نسبت كنند.

#شمس_تبريزى
اين همه رنج‌ها از آن شد كه ورق خود مى‌خوانيد ورقِ يار هيچ نمى‌خوانيد.

#شمس_تبريزى
شمع رویت را دلم پروانه‌ای است
لیک عقل از عشق چون بیگانه‌ای است

پر زنان در پیش شمع روی تو
جان ناپروای من پروانه‌ای است

بر سر موی است جان کز دیرگاه
یک سر موی توام در شانه‌ای است

زلف تو زنار خواهم کرد از آنک
هر شکن از زلف تو بتخانه‌ای است

واندران بتخانه درد عشق را
جان خون آلود من پیمانه‌ای است

وصل تو گنجی است پنهان از همه
هر که گوید یافتم دیوانه‌ای است

در خرابات خرابی می‌روم
زانکه گر گنجی است در ویرانه‌ای است

مرغ آدم دانهٔ وصل تو جست
لاجرم در بند دام از دانه‌ای است

خفته‌ای کز وصل تو گوید سخن
خواب خوش بادش که خوش افسانه‌ای است

وصلت آن کس یافت کز خود شد فنا
هر که فانی شد ز خود مردانه‌ای است

گر مرا در عشق خود فانی کنی
باقیت بر جان من شکرانه‌ای است

بیدقی عطار در عشق تو راند
گر به فرزینی رسد فرزانه‌ای است..



[[حضرت شیخ عطار رحمه]]
تواضع‌ های ظالم مکرِ صیادی بُوَد بیدل
که میلِ آهنی را خم شدن قلاب می‌سازد ..



[[جناب بیدل دهلوی]]
کسی به ابراهیم بن ادهم گفت که مرا وصیتی کن. ابراهیم ادهم به او گفت: " بسته بگشای و گشاده ببند." پرسنده سخن را فهم نکرد و از معنای آن پرسید. عارف پاسخ داد: " کیسه ی بسته بگشای و زبان گشاده ببند."

#تذکره_الاولیا عطار

مولانا چه زیبا این تعبیر نغز را بیان کرده

لب ببند و کَفِّ پُر زَر برگشا
بخل تَن بگذار و پیش آوَر سَخا

#مثنوی_مولانا
Maste Eshgh
Alireza Ghorbani
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را...

#حضرت_مولانا
شیخ #ابوالحسن_خرقانی شبی در نماز بود.
آوازی شنید که :
" ابوالحسن!
خواهی که آنچه از تو می‌دانم، با خلق بگویم تا سنگسارت کنند !؟
شیخ گفت:
" بار الها!
خواهی تا آنچه از کرم و رحمت تو می‌دانم و می‌بینم با خلق بگویم،
تا دیگر هیچ‌کس سجودت نکند؟ "
آواز آمد: " نه از تو، نه از من...! "

#تذکره_الاولیا
#عطار_نیشابوری

25 فروردین بزرگداشت عطار نیشابوری است. در بزرگی او همین بس که

حضرت #مولانا میفرماید:

هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم...
مى‌گويم خدا همگى ذوق است
و من آن ذوقم
و در آن ذوق به كلّى غرقم
و ذوق عالميان عكسِ آن ذوق است
كه:
الايمانُ كلّهُ ذوق و شوق

شمس تبریزی
بنده ای که بحقیقت توبه کند و به سر گناه باز نگردد، خداوند تعالى همۀ معصیتهای او را طاعت گرداند.فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات
کدام بازرگان از این سودمندتر باشد که معصیت بنده، طاعت گردد و جفا، وفا شود و دوری، نزدیکی شود و بیگانگی، آشنائی گردد، بر در بود، به پیشگاه رود.

مجالس سبعه
هر کان رخ و آن زلف و لب دید

می معدن سیم و روز جفت شب دید

هر کان خط و خذ و زلف و آن غبغب دید

خورشید بقوس و ماه در عقرب دید

قطران تبریزی
بزم تو ای شوخ منم زار و اسیر

وز کشتن من هیچ نداری تقصیر

با غیر سخن گویی کز رشک بسوز

سویم نکنی نگه که از غصه بمیر


ابوسعید ابوالخیر