معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
تو هنوز ناپدیدی
ز جمال خود چه دیدی؟

سحری چو آفتابی
ز درون خود برآیی



مولانا
عاشقان
علیرضا قربانی
ای عاشقان ای عاشقان
انکس که بیند روی او
دیوانه گردد عقل او
اشفته گردد خوی او
Parandehe Mohajer
Aref
#عارف - پرنده مهاجر
Shabkhoon
Dariush
#داریوش - شبخون
Makhloogh
Googoosh
#گوگوش - مخلوق
Mano To
Googoosh
#گوگوش - من و تو
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #پرسیدن_سهراب_نام_سرداران_ایران_را_از_هجیر فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۱۶ ( #قسمت_اول ) ۱ چو ، خورشید برداشت زرّین‌سِپَر ، زمانه برآورد از چرخ ، سر ، ۲ بپوشید سهراب ، خفتانِ جنگ ، نشست از بَرِ چرمهٔ نیل‌رنگ ، ۳ یکی تیغِ هندی…
داستان رستم و سهراب
#پرسیدن_سهراب_نام_سرداران_ایران_را_از_هجیر
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۱۶
( #قسمت_دوم )



۱۷

نبینی جز از راستی ، پیشه‌ام ،

به کژی نیاید ، خود اندیشه‌ام ،

۱۸

به گیتی ، بِه از راستی ، پیشه نیست ،

ز کژی بَتَر ، هیچ اندیشه نیست ،

۱۹

بِدو گفت : ، کز تو بپرسم همه ،

ز شاه و ز گردنکشان و رَمِه ،

۲۰

همه نامدارانِ آن مرز را ،

چو طوس و ، چو کاوس و ، گودرز را ،

۲۱

دلیران و گُردانِ ایران‌زمین ،

چو گستهم و چون گیوِِ باآفرین ،

۲۲

ز بهرام و ، از رستمِ نامدار ،

ز هر چت ( کت ) بپرسم ، به من برشمار ،

۲۳

یکایک ، نشانی به‌من برنما ،

اگر ، سر ، به‌تن خواهی و ،،، جان ، بجا ،

۲۴

سراپردهٔ دیبهٔ رنگ‌رنگ ،

بِدو اندرون ، خیمه‌های پلنگ ،

۲۵

به پیش‌اندرون ، بسته صد ژنده‌پیل ،

بر آن تختِ پیروزه ، بر سانِ نیل ،

۲۶

یکی زرد خورشیدپیکر ، درفش ،

سرش ماهِ زرّین ، غلافش ، بنفش ،

۲۷

به قلبِ سپاه‌اندرون ، جایِ کیست؟ ،

ز گُردانِ ایران ، وِرا نام چیست؟ ،

۲۸

بِدو گفت : ، کآن ، شاهِ ایران بُوَد ،

که بر درگَهَش ، پیل و شیران بُوَد ،

۲۹

وزان‌پس بدو گفت : ، کز میمنه ،

سوارانِ بسیار و ، پیل و بُنِه ،

۳۰

سراپرده‌ای بر کشیده سیاه ،

رده گِردش‌اندر ، ز هر سو ، سپاه ،

۳۱

به گِرد اندرش ،،، خیمه ، زَاندازه ، بیش ،

پسِ پشت ، شیران و ، پیلان ، به‌پیش ،

۳۲

زده پیشِ او ، پیل‌پیکر درفش ،

به نزدش ، سوارانِ زرّینه‌کفش ،



بخش ۱۷ : « چو بشنید گفتارهای درشت »

بخش ۱۵ : « چو خورشید گشت از جهان ناپدید »




ادامه دارد 👇👇👇
پرده‌ی خوش ، آن بُوَد ،

کز پسِ آن ، پرده‌دار ،




با رخ چون آفتاب ،

سایه نماید نگار ،



#مولانا
معرفی عارفان
پرده‌ی خوش ، آن بُوَد ، کز پسِ آن ، پرده‌دار ، با رخ چون آفتاب ، سایه نماید نگار ، #مولانا
خیز ، که رَستیم ما ،

بند ، شکستیم ما ،




خیز ، که مستیم ما ،

تا به ابد ، بی خُمار ،




#مولانا
:
                     یار! هی یار!
                  اینجا اگرچه گاه
     گل به زمستان خسته، خار می‌شود؛
              اینجا اگرچه روز، گاه
            چون شب تار می‌شود...

                 اما بهار می‌شود
            من دیده‌ام که می‌گویم!

              #سیدعلی_صالحی

 
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
             آدمی نيست که عاشق نشود
                        وقت بهار
           هر گياهی که به نوروز نجنبد
                     حطب ست

          #شیخ اجل سعدی از غزل ۵۱

       
.
        کارهای عالَم بدین سان می‌رود :

            نبینی صلح و دوستیِ بهار
   در آغاز اندک اندک گرمی‌ای می‌نماید
                 و آن گه بیش‌تر؟

                    و درختان نگر
    که چون اندک اندک پیش می‌آیند:

                      اول تبسّمى،
          آن گه اندک اندک رخت‌ها را
          از برگ و میوه پیدا می‌کند
            و درویشانه و صوفیانه،
             همه را در میان می‌نهد
       و هرچه دارد جمله درمی‌بازد؛

              پس کارهای عالم را
  هر که اشتاب کرد و در اولِ کار مبالغه نمود،
             آن کار میسّرِ او نشد!

              فيه ما فيه:  مولانا
معرفی عارفان
خیز ، که رَستیم ما ، بند ، شکستیم ما ، خیز ، که مستیم ما ، تا به ابد ، بی خُمار ، #مولانا
خیز ، که جان آمده‌ست ،

جان و جهان ، آمده‌ست ،




دست‌زَنان آمده‌ست ،

ای دل ،، دستی برآر ،



#مولانا
معرفی عارفان
خیز ، که جان آمده‌ست ، جان و جهان ، آمده‌ست ، دست‌زَنان آمده‌ست ، ای دل ،، دستی برآر ، #مولانا
شاه ، نشسته به تخت ،

عشق ، گرو کرده رَخت ،




رقص‌کنان ، هر درخت ،

دست‌زَنان ، هر چنار ،




#مولانا
معرفی عارفان
شاه ، نشسته به تخت ، عشق ، گرو کرده رَخت ، رقص‌کنان ، هر درخت ، دست‌زَنان ، هر چنار ، #مولانا
خیز ، که این ، روزِ ماست ،

روزِ دلفروزِ ماست ،




از جهتِ سوزِ ماست ،

عشق ، چنین پُر شرار ،




#مولانا
معرفی عارفان
خیز ، که این ، روزِ ماست ، روزِ دلفروزِ ماست ، از جهتِ سوزِ ماست ، عشق ، چنین پُر شرار ، #مولانا
آبِ حیات ، آمده‌ست ،

روزِ نجات ، آمده‌ست ،




قند و نبات ، آمده‌ست ،

ای صنمِ قندبار ،




#مولانا
معرفی عارفان
آبِ حیات ، آمده‌ست ، روزِ نجات ، آمده‌ست ، قند و نبات ، آمده‌ست ، ای صنمِ قندبار ، #مولانا
عشق ، چو بگشاد رَخت ،

سبز شود هر درخت ،




برگِ جوان بردَمَد ،

هر نفس ، از شاخِ پیر ،



#بردَمَد = بِرُویَد




#مولانا
معرفی عارفان
عشق ، چو بگشاد رَخت ، سبز شود هر درخت ، برگِ جوان بردَمَد ، هر نفس ، از شاخِ پیر ، #بردَمَد = بِرُویَد #مولانا
ای خِرَدِ دوربین ،

ساقیِ چور ، بین ،




باده‌ی منصور ، بین ،

جان و دلی ، بی قرار ،




#مولانا



بدرود تا دیداری دیگر
امیدوارم که سالی که پیش رو داریم ، سالی سرشار از نشاط و موققیت برای فردفرد شما و همه‌ی هموطنان عزیز و گرامی و بهتر از جان ، باشد .


شاد - سلامت وپیروز باشید .

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
خوشتر ز عيش و صحبت و باغ و بهار چيست
ساقي کجاست گو سبب انتظار چيست

هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نيست که انجام کار چيست

پيوند عمر بسته به موييست هوش دار
غمخوار خويش باش غم روزگار چيست

معني آب زندگي و روضه ارم
جز طرف جويبار و مي خوشگوار چيست

مستور و مست هر دو چو از يک قبيله اند
ما دل به عشوه که دهيم اختيار چيست

راز درون پرده چه داند فلک خموش
اي مدعي نزاع تو با پرده دار چيست

سهو و خطاي بنده گرش اعتبار نيست
معني عفو و رحمت آمرزگار چيست

زاهد شراب کوثر و حافظ پياله خواست
تا در ميانه خواسته کردگار چيست

#حافظ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
 امّا همیشه در پیِ اسفند
 هنگامه‌یِ طلوعِ بهار است و ایمنی،

 شب هر چه تیره‌تر شود
آخر سحر شود...

#فریدون_مشیری

واپسین روزِ سال، نویدبخشِ بهارانِ سبز، بر نیک‌اندیشانِ خردورز و مهرمند، خجسته و فرخنده‌باد.

با آرزویِ سالی سراسر آرامش، شادمانی، فراوانی، نیک‌بختی و بهروزی برای جهان و جهانیان.