#ساقی_نامه ی #حافظ، سراسر ستایش شادی و امید و زندگی است. مردمان را به سوی فرهنگ عالی و انسانی باستانی ایرانیان فرا می خواند.
#ساقی_نامه، سلامی است از ژرفای جان #حافظ، به انسان و فرهنگ انسانی. سلامی است به جم و کیخسرو که به باور حافظ ،نگهبانان صلح و آزادی و عدالت در جهان بوده اند.
#حافظ ، رندانه بر ستم و سیاهی می تازد و رسوایشان می سازد و این شیوه در ساقی نامه نیز دیده می شود.
#ساقی همان پیر خرابات و خرابات همان دبستان آیین های کهن ایرانی و مرکز خور یا خورشید است. حافظ از انسان ها می خواهد که انسانیت و برادری و برابری را پرچم خویش سازند.
دیر مغان ، همان جان و دل انسان است. و حافظ ما را فرا می خواند تا به سوی شرابخانه ی شادی و آزادی بشتابیم و گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم تا:
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم!
#ساقی_نامه، سلامی است از ژرفای جان #حافظ، به انسان و فرهنگ انسانی. سلامی است به جم و کیخسرو که به باور حافظ ،نگهبانان صلح و آزادی و عدالت در جهان بوده اند.
#حافظ ، رندانه بر ستم و سیاهی می تازد و رسوایشان می سازد و این شیوه در ساقی نامه نیز دیده می شود.
#ساقی همان پیر خرابات و خرابات همان دبستان آیین های کهن ایرانی و مرکز خور یا خورشید است. حافظ از انسان ها می خواهد که انسانیت و برادری و برابری را پرچم خویش سازند.
دیر مغان ، همان جان و دل انسان است. و حافظ ما را فرا می خواند تا به سوی شرابخانه ی شادی و آزادی بشتابیم و گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم تا:
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«ساقی نامه» و ترانه «شهزاده رویا»
-آواز : #علی_امیرقاسمی
پیانو: #محمدرضا_امیرقاسمی
سال 1397
شعر: #حافظ
بیا ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد
به من ده که بس بیدل افتادهام
وز این هر دو بیحاصل افتادهام
بیا ساقی آن می که عکسش ز جام
به کیخسرو و جم فرستد پیام
بده تا بگویم به آواز نی
که جمشید کی بود و کاووس کی
بیا ساقی آن کیمیای فتوح
که با گنج قارون دهد عمر نوح
بده تا به رویت گشایند باز
در کامرانی و عمر دراز......
-آواز : #علی_امیرقاسمی
پیانو: #محمدرضا_امیرقاسمی
سال 1397
شعر: #حافظ
بیا ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد
به من ده که بس بیدل افتادهام
وز این هر دو بیحاصل افتادهام
بیا ساقی آن می که عکسش ز جام
به کیخسرو و جم فرستد پیام
بده تا بگویم به آواز نی
که جمشید کی بود و کاووس کی
بیا ساقی آن کیمیای فتوح
که با گنج قارون دهد عمر نوح
بده تا به رویت گشایند باز
در کامرانی و عمر دراز......
هایده گلچین ترانه ها
@Jane_oshaagh
گلچین بهترین های
#هایده
ترانه های:
اشاره، راوی،عالم یکرنگی
نگو نگو نمیام ، دل دیوونه
آشتی،شوریده سر
ای خدا ، عروسک
ساقی ، آشیونه
تاریخ عشق، بهار بهار
#هایده
ترانه های:
اشاره، راوی،عالم یکرنگی
نگو نگو نمیام ، دل دیوونه
آشتی،شوریده سر
ای خدا ، عروسک
ساقی ، آشیونه
تاریخ عشق، بهار بهار
روزی اگر زمان به عقب رفت
لَختی در آن دقایقِ بِشکوه
امروز را ببین زِ سرِ کوه
برگرد کُنجِ غار، محمد!
والا پیـــــــــامدار ، محمد!
#حسین_جنتی
دَمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
به می بفروش دلقِ ما کز این بهتر نمیارزد
به کویِ می فروشانش به جامی بر نمیگیرند
زهی سجادهٔ تقوا که یک ساغر نمیارزد
#حافظ_شیرازی
به می بفروش دلقِ ما کز این بهتر نمیارزد
به کویِ می فروشانش به جامی بر نمیگیرند
زهی سجادهٔ تقوا که یک ساغر نمیارزد
#حافظ_شیرازی
هر ساعتم اندرون بجوشد خون را
وآگاهی نیست مردم بیرون را
الا مگر آن که روی لیلی دیدهست
داند که چه درد میکشد مجنون را
#حضرت_سعدی
وآگاهی نیست مردم بیرون را
الا مگر آن که روی لیلی دیدهست
داند که چه درد میکشد مجنون را
#حضرت_سعدی
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدنِ تو دینِ من وی رویِ تو ایمانِ من
بیپا و سر کردی مرا بیخوابوخور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ ای یوسفِ کنعانِ من
#مولانای_جان
ای دیدنِ تو دینِ من وی رویِ تو ایمانِ من
بیپا و سر کردی مرا بیخوابوخور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ ای یوسفِ کنعانِ من
#مولانای_جان
ای بویِ تو در آهِ من وی آهِ تو همراهِ من
بر بویِ شاهنشاهِ من شد رنگوبو حیرانِ من
جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا
بیتو چرا باشد چرا ای اصلِ چار ارکانِ من
#مولانای_جان
بر بویِ شاهنشاهِ من شد رنگوبو حیرانِ من
جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا
بیتو چرا باشد چرا ای اصلِ چار ارکانِ من
#مولانای_جان
ما ز هر صاحب دلی یک رشته فن آموختیم
عشق از لیلی و صبر از کوهکن آموختیم
گریه از مرغ سحر، خودسوزی از پروانهها
صد سرا ویرانه شد، تا ساختن آموختیم!
#شهریار
عشق از لیلی و صبر از کوهکن آموختیم
گریه از مرغ سحر، خودسوزی از پروانهها
صد سرا ویرانه شد، تا ساختن آموختیم!
#شهریار
گر نگریزی ز ما بنازی چه شود
ور نرد وداع ما نبازی چه شود
ما را لب خشک و دیدهٔ تر بیتست
گر با تر و خشک ما بسازی چه شود
#مولانای_جان
ور نرد وداع ما نبازی چه شود
ما را لب خشک و دیدهٔ تر بیتست
گر با تر و خشک ما بسازی چه شود
#مولانای_جان
آرزوی روی تو جانم ببرد
کافریهای تو ایمانم ببرد
از جهان ایمان و جانی داشتم
عشق تو هم این و هم آنم ببرد
#انوری
کافریهای تو ایمانم ببرد
از جهان ایمان و جانی داشتم
عشق تو هم این و هم آنم ببرد
#انوری
دور از آن لب ، بادهی عشرت ،
لبِ ساغر ندید ،
تا ، تو رفتی ، چشمِ عشرت ،
روشنی ، دیگر ندید ،
غیرِ داغِ ناامیدی ،
بر دلِ سوزانِ من ،
آتشِ دوزخ ،
کسی ، در تَشتِ خاکستر ندید ،
#طالب_آملی
لبِ ساغر ندید ،
تا ، تو رفتی ، چشمِ عشرت ،
روشنی ، دیگر ندید ،
غیرِ داغِ ناامیدی ،
بر دلِ سوزانِ من ،
آتشِ دوزخ ،
کسی ، در تَشتِ خاکستر ندید ،
#طالب_آملی
گِل مَخَر ، گِل را ، مَخور ،
گِل را ، مَجو ،
زانک ، گِلخوار است ،
دائم ، زَردرو ،
دل بِخَر ،
تا ، دائماً باشی جوان ،
از تجلّی ،
چهرهات چون ارغوان ،
یا رَب ، این بخشش ،
نه حدّ کارِ ماست ،
لطفِ تو ،
لطفِ حقی را ، خود سزاست ،
دست ، گیر ،
از دستِ ما ، ما را ، بِخَر ،
پرده را ، بردار و ،
پردهی ما ، مَدَر ،
باز خَر ، ما را ،
از این نفسِ پلید ،
کاردش ،
تا استخوانِ ما ، رسید ،
#مولانا
مثنوی معنوی دفتر دوم
* مَدَر = پاره نکن ، کنار مزن
گِل را ، مَجو ،
زانک ، گِلخوار است ،
دائم ، زَردرو ،
دل بِخَر ،
تا ، دائماً باشی جوان ،
از تجلّی ،
چهرهات چون ارغوان ،
یا رَب ، این بخشش ،
نه حدّ کارِ ماست ،
لطفِ تو ،
لطفِ حقی را ، خود سزاست ،
دست ، گیر ،
از دستِ ما ، ما را ، بِخَر ،
پرده را ، بردار و ،
پردهی ما ، مَدَر ،
باز خَر ، ما را ،
از این نفسِ پلید ،
کاردش ،
تا استخوانِ ما ، رسید ،
#مولانا
مثنوی معنوی دفتر دوم
* مَدَر = پاره نکن ، کنار مزن
معرفی عارفان
گِل مَخَر ، گِل را ، مَخور ، گِل را ، مَجو ، زانک ، گِلخوار است ، دائم ، زَردرو ، دل بِخَر ، تا ، دائماً باشی جوان ، از تجلّی ، چهرهات چون ارغوان ، یا رَب ، این بخشش ، نه حدّ کارِ ماست ، لطفِ تو ، لطفِ حقی را ، خود سزاست ، دست ، گیر…
عهدِ ما ، بشکست صد بار و هزار ،
عهدِ تو ، چون کوهِ ثابت ، برقرار ،
( عهدِ تو ، چون کوه ، ثابت ، برقرار ، )
عهدِ ما ، کاه ،، و به هر بادی زبون ،
عهدِ تو ، کوه و ،، ز صد کُه هم ، فزون ،
حقّ آن قوّت که بر تَلوینِ ما ،
رحمتی کن ، ای امیرِ لونها ،
خویش را ، دیدیم و ، رسواییِ خویش ،
امتحانِ ما مکن ، ای شاه ، بیش ،
تا ، فضیحتهایِ دیگر را ، نهان ،
کرده باشی ،، ای کریمِ مستعان ،
بیحَدی تو ، در جمال و در کمال ،
در کژی ، ما بیحَدیم و در ضلال ،
بیحَدیِ خویش ، بگمار ، ای کریم ،
بر کژیِ بیحدِ مُشتی لئیم ،
این دعا ، گر ، خشم افزاید ترا ،
تو ، دعا تعلیم فرما ، مهترا ،
آنچنان ، کآدم بیفتاد از بهشت ،
رجعتش دادی ، که رَست از دیوِ زشت ،
#مولانا
مثنوی معنوی دفتر دوم
* تلوین = رنگآمیزی
* لونها = رنگها
* ضلال = گمراهی
دعایی از مولانا تقدیم شما عزیزان
ان شاء الله این دعا در حقّ همهی شما و این بندهی ناچیز مورد اجابتِ درگاه ایزد متعال واقع گردد
عهدِ تو ، چون کوهِ ثابت ، برقرار ،
( عهدِ تو ، چون کوه ، ثابت ، برقرار ، )
عهدِ ما ، کاه ،، و به هر بادی زبون ،
عهدِ تو ، کوه و ،، ز صد کُه هم ، فزون ،
حقّ آن قوّت که بر تَلوینِ ما ،
رحمتی کن ، ای امیرِ لونها ،
خویش را ، دیدیم و ، رسواییِ خویش ،
امتحانِ ما مکن ، ای شاه ، بیش ،
تا ، فضیحتهایِ دیگر را ، نهان ،
کرده باشی ،، ای کریمِ مستعان ،
بیحَدی تو ، در جمال و در کمال ،
در کژی ، ما بیحَدیم و در ضلال ،
بیحَدیِ خویش ، بگمار ، ای کریم ،
بر کژیِ بیحدِ مُشتی لئیم ،
این دعا ، گر ، خشم افزاید ترا ،
تو ، دعا تعلیم فرما ، مهترا ،
آنچنان ، کآدم بیفتاد از بهشت ،
رجعتش دادی ، که رَست از دیوِ زشت ،
#مولانا
مثنوی معنوی دفتر دوم
* تلوین = رنگآمیزی
* لونها = رنگها
* ضلال = گمراهی
دعایی از مولانا تقدیم شما عزیزان
ان شاء الله این دعا در حقّ همهی شما و این بندهی ناچیز مورد اجابتِ درگاه ایزد متعال واقع گردد