معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
هیچڪس بی درد و غصّہ
و گرفتـاری نیست،
اما قشنگیـش به این ڪه
تو اوج غم لبخند بزنی
و ببیــنی خدا خیـلے بزرگــه

شبتون در پناه خداوند مهربان
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #رزم_رستم_با_سهراب فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۱۸ ( #قسمت_سوم ) ۳۱ دگرباره ، سهراب ، گرزِ گران ، ز زین برکشید و ، بیفشرد ران ، ۳۲ بزد گرز و ،،، آوَرد کتفش به‌درد ، بپیچید و ،،، دَرد ، از دلیری بخورد ، ۳۳ بخندید سهراب و ، گفت…
داستان رستم و سهراب
#رزم_رستم_با_سهراب
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۱۸
( #قسمت_چهارم )



۴۶

ازین پُرهنر تُرکِ نوخاسته ،

به خفتان ،، بر و بازو ، آراسته ،

۴۷

به لشکرگهِ خویش ، تازید زود ،

که اندیشهٔ دل ، بدان‌گونه بود ،

۴۸

میانِ سپه ، دید سهراب را ،

زمین لعل کرده ، به خوناب را ،

۴۹

سرِ نیزه ، پُر خون و ،،، خفتان و دست ،

چو شیری ، که گردد ز نخجیر ، مست ،

۵۰

دژم گشت رستم ، چو او را بدید ،

خروشی ، چو شیرِ ژیان برکشید ،

۵۱

بدو گفت : ، کای تُرکِ خونخواره‌مرد ،

ز ایران‌سپه ،، جنگ با تو که کرد؟ ،

۵۲

( چرا دست یازی به سوی همه؟ )
چرا دست با من نسودی همه؟ ،

چو گرگ ، آمدی در میانِ رمه؟ ،

۵۳

بدو گفت سهراب : ، توران‌سپاه ،

ازین رزم دورند و ، هم بی‌گناه ،

۵۴

تو ، آهنگ کردی بدیشان ، نُخُست ،

کسی ، با تو پیکار و کینه ، نَجُست ،

۵۵

بدو گفت رستم : ، که شد تیره ،،، روز ،

چو پیدا کند تیغ ،،، گیتی‌فروز ،

۵۶

به کُشتی بگَردیم فردا پگاه ،

ببینیم تا ، بر که گریَد سپاه؟ ،

۵۷

بدین دشت ، هم ، دار و ،،، هم ، منبر است ،

که روشن جهان ، زیرِ تیغ‌اندر است ،

۵۸

گر ایدون که ، بازو ، به شمشیر و تیر ،

چنین آشنا شد ،، تو هرگز ممیر ،

۵۹

بگردیم شبگیر ، با تیغِ کین ،

تو ، رو ، تا چه خواهد جهان‌آفرین ،



#پایان_بخش ۱۸




بخش ۱۹ : « برفتند و روی هوا تیره گشت »

بخش ۱۷ : « چو بشنید گفتارهای درشت »




ادامه دارد 👇👇👇
سرگشته‌دلا ،،، به دوست ، از جان ، راه است ،

ای گمشده ،،، آشکار و پنهان ، راه است ،






گر ، شش‌جهتت بسته شود ، باک مدار ،

کز قعرِ نهادت ،،، سویِ جانان ، راه است ،





#مولانا
«الهى!
همين عزّت مرا بس كه بنده تو هستم و همين افتخار مرا بس كه تو خداوندگار من هستى»

به نام خدای همه
#یک حبه نور

أَلَمْ يَرَوْا إِلَى
الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ
فِي جَوِّ السَّمَاءِ
مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ
لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۷۹﴾

آيا به سوى
پرندگانى كه در فضاى
آسمان رام شده‏ اند
ننگريسته‏ اند جز خدا
كسى آنها را نگاه نمى دارد
راستى در اين قدرت‏ نمايى
براى مردمى كه ايمان مى ‏آورند
نشانه‏ هايى است (۷۹)

سوره مبارکه النحل
آیهٔ ۷۹
دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان

اللهمّ إنّی أسْألُکَ فیه ما یُرْضیکَ وأعوذُ بِکَ ممّا یؤذیک وأسألُکَ التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَکَ ولا أعْصیکَ یا جَوادَ السّائلین. 

خدایا من از تو میخواهم در آن آنچه تو را خوشنود کند و پناه مى برم بتو از آنچه تو را بیازارد واز تو خواهم توفیق در آن براى اینکه فرمانت برم ونافرمانى تو ننمایم اى بخشنده سائلان
زندگی لحظاتیست که قلبت میتپد
بخاطر خنده
بخاطر چیزهای خوب
بخاطر شادی
بخاطر دوست داشتنهای بی حساب
بخاطر عشق
بخاطر مهربانی
گاهی باید بزرگترین
گناه کسی را به کوچکی دلش ببخشید
اما نباید بزرگی دل کسی را
به خاطر یک اشتباه کوچک
فراموش کرد

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد پنجشنبه ات زیبا

🌺🌺🌺

آرزو میکنم خدای در این‌ صبح‌ زیبا
در کـارت ، برکت
در وجودت سلامتی
در زندگیت خوشبختی و
در خانه ات آرامش قرار بده

🌺🌺🌺

شاد باشی
باد آمد و بویِ نوبهاران با او
ابر آمد و نرم نرم باران با او


خاموشیِ باغ را شکستند که صبح
گل سر زد و گلبانگِ هزاران با او

#شفیعی‌کدکنی
VID-20240404-WA0018.mp4
3.1 MB
منزل استاد شجریان در روستای رادکان زمانی که معلم بودند. روحش شاد
DelAhangaan
ملوک ضرابی _ لاله کوهی
⫸ خواننده: #ملوک_ضرابی

آهنگ : #جهان_پناه
شعر : #شهرآشوب
اندک اندک بیا غنچه دهن
DelAhangaan
بانو فرح _ مرغ شب
⫸ خواننده: بانو #فرح

مرغ شب ...
آهنگ : #جهان_پناه /ارکستر شماره چهار
شعر : #شهرآشوب
مایه #افشاری
DelAhangaan
بنان _ شب شادی
⫸ خواننده: #بنان

شب شادی ...
آهنگ : #مهدی_مفتاح
شعر : #شهرآشوب ؟
دستگاه : #سه_گاه

تو که طعنه به می میزنی از آن شهد شکر ریز
DelAhangaan
پروین _ باغ زیبا
⫸ خواننده : #پروین

باغ زیبا ...
آهنگ : #همایون_خرم
شعر : #شهرآشوب

بر لوحی از خارا مانده ز دورانها
دیدم که بنوشته از عهد بگذشته
شوریده ای شیدا
این قصه دلکش بنوشته بود آنجا
DelAhangaan
دلکش _ وداع جوانی (وداع جدایی)
⫸ خواننده: #دلکش

وداع جوانی ...
شعر #شهرآشوب
آهنگ #نیلوفر
مایه #ابوعطا
ارکستر و تنظیم : #شیرخدایی 

دريغا تا به خود نگه كردم
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود

ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست

بیار باده که در بارگاه استغنا

چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست

از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل

رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست

مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج

بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش

که نیستیست سرانجام هر کمال که هست

شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر

به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست

به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی

هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست

زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید

که گفته سخنت می‌برند دست به دست

حضرت حافظ
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است

صیدی که دل خلق جهان بود بدامش
المنته لله که امروز بدامست

ازطاق دو ابروی تو ای کعبهٔ مقصود
خلقی بگمانند که محراب کدامست

چشم تو اگر خون دلم ریخت عجب نیست
او را چه توان گفت که او مست مدامست

خسرو که سلامت نکند عیب مگیرش
عاشق که ترا دید چه پروای سلامست


امیرخسرو دهلوی
فدای پیرهن چاک ماه رویان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز ..



[حضرت حافظ لسان الغیب]
نبودی بی وفا تا نبودت خبر از خویش
الهی شَل شود، دستِ مشاطه ی عالم !



[[[جناب بِسمل تبریزی]]]
خواستم این سوخته دل، باز بگیرم از کَفَ اَش
بدیدمش، مست شدم سر بنهادم به کَفَ اَش



[[[جناب بِسمل تبریزی]]]
رمضان آمد و من توبهٔ پارینه شکستم
موسمِ کوزه‌پرستان شد و من کاسه‌پرستم

روزه بودم همهٔ سال چه شعبان و چه شوّال
در شبِ غُرّهٔ ماهِ رمضان توبه شکستم

شیخِ محروم، سحَر خورده و لب بسته به روزه
منِ بی‌باکْ صبوحی‌زدهٔ بیخود و مستم

محتسب کیست که جامِ میَم از دست بگیرد؟
غیرِ ساقی که تواند؟ که هم او داد به دستم

زاهد از نیک و بدِ غیر چه سود و چه زیانت؟
نیستم روزه، تو را چیست؟ همان گیر که هستم

سرگرانیِ تو ای شیخ به سنجر چه رسانَد؟
که به یک جامْ کُلَه‌گوشهٔ جمشید شکستم.

#سنجر_کاشان