معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ای دوست جدا مشو تو از ما
ما را ز بلا و غم جدا کن

شادی ز میان غم برانگیز
در عالم بی‌وفا، وفا کن

#حضرت_مولانا
ای داده مـــرا رونق
       صـــد چون فلک اَزرق
ای دوست بگو مطلق
       این هست چنین یا نه

#مولانا
ذوق باید ،

تا دهد طاعات ، بَر ،


مغز باید ،

تا دهد دانه ، شجر ،




دانهٔ بی مغز ،

کی گردد نهال؟ ،


صورتِ بی جان ،

نباشد جز خیال ،



#مولانا
مثنوی معنوی دفتر دوم


همانطور که می‌بینید اشعار مولانا علاوه بر زیبایی ، علمی ، مستدل و عقلانی نیز هستند ، اگر دانه‌ای بدون مغز را بکاریم ، به نهال تبدیل نمی‌شود .
کجا کار ماند تو را در دو عالم
چو از عشق خوردی یکی جام کاری

من از زخم عشقش چو چنگی شدستم
تهی نیست در من به جز بانگ و زاری

#حضرت_مولانا
همه جمال تو بینم چو چشم باز کنم
همه شراب تو نوشم چو لب فراز کنم

حرام دارم با مردمان سخن گفتن
و چون حدیث تو آید سخن دراز کنم

هزار گونه بلنگم به هر رهم که برند
رهی که آن به سوی تو است ترک تاز کنم

اگر به دست من آید چو خضر آب حیات
ز خاک کوی تو آن آب را طراز کنم

ز خارخار غم تو چو خارچین گردم
ز نرگس و گل صدبرگ احتراز کنم

ز آفتاب و ز مهتاب بگذرد نورم
چو روی خود به شهنشاه دلنواز کنم

چو پر و بال برآرم ز شوق چون بهرام
به مسجد فلک هفتمین نماز کنم

همه سعادت بینم چو سوی نحس روم
همه حقیقت گردد اگر مجاز کنم

مرا و قوم مرا عاقبت شود محمود
چو خویش را پی محمود خود ایاز کنم

چو آفتاب شوم آتش و ز گرمی دل
چو ذره ها همه را مست و عشقباز کنم

پریر عشق مرا گفت من همه نازم
همه نیاز شو آن لحظه ای که ناز کنم

چو ناز را بگذاری همه نیاز شوی
من از برای تو خود را همه نیاز کنم

خموش باش زمانی بساز با خمشی
که تا برای سماع تو چنگ ساز کنم

#مولانا
#اصلاحیه

به انسان بودنت شک کن اگر مستضعفی دیدی
ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی

به انسان بودنت شک کن اگر چادر به سر داری
ولی از زیر آن چادر به یک دیوانه خندیدی

به انسان بودنت شک کن اگر قاری قرآنی
ولی در درک آیاتش دچار شک و تردیدی

به انسان بودنت شک کن اگر گفتی خدا ترسی
ولی از ترس اموالت تمام شب نخوابیدی

به انسان بودنت شک کن اگر هرساله در حجی
ولی از حال همنوعت سوالی هم نپرسیدی

به انسان بودنت شک کن اگر مرگ مرا دیدی
ولی قدر سر سوزن ز جای خود نجنبیدی

شاعر اصلی : مریم نکوبخت

فروغ فرخزاد
انسان باید قلبش را یعنی چشم دلش را باز کند
از طریق دل است که گل
میشکفد،پرنده آواز خوانی میکند و تنها از طریق دل است که به درک زندگی نایل میشوید و آنرا به صورت یک جشن پرشکوه میابید

#اشو
#عشق
#ساقی_نامه ی #حافظ، سراسر ستایش شادی و امید و زندگی است. مردمان را به سوی فرهنگ عالی و انسانی باستانی ایرانیان فرا می خواند.

#ساقی_نامه، سلامی است از ژرفای جان #حافظ، به انسان و فرهنگ انسانی. سلامی است به جم و کیخسرو که به باور حافظ ،نگهبانان صلح و آزادی و عدالت در جهان بوده اند.

#حافظ ، رندانه بر ستم و سیاهی می تازد و رسوایشان می سازد و این شیوه در ساقی نامه نیز دیده می شود.

#ساقی همان پیر خرابات و خرابات همان دبستان آیین های کهن ایرانی و مرکز خور یا خورشید است. حافظ از انسان ها می خواهد که انسانیت و برادری و برابری را پرچم خویش سازند.

دیر مغان ، همان جان و دل انسان است. و حافظ ما را فرا می خواند تا به سوی شرابخانه ی شادی و آزادی بشتابیم و گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم تا:

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«ساقی نامه» و ترانه «شهزاده رویا»
-آواز : #علی_امیرقاسمی
پیانو: #محمدرضا_امیرقاسمی
سال 1397
شعر:  #حافظ
بیا ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد
به من ده که بس بی‌دل افتاده‌ام
وز این هر دو بی‌حاصل افتاده‌ام
بیا ساقی آن می که عکسش ز جام
به کیخسرو و جم فرستد پیام
بده تا بگویم به آواز نی
که جمشید کی بود و کاووس کی
بیا ساقی آن کیمیای فتوح
که با گنج قارون دهد عمر نوح
بده تا به رویت گشایند باز
در کامرانی و عمر دراز......
هایده گلچین ترانه ها
@Jane_oshaagh ‌
گلچین  بهترین های
  #هایده
ترانه های:
اشاره، راوی،عالم یکرنگی
نگو نگو نمیام ، دل دیوونه
آشتی،شوریده سر
ای خدا ، عروسک
ساقی ، آشیونه
تاریخ عشق، بهار  بهار


روزی اگر زمان به عقب رفت
لَختی در آن دقایقِ بِشکوه
امروز را ببین زِ سرِ کوه
برگرد کُنجِ غار، محمد!
والا پیـــــــــام‌دار ، محمد!

#حسین_جنتی
گَر فِراقِ بَنده از بَد بَندگی‌ست
چون تو با بَدْ بَد کُنی، پس فَرقْ چیست؟

#مثنوی_مولانا
در هر چه دیده‌ام
تو پدیدار بوده‌ای...

ای کم نموده رخ!
که چه بسیار بوده‌ای...!


اوحدی مراغه‌ای
دَمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
به می بفروش دلقِ ما کز این بهتر نمی‌ارزد

به کویِ می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرند
زهی سجادهٔ تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد


#حافظ_شیرازی
تلخ ، از شیرین‌لبان ،

خوش می‌شود ،


خار ، از گلزار ،

دلکش می‌شود ،




حنظل ، از معشوق ،

خُرما می‌شود ،


خانه ، از همخانه ،

صحرا می‌شود ،



#مولانا
مثنوی معنوی دفتر سوم



#حنظل = هندوانهٔ ابوجهل ، تلخ‌مزه
هر ساعتم اندرون بجوشد خون را
وآگاهی نیست مردم بیرون را

الا مگر آن‌ که روی لیلی دیده‌ست
داند که چه درد می‌کشد مجنون را

#حضرت_سعدی
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدنِ تو دینِ من وی رویِ تو ایمانِ من

بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب‌وخور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ ای یوسفِ کنعانِ من

#مولانای_جان
ای بویِ تو در آهِ من وی آهِ تو همراهِ من
بر بویِ شاهنشاهِ من شد رنگ‌وبو حیرانِ من

جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا
بی‌تو چرا باشد چرا ای اصلِ چار ارکانِ من


#مولانای_جان
Shorooe Nagahan
Alireza Ghorbani
.

غمزهات از بیخ وز بارم بکند
عشوهات از خان و از مانم ببرد

شحنهٔ عشقت دلم را چون بخواند
از حساب جعل خود جانم ببرد

انوری