This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اما نگران چه هستی…. ؟!
اگر خطاهای آشکار کرده باشیم، نباید آن طور که عادت داریم، خود را توجیه کنیم، عذری بتراشیم و آنها را کوچک جلوه دهیم، بلکه باید به اشتباه خود اذعان کنیم و آن را به مقیاس درست مد نظر داشته باشیم، تا مصمّم شویم که در آینده از آن پرهیز کنیم؛
البته با این کار خود را گرفتار رنج شدید و ناخشنودی میکنیم اما چنانکه گفتهاند:
«کسی که رنج نکشیده باشد، تربیت نشده است.»
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
.
اگر خطاهای آشکار کرده باشیم، نباید آن طور که عادت داریم، خود را توجیه کنیم، عذری بتراشیم و آنها را کوچک جلوه دهیم، بلکه باید به اشتباه خود اذعان کنیم و آن را به مقیاس درست مد نظر داشته باشیم، تا مصمّم شویم که در آینده از آن پرهیز کنیم؛
البته با این کار خود را گرفتار رنج شدید و ناخشنودی میکنیم اما چنانکه گفتهاند:
«کسی که رنج نکشیده باشد، تربیت نشده است.»
#آرتور_شوپنهاور
#در_باب_حکمت_زندگی
.
هشیار سری بود ز سودای تو مست
خوش آنکه ز روی تو دلش رفت ز دست
بیتو همه هیچ نیست در ملک وجود
ور هیچ نباشد چو تو هستی همه هست
#سعدی
خوش آنکه ز روی تو دلش رفت ز دست
بیتو همه هیچ نیست در ملک وجود
ور هیچ نباشد چو تو هستی همه هست
#سعدی
آن شمع رخ تو لگنی نیست بیا
وان نقش تو از آب منی نیست بیا
در خشم مکن تو خویشتن را پنهان
کان حسن تو پنهان شدنی نیست بیا
#مولانا
#رباعی_شماره۲
وان نقش تو از آب منی نیست بیا
در خشم مکن تو خویشتن را پنهان
کان حسن تو پنهان شدنی نیست بیا
#مولانا
#رباعی_شماره۲
در پیش رود رایت مردانگیِ ما
چتر از عقب خویش چو طاووس نداریم
#سلیم_تهرانی
#تابلوی_نقاشی
اثر: #ولادیمیر_کوش
چتر از عقب خویش چو طاووس نداریم
#سلیم_تهرانی
#تابلوی_نقاشی
اثر: #ولادیمیر_کوش
وقتی که دستهای از زلفگانش بر چهره میریزد،
گویی ماهی است که نیمی از آن در محاق افتاده.
و یا گویی کاتبی سرانگشت به مشک زده،
و بر چهرهٔ او آیت زیبایی نوشته است.
#ابونواس
ترجمه عبدالمحمد آیتی
گویی ماهی است که نیمی از آن در محاق افتاده.
و یا گویی کاتبی سرانگشت به مشک زده،
و بر چهرهٔ او آیت زیبایی نوشته است.
#ابونواس
ترجمه عبدالمحمد آیتی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
زندگی دوختن شادیهاست
وبه تن کردن پیراهن گلدار امید
زندگانی هنر هم نفسی با غمهاست
آری ذهن ما باغچه است
گل در آن باید کاشت
ور نکاری گل سرخ
علف هرز در آن می روید
#مجتبی_کاشانی
#جنگل_حرا
خلیج نایبند عسلویه
#ایران_زیبا
زندگی دوختن شادیهاست
وبه تن کردن پیراهن گلدار امید
زندگانی هنر هم نفسی با غمهاست
آری ذهن ما باغچه است
گل در آن باید کاشت
ور نکاری گل سرخ
علف هرز در آن می روید
#مجتبی_کاشانی
#جنگل_حرا
خلیج نایبند عسلویه
#ایران_زیبا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوا هوای بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشیم و جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب
فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خاک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب
#فریدون_مشیری
#طبیعت
به خنده خنده بنوشیم و جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب
فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خاک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب
#فریدون_مشیری
#طبیعت
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزهها کنند از گل ما
خیام
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزهها کنند از گل ما
خیام
روشن از پرتو رويت نظری نيست که نيست
منت خاک درت بر بصری نيست که نيست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گيسوی تو در هيچ سری نيست که نيست
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پرده دری نيست که نيست
تا به دامن ننشيند ز نسيمش گردی
سيل خيز از نظرم رهگذری نيست که نيست
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنيدم سحری نيست که نيست
من از اين طالع شوريده برنجم ور نی
بهره مند از سر کويت دگری نيست که نيست
مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبری نيست که نيست
شير در باديه عشق تو روباه شود
آه از اين راه که در وی خطری نيست که نيست
آب چشمم که بر او منت خاک در توست
زير صد منت او خاک دری نيست که نيست
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
ور نه از ضعف در آن جا اثری نيست که نيست
غير از اين نکته که حافظ ز تو ناخشنود است
در سراپای وجودت هنری نيست که نیست
حافظ
منت خاک درت بر بصری نيست که نيست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گيسوی تو در هيچ سری نيست که نيست
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پرده دری نيست که نيست
تا به دامن ننشيند ز نسيمش گردی
سيل خيز از نظرم رهگذری نيست که نيست
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنيدم سحری نيست که نيست
من از اين طالع شوريده برنجم ور نی
بهره مند از سر کويت دگری نيست که نيست
مصلحت نيست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبری نيست که نيست
شير در باديه عشق تو روباه شود
آه از اين راه که در وی خطری نيست که نيست
آب چشمم که بر او منت خاک در توست
زير صد منت او خاک دری نيست که نيست
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
ور نه از ضعف در آن جا اثری نيست که نيست
غير از اين نکته که حافظ ز تو ناخشنود است
در سراپای وجودت هنری نيست که نیست
حافظ
الهی :
موجود نَفَسهای جوانمردانی
حاضرِ دلهای ذاکرانی
از نزدیک نشانت میدهند و برتر از آنی
و دورت می پندارند و نزدیکتر از جانی
گفتم : صنما مگر که جانان منی
اکنون که همی نگه کنم جان منی
خواجه عبدالله انصاری
موجود نَفَسهای جوانمردانی
حاضرِ دلهای ذاکرانی
از نزدیک نشانت میدهند و برتر از آنی
و دورت می پندارند و نزدیکتر از جانی
گفتم : صنما مگر که جانان منی
اکنون که همی نگه کنم جان منی
خواجه عبدالله انصاری
بهار آفرینش را
نگاری نیست غیر از تو
نگار این گلستان را بهاری نیست غیر از تو
بهاری هست در
هر سال مرغان گلستان را
مرا در چار موسم نوبهاری نیست غیر از تو
#صائب_تبریزی
نگاری نیست غیر از تو
نگار این گلستان را بهاری نیست غیر از تو
بهاری هست در
هر سال مرغان گلستان را
مرا در چار موسم نوبهاری نیست غیر از تو
#صائب_تبریزی
خواب را گفتند: چون است که گِردِ دیدۀ عاشقان نمیگردی؟
گفت: من در دریا سباحت ندانم کرد.
[ از کتاب « روضةالفریقین » شیخ ابورجاء خُمرکی ]:
سباحت: شنا کردن
گفت: من در دریا سباحت ندانم کرد.
[ از کتاب « روضةالفریقین » شیخ ابورجاء خُمرکی ]:
سباحت: شنا کردن
الهگان هوس در شگفت آمدهاند
که بسته اند مرا با طنابهای خودم
چه جای شکوه خدایا چرا نمیبینم
که چوب میخورم از انتخابهای خودم . . .
#محمدعلی شیوا
که بسته اند مرا با طنابهای خودم
چه جای شکوه خدایا چرا نمیبینم
که چوب میخورم از انتخابهای خودم . . .
#محمدعلی شیوا