This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چند خواهی چو من بر این لب چاه
متعطش بر آب حیوانش
شاید این روی اگر سبیل کند
بر تماشاکنان حیرانش
ساربانا جمال کعبه کجاست
که بمردیم در بیابانش
بس که در خاک میطپند چو گوی
از خم زلف همچو چوگانش
لاجرم عقل منهزم شد و صبر
که نبودند مرد میدانش
ما دگر بی تو صبر نتوانیم
که همین بود حد امکانش
از ملامت چه غم خورد سعدی
مرده از نیشتر مترسانش
سعدی
متعطش بر آب حیوانش
شاید این روی اگر سبیل کند
بر تماشاکنان حیرانش
ساربانا جمال کعبه کجاست
که بمردیم در بیابانش
بس که در خاک میطپند چو گوی
از خم زلف همچو چوگانش
لاجرم عقل منهزم شد و صبر
که نبودند مرد میدانش
ما دگر بی تو صبر نتوانیم
که همین بود حد امکانش
از ملامت چه غم خورد سعدی
مرده از نیشتر مترسانش
سعدی
مرا فرستادند كه آن بندهی نازنين ما
میان قومِ ناهموار
گرفتار است
دریغ است که او را
به زیان برند.
#شمس_تبریزی
میان قومِ ناهموار
گرفتار است
دریغ است که او را
به زیان برند.
#شمس_تبریزی
اگر مرا مي شناسى و مرا ديدى، ناخوشى را چرا ياد كنى؟ اگر خوشى به دست هست به ناخوشى كجا افتادى؟ اگر با منى چگونه با خودى؟ و اگر
دوست منى چگونه دوست خودى؟
#شمس_تبریزی
دوست منى چگونه دوست خودى؟
#شمس_تبریزی
آخرِ هفته که شد ؛
دلت را به دلِ خیابان بزن
با بیخیالیِ جاده همراه شو ...
فراموش کن هفته ات چطور گذشت ،
مهم نیست شنبه قرار است چه اتفاقاتی بیفتد ،
و مهم نیست چقدر مشغله رویِ هم تلنبار شده
روزهایِ رفته را به بادِ فراموشی بسپار
و روزهایِ نیامده را به خدا ...
چای ات را کمی آرام تر و سرخوش تر از همیشه بنوش ،
جوری که سقفِ دنیا هم اگر ریخت ؛
آب در دلِ لحظه هایت تکان نخورَد .
آدم نیاز دارد گاهی عینِ خیالش نباشد .
آدم نیاز دارد برای یک روز هم که شده ؛
به خاطرِ خودش نفس بکشد
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد پنج شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
هرجا قلبی مهربان در
حال تپیدن است
آنجا بهشتہ در حال
روییدن است
قلب مهربانت
همیشہ در حال تپیدن باد.
🌺🌺🌺
شاد باشی
دلت را به دلِ خیابان بزن
با بیخیالیِ جاده همراه شو ...
فراموش کن هفته ات چطور گذشت ،
مهم نیست شنبه قرار است چه اتفاقاتی بیفتد ،
و مهم نیست چقدر مشغله رویِ هم تلنبار شده
روزهایِ رفته را به بادِ فراموشی بسپار
و روزهایِ نیامده را به خدا ...
چای ات را کمی آرام تر و سرخوش تر از همیشه بنوش ،
جوری که سقفِ دنیا هم اگر ریخت ؛
آب در دلِ لحظه هایت تکان نخورَد .
آدم نیاز دارد گاهی عینِ خیالش نباشد .
آدم نیاز دارد برای یک روز هم که شده ؛
به خاطرِ خودش نفس بکشد
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد پنج شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
هرجا قلبی مهربان در
حال تپیدن است
آنجا بهشتہ در حال
روییدن است
قلب مهربانت
همیشہ در حال تپیدن باد.
🌺🌺🌺
شاد باشی
روز دندانپزشک گرامی باد.
درباره دکتر بدری تیمورتاش، اولین زن دندانپزشک ایران
«تیمورتاش» از نردین تا بروکسل
گزارش: محمدحسین عابدی/ خبرگزاری مهر
بدرالزمان تیمورتاش برای سپیدپوشان عرصه بهداشت و درمان نامی آشنا است. نخستین دندانپزشک زن ایرانی که زاده #دهستان_نردین (شهرستان میامی) در شرق استان سمنان امروزی و در قلب ولایت خراسان بزرگ روزهای دور که زندگی پرفراز و نشیبش امروز الهامبخش بسیاری از پزشکان جوان روزگار ما است. بانوی ایرانی که علاقه به درس خواندن، او را از نردین و سپس بجنورد، به بلژیک و فرانسه برد و پس از عدم موافقت خانواده در اعزامش به جمهوری خلق کنگو در قلب آفریقا، مشهد را برای زندگی برگزید و تا پایان عمر در این شهر زیست. امروز نام او بر سر در دانشکده دندانپزشکی و سالن آمفیتئاتر دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد خودنمایی میکند.
زنی که بینام آمد، در اروپا نامی برای خود دست و پا کرد همه را به تحسین واداشت و نامش را بر تارک آسمان پزشکی ایران به عنوان نخستین بانوی دندانپزشک ایرانی ثبت کرد، برای بدست آوردن آرزویش قصد آفریقا کرد اما در نهایت و در اوج گمنامی در مشهد درگذشت.
بدرالزمان تیمورتاش در سال ۶۸ و در حالی که بیش از هشتاد سال داشت در مشهد درگذشت وی تا پایان عمر ازدواج نکرد و از وی جز چند کتاب، نامی بر سردر کتابخانه دانشگاه علوم پزشکی مشهد و شاگردان و سنگ قبری در خواجه ربیع نمانده است و چه بسا همان نام نیک برایش از هزاران عنوان مشابه نخستین بانوی دندانپزشک ایرانی، بیشتر بماند.
#نخستین_زن_دندانپزشک_ایران_فرزند_دهستان_نردین
#نردین_دیار_تورکان_خوراسانی
درباره دکتر بدری تیمورتاش، اولین زن دندانپزشک ایران
«تیمورتاش» از نردین تا بروکسل
گزارش: محمدحسین عابدی/ خبرگزاری مهر
بدرالزمان تیمورتاش برای سپیدپوشان عرصه بهداشت و درمان نامی آشنا است. نخستین دندانپزشک زن ایرانی که زاده #دهستان_نردین (شهرستان میامی) در شرق استان سمنان امروزی و در قلب ولایت خراسان بزرگ روزهای دور که زندگی پرفراز و نشیبش امروز الهامبخش بسیاری از پزشکان جوان روزگار ما است. بانوی ایرانی که علاقه به درس خواندن، او را از نردین و سپس بجنورد، به بلژیک و فرانسه برد و پس از عدم موافقت خانواده در اعزامش به جمهوری خلق کنگو در قلب آفریقا، مشهد را برای زندگی برگزید و تا پایان عمر در این شهر زیست. امروز نام او بر سر در دانشکده دندانپزشکی و سالن آمفیتئاتر دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد خودنمایی میکند.
زنی که بینام آمد، در اروپا نامی برای خود دست و پا کرد همه را به تحسین واداشت و نامش را بر تارک آسمان پزشکی ایران به عنوان نخستین بانوی دندانپزشک ایرانی ثبت کرد، برای بدست آوردن آرزویش قصد آفریقا کرد اما در نهایت و در اوج گمنامی در مشهد درگذشت.
بدرالزمان تیمورتاش در سال ۶۸ و در حالی که بیش از هشتاد سال داشت در مشهد درگذشت وی تا پایان عمر ازدواج نکرد و از وی جز چند کتاب، نامی بر سردر کتابخانه دانشگاه علوم پزشکی مشهد و شاگردان و سنگ قبری در خواجه ربیع نمانده است و چه بسا همان نام نیک برایش از هزاران عنوان مشابه نخستین بانوی دندانپزشک ایرانی، بیشتر بماند.
#نخستین_زن_دندانپزشک_ایران_فرزند_دهستان_نردین
#نردین_دیار_تورکان_خوراسانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگه میخواین اعتماد به نفستون رو ببرین بالا این ویدیو از دکتر جولی اسمیت نویسنده کتاب چرا تا به حال کسی این هارا به من نگفته بود رو ببینین.
Zen AmoO MiX,Sandy
آهنگ شهر ترانه
.
میکس بندری جدید سندی به نام زن عامو
میکس بندری جدید سندی به نام زن عامو
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #بازگشتن_رستم_و_سهراب_به_لشکرگاه فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۱۹ ( #قسمت_ششم ) ۷۷ تو ، خُرسند گَردان ، دلِ مادرم ، چنین راند ایزد ، قضا بر سرم ، ۷۸ بگویَش : ، که تو ، دل به من در مبند ، مشو جاودان ، بهرِ جانم نژند ، ۷۹ که کس…
داستان رستم و سهراب
#کشتی_گرفتن_رستم_با_سهراب
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۰
( #قسمت_اول )
۱
چو ، خورشیدِ رخشان ، بگسترد پَر ،
سیهزاغِ پرّان ، فُرو بُرد سر ،
۲
تهمتن ، بپوشید ببرِ بیان ،
نشست از برِ اژدهایِ دمان ،
۳
بیامد بِدان دشتِ آوردگاه ،
نهاده ز آهن ، به سر بر ، کلاه ،
۴
همه تلخی ، از بهرِ بیشی بُوَد ،
مبادا که با آز ، خویشی بُوَد ،
۵
وزآنروی ، سهراب با انجمن ،
همی ، می ، گسارید با رودزن ،
۶
به هومان چنین گفت : ، کاین شیرمرد ،
که با من ، همیگردد اندر نَبَرد ،
۷
ز بالای من ، نیست بالاش کم ،
برزم اندرون ، دل ندارد دژم ،
۸
بر و کفت و یالش ، بمانندِ من ،
تو گویی ، که داننده ،،، بر زد رسن ،
۹
ز پای و رکیبش ، همی مِهرِ من ،
بجُنبد ،، به شرم آوَرَد چهرِ من ،
۱۰
نشانهای مادر ، بیابم همی ،
بهدل نیز ، لَختی بتابم همی ،
۱۱
گمانی بَرَم من ، که او رستم است ،
که چون او نَبَرده ،،، بهگیتی کم است ،
۱۲
نباید که من ، با پدر ، جنگجوی ،
شَوَم ،،، خیره ، روی اندر آرَم بهروی ،
#خیره = بیهوده
۱۳
ز دادار ، گَردم بسی شرمناک ،
سیهرو ، رَوَم از سرِ تیرهخاک ،
۱۴
نباشد امیدم ، سرایِ دگر ،
نباید که رزم آوَرَم با پدر ،
۱۵
به شاهانِ گیتی ، شَوَم روسیاه ،
که بر مرزِ ایران و توران سپاه ،
۱۶
نگوید کسی جز بهبَد ، نامِ من ،
نباشد به هر دو سرا ، کامِ من ،
بخش ۲۱ : « دگرباره اسبان ببستند سخت »
بخش ۱۹ : « برفتند و روی هوا تیره گشت »
ادامه دارد 👇👇👇
#کشتی_گرفتن_رستم_با_سهراب
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۰
( #قسمت_اول )
۱
چو ، خورشیدِ رخشان ، بگسترد پَر ،
سیهزاغِ پرّان ، فُرو بُرد سر ،
۲
تهمتن ، بپوشید ببرِ بیان ،
نشست از برِ اژدهایِ دمان ،
۳
بیامد بِدان دشتِ آوردگاه ،
نهاده ز آهن ، به سر بر ، کلاه ،
۴
همه تلخی ، از بهرِ بیشی بُوَد ،
مبادا که با آز ، خویشی بُوَد ،
۵
وزآنروی ، سهراب با انجمن ،
همی ، می ، گسارید با رودزن ،
۶
به هومان چنین گفت : ، کاین شیرمرد ،
که با من ، همیگردد اندر نَبَرد ،
۷
ز بالای من ، نیست بالاش کم ،
برزم اندرون ، دل ندارد دژم ،
۸
بر و کفت و یالش ، بمانندِ من ،
تو گویی ، که داننده ،،، بر زد رسن ،
۹
ز پای و رکیبش ، همی مِهرِ من ،
بجُنبد ،، به شرم آوَرَد چهرِ من ،
۱۰
نشانهای مادر ، بیابم همی ،
بهدل نیز ، لَختی بتابم همی ،
۱۱
گمانی بَرَم من ، که او رستم است ،
که چون او نَبَرده ،،، بهگیتی کم است ،
۱۲
نباید که من ، با پدر ، جنگجوی ،
شَوَم ،،، خیره ، روی اندر آرَم بهروی ،
#خیره = بیهوده
۱۳
ز دادار ، گَردم بسی شرمناک ،
سیهرو ، رَوَم از سرِ تیرهخاک ،
۱۴
نباشد امیدم ، سرایِ دگر ،
نباید که رزم آوَرَم با پدر ،
۱۵
به شاهانِ گیتی ، شَوَم روسیاه ،
که بر مرزِ ایران و توران سپاه ،
۱۶
نگوید کسی جز بهبَد ، نامِ من ،
نباشد به هر دو سرا ، کامِ من ،
بخش ۲۱ : « دگرباره اسبان ببستند سخت »
بخش ۱۹ : « برفتند و روی هوا تیره گشت »
ادامه دارد 👇👇👇
سه مشعل می سوزد
یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه
یکی بر مازه اژدهاوش کوه
شعله می وزاند
دو دیگر
به دره و دامنه
تا بادام
بنان سراسیمه شوند
یکی می سوزد
تا نزدیک نشود شغال گرسنه به خوابگاه
و به معده پر جوجه کباب شرکت
دو دیگر می سوزند
تا آهوان و تیهوها
به دره های دوردست بکوچند
تا شقایق و مرزنگوش بسوزند
تا وحش
ایمن نماند در حریم آبادانی
یکی می سوزد
تا
روستایی
هوای شیرین کردن نان جوین نکند
سه مشعل می سوزد
یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه
در روز می سوزند زیر خورشید سوزان
و به شب
در حوالی جنگل چراغهای نئون
سه مشعل
نمی سوزند تا چیزی دیده شود
بلکه می سوزند
تا چیزها دیده نشوند
سه
مشعل می سوزند
در دایره چراغان و آتش
تا ظلمات گرداگرد
ژرفتر گردد
و بازوهای کار و آفرینش
چون پروانه های سراسیمه
به جانب کانون نور
فراخوانده شوند
نوری
که ظلمت گرداگرد را
دامن می زند و ژرفتر می کند
#منوچهر_آتشی
#چکامه_مشعلها
#گندم_و_گیلاس
یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه
یکی بر مازه اژدهاوش کوه
شعله می وزاند
دو دیگر
به دره و دامنه
تا بادام
بنان سراسیمه شوند
یکی می سوزد
تا نزدیک نشود شغال گرسنه به خوابگاه
و به معده پر جوجه کباب شرکت
دو دیگر می سوزند
تا آهوان و تیهوها
به دره های دوردست بکوچند
تا شقایق و مرزنگوش بسوزند
تا وحش
ایمن نماند در حریم آبادانی
یکی می سوزد
تا
روستایی
هوای شیرین کردن نان جوین نکند
سه مشعل می سوزد
یکی بر چکاد و دو دیگر به دامنه
در روز می سوزند زیر خورشید سوزان
و به شب
در حوالی جنگل چراغهای نئون
سه مشعل
نمی سوزند تا چیزی دیده شود
بلکه می سوزند
تا چیزها دیده نشوند
سه
مشعل می سوزند
در دایره چراغان و آتش
تا ظلمات گرداگرد
ژرفتر گردد
و بازوهای کار و آفرینش
چون پروانه های سراسیمه
به جانب کانون نور
فراخوانده شوند
نوری
که ظلمت گرداگرد را
دامن می زند و ژرفتر می کند
#منوچهر_آتشی
#چکامه_مشعلها
#گندم_و_گیلاس
VID-20240411-WA0180.mp4
920.8 KB
زن ها ممکن است
ظاهر یک مرد برایشان جذاب باشد
اما قطعا اون چیزی که زن را عاشق یک
مرد میکند
امنیت و آرامشی است
که در کنار او احساس میکند ...
تنهایی تان را با کسی قسمت کنید،
که سالها بعد شما را همین گونه
که هستید دوست بدارد ...
با موی سپیدتان،
شیار زیر چشمتان،
و لرزش و دست و دلتان ...!
🌹🍃🌹
💖〽️💖حس آرامش💖💫💫
ظاهر یک مرد برایشان جذاب باشد
اما قطعا اون چیزی که زن را عاشق یک
مرد میکند
امنیت و آرامشی است
که در کنار او احساس میکند ...
تنهایی تان را با کسی قسمت کنید،
که سالها بعد شما را همین گونه
که هستید دوست بدارد ...
با موی سپیدتان،
شیار زیر چشمتان،
و لرزش و دست و دلتان ...!
🌹🍃🌹
💖〽️💖حس آرامش💖💫💫
.
ای دریغ از تو
اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من
اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما
اگر کامی نگیریم از بهار...
#فریدون_مشیری
ای دریغ از تو
اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من
اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما
اگر کامی نگیریم از بهار...
#فریدون_مشیری
اگر مرا مي شناسى و مرا ديدى، ناخوشى را چرا ياد كنى؟ اگر خوشى به دست هست به ناخوشى كجا افتادى؟ اگر با منى چگونه با خودى؟ و اگر
دوست منى چگونه دوست خودى؟
#شمس_تبریزی
دوست منى چگونه دوست خودى؟
#شمس_تبریزی
به هر كه روى آريم، روي از همه جهان بگرداند... گوهر داريم در اندرون، به هر كه روىِ آن با او كنيم از همه ياران و دوستان بيگانه شود.
#شمس_تبریزی
#شمس_تبریزی