معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
وقتي آگاهی رشد كند، هوشيار می شويد ،
و پذيرش،‌ پيامد طبيعی همان هوشياری ميشود. پذيرش، پيامد هوشياری است.

اگر طمع داريد، در آن تامل كنيد.
جاه طلبی هست،‌ به آن بنگريد.
شهوت و قدرت هست، ‌نگاهش كنيد.

اكنون با فكر كردن به پذيرش، ‌مسايل را پيچيده نكنيد؛ ‌زيرا اگر سعی كنيد بپذيريد و نتوانيد، سركوب را شروع می كنيد.
اينگونه است كه مردم احساسات  و افكارشان را سركوب كرده اند. آنها قادر به پذيرش نبوده اند، پس افكار و احساسات را در قسمت تاريك وجودشان سركوب كرده اند.

#اشو
زین آتشِ نهفته که در سینهٔ من است

خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت

#حافظ
عاقلان یا عاشقان

ابوهریره هرروز به دیدار پیغمبر میرفت، پیغمبر به او فرمود که ؛ " یا اباهریره زرغباً تزدد حباً " ای اباهریره یه روز درمیون بیا تا دوستی افزونتر شود یعنی هرروز بیاد دیدار ما عادی میشه و از دیدارم ملول میشی


مولانا میگه ؛

نیست زر غباً میان عاشقان
سخت مستسقیست جان عاشقان

مستسقی یعنی کسی که بیماری استسقا داره و هرچه آب میخوره سیراب نمیشه دائمن باید آب بخوره :
برگ او آب است او جویای آب

بعد ادامه میده میگه ؛

هیچ کس با خویشتن زر غبا نمود ؟
هیچ کس با خود به نوبت یار بود ؟

اصلن میشه آدم به خودش بگه یه روز در میون بیا پیش من ؟ این با ناخود ودیگری میشه قرار گذاشت

مولانا  برای نماز همین را میگوید که ؛

پنج وقت آمدنماز و رهنمون
عاشقان را فی صلات دائمون

برای مردم عادی پنج وقت نماز مقرر شده اما عاشقان دائم در نمازند

نه به پنج آرام گیرند آن خمار که مر ایشانراست نه پانصد هزار

آن عشقی که به جام شراب دارندآن خماری و عشقی که به جان شراب در جان آنهاست نه با پنج پیمانه نا پانصدهزار پیمانه آرام نمی گیره

آب این دریا که حایل بقعه ایست
با خمار ماهیان خود جرعه ایست


این دریای به این بزرگی که بقعه حائل است  و یک سرزمین هولناک است یه جرعه است در برابر خمار ماهیان و تشنگی که آنها دارند

#مولانا
می‌روم نزدیک و حال خویش می‌گویم به او
آنچه پنهان داشتم زین پیش می‌گویم به او

گشته‌ام خاموش و پندارد که دارم راحتی
چند حرفی از درون ریش می‌گویم به او

#وحشی_بافقی
آیینه ی روزگار لبخند خداست
آرامش سبزه زار لبخند خداست

از عطر نگاه باغها دانستم
نام دگر بهار لبخند خداست
....؟

به نام خدای همه
#یک حبه نور

و اِن یُرِدکَ بِخَیر فلا رادَّ لِفَضلِه..

و اگر خداوند اراده خیر درباره تو کند،
هیچ‌کس قادر نیست مانع فضل او گردد ..
#سوره یونس #آیه ۱۰۷
توی بعضی از خونه ها نه از وسایل قیمتی خبری هست و نه مادیات چشمو می گیره...
ولی وقتی میری اونجا دلت باز میشه،
انگیزه ی پیشرفت و خوب زندگی کردن پیدا می کنی.
آدمای اینجور خونه ها، هیچ وقت راکد نمیشن، امسال شون با سالای قبل فرق داره، همیشه شوق تغییر کردنو تو چشماشون می بینی...
زندگی توی اینجور خونه ها در جریانِ، انگار وسیله ها دارن باهات حرف می زنن...
پشت ظاهر آروم و بی صدای اینجور آدما یه عقابِ در حال اوج می بینی که وسوسه ت می کنه...
وسوسه ی تلاش برای رسیدن به هر چه که می خوای و باید بشه...
باید از اینجور آدما زندگی کردنو یاد گرفت، باید همیشه شوق داشت، همیشه عین رود بود و حرکت کرد و از سنگای بزرگ رد شد و رفت و به دریا رسید...
به دریا که برسی، اونوقت همه برای تماشا کردنت شوق دارنو براشون میشی نماد آرامشو قدرتو تحسینت می کنن.

#الهی که آخرِ تموم خواستن ها، رسیدن باشه.

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو

🌺🌺🌺


امروزت پر از شادیهای بی سبب
دلت گرم از آفتاب امید
ذهنت پر از افکار ناب و پاک
قلبت مملـو از مهربانی
دستت سرشار از بخشندگی
آرزوهات مستجاب

🌺🌺🌺

شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زندگی،
هدیه ایست
که فقط یه بار
بهت داده میشه،
به خوبی ازش استفاده کن...

‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

  
‌‌‌‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
دکلمه زیبای بهاری از باران نیکراه...

‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نشستن
بر پای ایستادن است و ایستادنش پرواز
گردن که می کشد
آن سوی انحنای زمین
نخجیر را می شناسد
سواره به خواب می رود
تاتار آسمان ها
و سواره که می رود به دیدار یار
دریچه های ستاره گشوده می شود
جز آفتاب
حجله زفافش را دایه ای نیست
فرزند اندک می زاید
تا گوهر آزادیش را
کمیابی
رونق ابدی باشد
و چون مرگش فرا رسد
سقف پروازش را بالا و بالاتر می برد
تا زیر
مژگان سوگوار آفتاب
به خواب رود
در حریر شعله و دود خویش
از کدام مادر زاییده شدند
آنان که حقارت را برتابیدند ؟
که به جای عربده
لبخند چاشنی تسلیم کردند
تا یکبار سرنگون نشوند
بر منجوق های پوزار ستم ؟
بر زمین پر می کشند چون عقاب گرفتار
و
چنگال و منقار
به خاک و فولاد
خونین می سازند
و آن زمان آرام می شوند
که از ثقل جان
سبک شده باشند
بلندا را می خواهد و به مغاکش فرو کشند
هرزه ای
پیشواز قهقهه می خواند
بلندترین نردبان را
برای رسیدنت به آسمان تدارک دیده ایم حلاج
و به آخرین کنگره برج که می رسند
در آفتاب می سوزند
و در گورستان پر شکوه شعله خویش
به خواب ابد می روند

#منوچهر_آتشی
#عقابها_و_خطابه_حلاج
#گندم_و_گیلاس
معنی الله اکبر آن است که
ای بنده
گناه تو از رحمت او کمتر است
و کرَم وی از جفای تو بیشتر است

تو هیچ نومید مباش



بهاء ولد
انسانی که به شناخت خويش نرسيده باشد، بی سواد حقيقی است، هر چند تمام کتاب های دنيا را خوانده باشد...!

اگر درونت پر از خشم، نفرت، خودخواهی و غرور، حسادت و زباله‌های ديگر است، بدان که هيچگاه چيزی را نياموخته‌ای و هنوز رشد نکرده‌ای....


کريشنا مورتی
#راحم_تبریزی

گفتمش پیر خرد ، تفسیر کن از حال عشق

گفت او در ذات باید، عشق گفتن راچه سود
وقتی از دیگران انتظار احترام و محبت داری، بدان که همه‌ی این‌ها را ابتدا بدهکار خودت هستی ! کسی که‌ خودش را دوست ندارد، محال است توسط دیگران دوست داشته شود ...
اگر روزی در حالی که ‌خودت را دوست داری، دنیا برایت خار فرستاد، خوشحال باش ! چون این بدان معنی است که به زودی سبدی پر از گل به تو هدیه خواهد کرد !

#الیف_شافاک
ملت عشق
اگر روزى بیندازد کمند از برج ایوانش
بسا دلها که اندر حضرت او در شکار آرد


آن پیر طریقت گفت: «خداوندا! نثار دل من امید دیدار تست، بهار جان من در مرغزار وصال تست.» آن همان آرزوست که آن مخدّره کرد «ربّ ابن لى عندک بیتا فى الجنة».

یحیى معاذ همین گفت «الهى! أخلى العطایا فى قلبى رجاؤک، و أحبّ الساعات إلیّ ساعة فیها لقاؤک» آن چه جایى بود که وعده دیدار فراموش کند؟، و آن چه دلى بود که نسیم معارف از گلزار وصال نبوید؟، و آن چه زبانى بود که جز نام دوست بخود راه دهد؟ کز نام دوست بوى دوست آید، و از حدیث دوست راحت جان فزاید!

روى ما شادست تا تو حاضرى با روى تو
جان ما خوش باد چون غائب شوى با یاد تو

اى بسا در حقّه جان غیورانت که هست
نعرهاى سر بمهر از درد بى فریاد تو

«رشیدالدین میبدی»کشف الاسرار
یا رب به خدایی ، خدایی
وانگه به کمال کبریایی
از عمر من آنچه مانده بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای
پرورده عشق شد سرشتم
بی عشق مباد سرنوشتم

#نظامی
در چمن جان من سرو خرامان یکی است
نرگس رعناش دو غنچه‌ی خندان یکی است

گفت به غمزه لبش جان ده و بوسی ستان
کاش دو صد جان بدی وه که مرا جان یکی است

من ز غم گل‌رخی ژاله فشانم چو اشک
ابر درین واقعه با من گریان یکی است

#امیرخسرودهلوی
خشم بیش از حد گرفتن وحشت‌آرد
و لطف بی‌وقت هیبت ببرد ،
نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند

سعدی | گلستان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باد خزان

# آواز: محمدرضا شجریان
# آهنگساز:غلامحسین خان درویش
# تنظیم:فرامرز پایور
آمده‌ام به عذر تو ای طرب و قرار جان
عفو نما و درگذر از گنه و عثار جان

نیست بجز رضای توقفلگشای عقل و دل
نیست بجز هوای تو قبله و افتخار جان

#مولانا