معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
جهان به مجلس مستان بی خِرَد ماند !
که در شکنجه بُوَد هر کسی که هشیارست


جناب صائب تبریزی
Arezoo
Marzieh
#مرضیه - آرزو
Umrist Sare Koye Tou Mastane Neshastim
Marzieh
#مرضیه - عمریست سر کوی تو
Rafigh
Sattar
#ستار - رفیق
Mano Gojishkaye Khooneh
Googoosh
#گوگوش - من و گنجشگکهای خونه
Eshghe Man Ashegham Bash
Dariush
#داریوش - عشق من عاشقم باش
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#موزیک_ویدیو

«گُلِ گندم ای گُلِِ گندم گندم، شادونه»
#مهدیه_محمد‌خانی
آواز : علیرضا قربانی
       " میخانه در افتاده "


روزی تو مرا بینی ..
میخانه درافتاده‌ ...
دستار گرو کرده بیزار ز سجاده ..!

من مست و
حریفم مست ...
زلف خوش او در دست.‌.
احسنت زهی شاهد شاباش زهی باده !

این دلبر پرفتنه
با جمله دستان‌ها
خوش خفته و جمله شب
این عشرت آماده

ما مست شدیم و دل جدا شد
از ما بگریخت تا کجا شد
چون دید که بند عقل بگسست
در حال دلم
در حال دلم گریزپا شد

در خانه مجو
در خانه مجو که او هواییست
او مرغ هواست و در هوا شد
او باز سپید پادشاهست
پرید
پرید به سوی پادشا شد
کانال تلگرامیsmsu43@
علیرضا قربانی - میخانه در افتاده
آواز : علیرضا قربانی
       " میخانه در افتاده "


روزی تو مرا بینی ..
میخانه درافتاده‌ ...
دستار گرو کرده بیزار ز سجاده ..!

من مست و
حریفم مست ...
زلف خوش او در دست.‌.
احسنت زهی شاهد شاباش زهی باده !

این دلبر پرفتنه
با جمله دستان‌ها
خوش خفته و جمله شب
این عشرت آماده

ما مست شدیم و دل جدا شد
از ما بگریخت تا کجا شد
چون دید که بند عقل بگسست
در حال دلم
در حال دلم گریزپا شد

در خانه مجو
در خانه مجو که او هواییست
او مرغ هواست و در هوا شد
او باز سپید پادشاهست
پرید
پرید به سوی پادشا شد
بر در یار من سحر مست و خراب می‌روم
جام طرب کشیده‌ام، زآن به شتاب می‌روم

ساغری از می لبش دوش سؤال کرده‌ام
وقت سحر به کوی او بهر جواب می‌روم

از می ناب جزع او گرچه خراب گشته‌ام
تا دهد از کرشمه‌ام باز شراب، می‌روم

بر سر خوان درد او درد بسی کشیده‌ام
تا کشم از دو لعل او باده‌ی ناب می‌روم

جذبه‌ی حسن دلکشش می‌کشدم به سوی خود
از پی آن کشش دگر، همچو ذباب می‌روم

برقع تن ز شوق او پیش رخش گشادمی
لیک ز شرم روی او بسته نقاب می‌روم

در سر باده می‌کنم هستی خویش هر زمان
خاک رهم، رواست گر بر سر آب می‌روم

شحنه‌ی عشق هر شبی بر کندم ز خواب خوش
در هوس خیال او باز به خواب می‌روم

شاید اگر هوای او می‌کشدم، که در رهش
بر سر آب چشم خود همچو حباب می‌روم

بیخود اگر ز صومعه بر در میکده روم
گر تو خطا گمان بری راه صواب می‌روم

نیست مرا ز خود خبر، بیش ازین که: در جهان
مست و خراب آمدم، مست و خراب می‌روم


#فخرالدین_عراقی
جماعتی گفتند همه سر بر زانو نهيد و زمانی مراقب باشيد.

بعد از آن يکی سر برآورد که: تا اوج عرش و کرسی ديدم!
و آن يکی گفت: نظرم از عرش و کرسی هم برگذشت و از فضا در عالم خلا می‌نگرم!
اما من چندانکه نظر می‌ کنم جز عجز خود نمی‌ بينم!

شمس تبريزی
 

گردان به هوای یار چون گردونیم

ایزد داند در این هوا ما چونیم

ما خیره که عاقلان چرا هشیارند

وانان حیران که ما چرا مجنونیم

#مولانا
صوفیانیم آمده در کوی تو
شیء لله از جمال روی تو

از عطش ابریق‌ها آورده‌ایم
کب خوبی نیست جز در جوی تو

#مولانای_جان

ابریق به معنای ظرفی است که تنها لوله داشته باشد. و کلمه کأس همان کاسه فارسی است .
خمر معین
و مراد از معین خمر معین است، یعنی شرابی که پیش روی آدمی جریان داشته باشد.مقربین از نوشیدن آن کاسه ها دچار صداع و خماری که دنبال خمر هست نمی شوند، و شراب بهشت مانند شراب دنیا خمارآور نیست، و عقل آنان به خاطر سکری که از نوشیدن شراب حاصل می شود زایل نمی گردد، در عین این که مست می شوند عقلشان را هم از دست نمی دهند
بلا بر اهلِ غفلت از در و دیوار می بارد
زِ هَر خاری خطر چون تیر باشد صیدِ غافل را



==جناب صائب‌ تبریزی==
پوستین و چارق آمد از نیاز
در طریق عشق محراب ایاز

گرچه او خود شاه را محبوب بود
ظاهر و باطن لطیف و خوب بود

#مولانای_جان
گشته بی‌کبر و ریا و کینه‌ای
حسن سلطان را رخش آیینه‌ای

چونک از هستی خود او دور شد
منتهای کار او محمود بد

#مولانای_جان
قدر این یکدم و یک لحظه بدان

تا تو اندیشه کنی، آنهم نیست

(پروین اعتصامی)
هست معذوریش، معذوریِ من
هست رنجوریش، رنجوریِ من


معذور بودن او، در واقع، معذور بودن من است و بیماری او نیز بیماری من.


هرکه خواهد همنشینیِ خدا
تا نشیند  در حضورِ  اولیا


هر کس می خواهد با خدا همنشینی کند. باید با اولیاءالله همنشینی کند.

از حضورِ اولیا گر بِشکُلی
تو هلاکی ز آنکه جزوِ بی کُلی


اگر تو از محضر اولياء الله، جدا شوی و از مصاحبت ایشان، بِبُری، قطعا هلاک
خواهی شد. زیرا که تو جزوِ فاقدِ کُلّی.

هرکه را دیو از  کریمان را  بَرَد
بی کسش یابد، سرش را او خَورَد


هر کس را که شیطان از محضر بزرگان حق دور سازد، او را تنها گیر می آورد و سرش را می خورد.

یک بَدَست از جمع رفتن یک زمان
مکرِ شیطان باشد، این نیکو بدان



اگر در یک آن به اندازه یک وجب از اولياء الله دور شوی، نیک بدان که این امر، از نیرنگ شیطان سرچشمه گرفته است. در چند بیت انتهایی مولانا بر لزوم داشتن پیر راهنما صحبت می کند.

شرح مثنوی
چون دلم زمزمهٔ شوق برآرد هر صبح

از سر حال به رقص آیم و چرخی بزنم...

#امیر_خسرو_دهلوی
در زندگی وقتی کاری برای انجام دادن
چیزی برای عشق ورزیدن يا انگیزه‌ای برای امیدوار بودن داشتی ؛ بدان که فرد خوشبختی خواهی بود...              

#ارسطو