معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
دگربار ، ای مسلمانان ،

به قلاشی در افتادم ،


به دستِ عشق ، رَختِ دل ،

به میخانه فرستادم ،




چو ، در دستِ صلاح و خیر ،

جز بادی نمی‌بینم ،


همه خیر و صلاحِ خود ،

به بادِ عشق در دادم ،




اَلا ، ای پیرِ زردشتی ،

به من بربند زُنّاری ،


که من ، تسبیح و سجاده ،

ز دست و دوش ، بنهادم ،




#سنایی
دل مدزد از دلربایِ روح‌بخش ،

که سوارت می‌کند بر پشتِ رخش ،




سر مدزد از سرفرازِ تاج‌دِه ،

کو ، ز پایِ دل ، گشاید صد گِره ،




با کی گویم؟ ، در همه دِه ، زنده کو؟ ،

سویِ آبِ زندگی ، پوینده کو؟ ،




تو ، به یک خواری ، گریزانی ز عشق ،

تو ، به‌جز نامی ، چه می‌دانی ز عشق؟ ،




عشق را ، صد ناز و استکبار هست ،

عشق ، با صد ناز ، می‌آید به‌دست ،




عشق ، چون وافیست ،،، وافی می‌خَرَد ،

در حریفِ بی‌وفا ، می‌ننگرد ،


#وافی = وفادار




چون درخت است آدمی و ،،، بیخ ، عهد ،

بیخ را ، تیمار می‌باید به جهد ،




عهدِ فاسد ، بیخِ پوسیده ، بُوَد ،

وز ثمار و لطف ، بُبریده بُوَد ،


#ثمار = ثمره‌ها - میوه‌ها




شاخ و برگِ نخل ، گرچه سبز بود ،

با فسادِ بیخ ،،، سبزی نیست سود ،




ور ندارد برگِ سبز و ،،، بیخ ، هست ،

عاقبت ، بیرون کند صد برگ ، دست ،




تو ، مشو غرّه به علمش ،،، عهد ، جو ،

علم ، چون قشر است و ،،، عهدش ، مغزِ او ،





#مولانا
دی ، آمد و ، هیچ نآمد از من کاری ،

وِامروز ، ز من ، گرم نشد بازاری ،


#دی = دیروز




فردا ، برَوَم ، بی خبر از اسراری ،

ناآمده ، بِه بُدی ازین ، بسیاری ،



#خواجه_عبدالله_انصاری
چه‌کار اندر بهشت؟ ،

آن مدّعی را؟ ،




که ، میل ، امروز ،

با حوری ، ندارد؟ ،



#سعدی
بخدا که ماهرویی ، بخدا فرشته‌خویی ،

بخدا که مشکبویی ، بخدا که اینچنینی ،





به صفا ، چو آسمانی ،،، به ملاطفت ، چو جانی ،

بشکفتگی ، چنانی ،،، بنهفتگی ، چنینی ،


#مولانا
خِرَد ، در زنده‌رود انداز ، و می ، نوش ،

به گلبانگِ جوانانِ عراقی ،


جوانی ، باز می‌آرَد به یادم ،

سماعِ چنگ ، و دست‌اَفشانِ ساقی ،


میِ باقی بده ، تا مست و خوشدل ،

به یاران برفشانم عمرِ باقی ،


#حافظ


#زنده‌رود = زاینده‌رود
الهی
تو را سپاس میگويیم
از اينکہ دوباره خورشيد مهرت
ازپشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند

به نام خدای همه
#یک حبه نور

[یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ"]

اى انسان چه چیز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور كرده است؟!


[سوره انفطار | ایه۶]
همه‌ٔ ما تا زنده‌ایم
بین اوقاتِ غم و شادی تاب می‌خوریم
درست مثلِ گذشتِ روزگار
که بر محورِ شب و روز تاب می‌خورد
زندگی یک تابِ بازی است
دنیا ما را بین غم و شادی تاب می‌دهد
تا یاد بگیریم چگونه به تعادل برسیم
غم و شادی به نوبت فرا می‌رسند
باید هنگامِ شادی با فروتنی
و هنگامِ غم با اُمید
خودمان را محکم نگه داریم
و به خدا مطمئن باشیم
که ما را نخواهد انداخت
پس با آرامش و اطمینان بازی کنیم

🌺🌺🌺

یارمهربانم
درود
بامداد پنجشنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

امروزت
با طراوت
و چون صدای باران
گوش نواز
دلت سرشار از شادی
زندگيت شیرین تر از عسل
دنیایت غرق درشادی و آرامش
روزت به زیبایی دل مهربونت

🌺🌺🌺

شادباشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تپنده بـاد
قلب‌هایی که درهر تپش
عـشق و مهربانی را
بی دریغ
نثار انسانهای دیگر می کنند

کوچکترین مهربانی
و‌امـید دادن بـه کسی

شـاید بـزرگـتریـن
معجزه‌ها را ایجاد کند

پس مـهربانی را دریغ
نکنیم
سنگین دلا سنگین دلا ،
با ما مکن جور و جفا

ما خستگان نازک دِلیم
این شیشه راسنگی بس است


#جناب فیض کاشانی
Chahar Mezrab va Avaz ba Setar
Shahram Nazeri
مردن عاشق نمی میراندش
در چراغ تازه می گیراندش
آلبوم"چشم به راه"،

#اثر استاد شهرام ناظری
#شعر از هوشنگ ابتهاج
نان و حلوا چیست؟ گوید با تو، فاش
این همه سعی تو از بهر معاش
نان و حلوا چیست؟ فرزند و زنت
اوفتاده همچو غل در گردنت
چند باشی بهر این حلوا و نان
زیر منت، از فلان و از فلان؟
برد این حلوا و نان، آرام تو
شست از لوح تو کل نام تو

#شیخ_بهایی
درمانده ی دَردیم ولی خرم و شادیم

ما را چه غم از درد چو محبوب طبیبست


#حضرت شاه‌نعمت‌الله‌ولی
سرگشته چو آسیای گردان کنمت
بی‌سر گردان چو گوی گردان کنمت

گفتی بروم با دگری درسازم
با هر که بسازی زود ویران کنمت


#مولانا
عشقِ مهِ من کارِ عظیمی است و لیک

من بندهٔ آنم که غلامش عشق است


#مولانای
از در دل درشدم امروز دیدم حال او
زردروی و جامه چاک و بی‌یسار و بی‌یمین

گفتمش چونی دلا او گریه درشدهای های
از فراق ماه روی همنشان همنشین


#مولانا
ای چراغ آسمان و رحمت حق بر زمین
ناله من گوش دار و درد حال من ببین

از میان صد بلا من سوی تو بگریختم
دست رحمت بر سرم نه یا بجنبان آستین


#مولانا
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم
خود ڪام تنگدستان ڪے زان دهن برآید
 
گویند ذڪر خیرش در خیل عشقبازان
هر جا ڪه نام حافظ در انجمن برآید ،
 
#حافظ
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
به هر درش که بخوانند بی‌خبر نرود

طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی
ولی چگونه مگس از پی شکر نرود

سواد دیده غمدیده‌ام به اشک مشوی
که نقش خال توام هرگز از نظر نرود

ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار
چرا که بی سر زلف توام به سر نرود

دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود

من گدا هوس سروقامتی دارم
که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به در نرود

سیاه نامه‌تر از خود کسی نمی‌بینم
چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود

به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید
چو باشه در پی هر صید مختصر نرود

بیار باده و اول به دست حافظ ده
به شرط آن که ز مجلس سخن به در نرود
 

#حضرت_حافظ