طهارت شریعت به آب است
طهارت طریقت به تخلیه از هوی و هوس
و طهارت حقیقت،
خالی کردن قلب است از غیر حق تعالی.
نجم الدین کبری
طهارت طریقت به تخلیه از هوی و هوس
و طهارت حقیقت،
خالی کردن قلب است از غیر حق تعالی.
نجم الدین کبری
Mara Bebakhsh ( MyAvangMusic.Com )
Alireza Ghorbani
#علیرضا قربانی
# مرا ببخش
# مرا ببخش
که را رودکی گفته باشد مدیح
امام فنون سخن بود ور
دقیقی مدیح آورد نزد او
چو خرما بود برده سوی هَجَر
«دقیقی»
امام فنون سخن بود ور
دقیقی مدیح آورد نزد او
چو خرما بود برده سوی هَجَر
«دقیقی»
من اینجا دیر ماندم خوار گشتم
عزیز از ماندن دایم شود خوار
چو آب اندر شَمَر بسیار ماند
زُهومت گیرد از آرام بسیار
«دقیقی»
عزیز از ماندن دایم شود خوار
چو آب اندر شَمَر بسیار ماند
زُهومت گیرد از آرام بسیار
«دقیقی»
کانال تلگرمیsmsu43@
استاد شجریان - نگارینا
شعر:باباطاهر
آواز: استاد شجریان
پیانو:زنده یاد استاد جواد معروفی
نگارینا...
نگارينا دل و جانم ته داري
همه پيدا و پنهانم ته داري
نمي دونم که اين درد از که ديرم
همين دونم که درمانم ته داري.
آواز: استاد شجریان
پیانو:زنده یاد استاد جواد معروفی
نگارینا...
نگارينا دل و جانم ته داري
همه پيدا و پنهانم ته داري
نمي دونم که اين درد از که ديرم
همين دونم که درمانم ته داري.
هوای روی تو دارم نمی گذارندم ..
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم ...
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت..!
نگاه کن که به دست که می سپارندم ..
مگر در این شب دیر انتظار عاشق کش ..
به وعده های وصال تو زنده دارندم ..
غم نمی خورد ایام و جای رنجش نیست ...
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم ..!
سری به سینه فرو برده ام مگر روزی ..
چو گنج گم شده زین کنج غم برآرندم ...
چه باک اگر به دل بی غمان نبردم راه ..؟
غم شکسته دلانم که می گسارندم ..!
من آن ستاره ی شب زنده دار امیدم ..
که عاشقان تو تا روز می شمارندم ..!
چه جای خواب ..؟که هرشب محصّلان فراق ..
خیال روی تو بر دیده می گمارندم ...
هنوز دست نشسته ست غم ز خون دلم ..
چه نقشهای که ازین دست مینگارندم ..!
کدام مست مِی از خون سایه خواهد کرد ..؟
که همچو خوشهی انگور می فشارندم ..!
#هوشنگ_ابتهاج
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم ...
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت..!
نگاه کن که به دست که می سپارندم ..
مگر در این شب دیر انتظار عاشق کش ..
به وعده های وصال تو زنده دارندم ..
غم نمی خورد ایام و جای رنجش نیست ...
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم ..!
سری به سینه فرو برده ام مگر روزی ..
چو گنج گم شده زین کنج غم برآرندم ...
چه باک اگر به دل بی غمان نبردم راه ..؟
غم شکسته دلانم که می گسارندم ..!
من آن ستاره ی شب زنده دار امیدم ..
که عاشقان تو تا روز می شمارندم ..!
چه جای خواب ..؟که هرشب محصّلان فراق ..
خیال روی تو بر دیده می گمارندم ...
هنوز دست نشسته ست غم ز خون دلم ..
چه نقشهای که ازین دست مینگارندم ..!
کدام مست مِی از خون سایه خواهد کرد ..؟
که همچو خوشهی انگور می فشارندم ..!
#هوشنگ_ابتهاج
همه را در خود بینی،
از موسی و عیسی
و ابراهیم و نوح و آدم
و حوا و آسیه و خضر و الیاس
و "فرعون" و "نمرود" ،
تو عالم بیکرانی . . .
همهی عالم در توست
چون خود را شناختی،
همه را شناختهای
پس اینقدر عمر که تو را هست،
در تفحص حال خود خرج کن،
در تفحص عالم چرا خرج میکنی؟
شناخت خدا عمیق است؟
ای انسان، عمیق تویی
اگر عمقی هست در توست . . .
شمس تبریزی
از موسی و عیسی
و ابراهیم و نوح و آدم
و حوا و آسیه و خضر و الیاس
و "فرعون" و "نمرود" ،
تو عالم بیکرانی . . .
همهی عالم در توست
چون خود را شناختی،
همه را شناختهای
پس اینقدر عمر که تو را هست،
در تفحص حال خود خرج کن،
در تفحص عالم چرا خرج میکنی؟
شناخت خدا عمیق است؟
ای انسان، عمیق تویی
اگر عمقی هست در توست . . .
شمس تبریزی
روضهٔ خُلدِ برین خلوتِ درویشان است
مایهٔ مُحتشمی، خدمتِ درویشان است
گَنج عُزلت که طِلِسماتِ عجایب دارد
فتحِ آن در نظرِ رحمتِ درویشان است
قصرِ فردوس که رضوانش به دَربانی رفت
مَنظَری از چمنِ نُزهَتِ درویشان است
آن چه زر میشود از پرتو آن قلبِ سیاه
کیمیاییست که در صحبتِ درویشان است
آن که پیشش بِنَهَد تاجِ تکبر، خورشید
کبریاییست که در حِشمتِ درویشان است
دولتی را که نباشد غم از آسیبِ زَوال
بی تَکَلُف بشنو دولتِ درویشان است
خسروان، قبلهٔ حاجاتِ جهانند ولی
سببش بندگیِ حضرتِ درویشان است
رویِ مقصود که شاهان به دعا میطَلبند
مَظهَرَش آینهٔ طَلعَتِ درویشان است
از کران تا به کران، لشکر ظُلم است ولی
از اَزَل تا به اَبَد، فرصتِ درویشان است
ای توانگر مَفُروش این همه نِخوَت که تو را
سر و زر در کَنَفِ همتِ درویشان است
گنجِ قارون که فرو میشود از قَهر هنوز
خوانده باشی که هم از غِیرتِ درویشان است
حافظ ار آبِ حیاتِ اَزَلی میخواهی
مَنبَعَش خاکِ درِ خلوتِ درویشان است
من غلامِ نظرِ آصِفِ عهدم کو را
صورتِ خواجگی و سیرتِ درویشان است
حافظ
مایهٔ مُحتشمی، خدمتِ درویشان است
گَنج عُزلت که طِلِسماتِ عجایب دارد
فتحِ آن در نظرِ رحمتِ درویشان است
قصرِ فردوس که رضوانش به دَربانی رفت
مَنظَری از چمنِ نُزهَتِ درویشان است
آن چه زر میشود از پرتو آن قلبِ سیاه
کیمیاییست که در صحبتِ درویشان است
آن که پیشش بِنَهَد تاجِ تکبر، خورشید
کبریاییست که در حِشمتِ درویشان است
دولتی را که نباشد غم از آسیبِ زَوال
بی تَکَلُف بشنو دولتِ درویشان است
خسروان، قبلهٔ حاجاتِ جهانند ولی
سببش بندگیِ حضرتِ درویشان است
رویِ مقصود که شاهان به دعا میطَلبند
مَظهَرَش آینهٔ طَلعَتِ درویشان است
از کران تا به کران، لشکر ظُلم است ولی
از اَزَل تا به اَبَد، فرصتِ درویشان است
ای توانگر مَفُروش این همه نِخوَت که تو را
سر و زر در کَنَفِ همتِ درویشان است
گنجِ قارون که فرو میشود از قَهر هنوز
خوانده باشی که هم از غِیرتِ درویشان است
حافظ ار آبِ حیاتِ اَزَلی میخواهی
مَنبَعَش خاکِ درِ خلوتِ درویشان است
من غلامِ نظرِ آصِفِ عهدم کو را
صورتِ خواجگی و سیرتِ درویشان است
حافظ
خاکِ رَهِ یار | شجریان (Demo)
Hossein Farhadi | RadioP0l
ز تو کی توان جدایی
چو تو هست و بودِ مایی
تو چو هست و بودِ مایی
ز تو کی توان جدایی
دل خلق میربایی
به کرشمههای پنهان
به کرشمههای پنهان
دل خلق میربایی
مهِ روی اگر نمایی
ز جهان اثر نماند
ز جهان اثر نماند
مهِ روی اگر نمایی
خم زلف اگر گشایی
دو جهان به هم برآید
دو جهان به هم برآید
خم زلف اگر گشایی
چه شود اگر درآیی
به دل شکستهٔ من
به دل شکستهٔ من
چه شود اگر درآیی
به خیال کی درآیی
چو تو در جهان نگنجی
چو تو در جهان نگنجی
به خیال کی درآیی
#فیض_کاشانی
چو تو هست و بودِ مایی
تو چو هست و بودِ مایی
ز تو کی توان جدایی
دل خلق میربایی
به کرشمههای پنهان
به کرشمههای پنهان
دل خلق میربایی
مهِ روی اگر نمایی
ز جهان اثر نماند
ز جهان اثر نماند
مهِ روی اگر نمایی
خم زلف اگر گشایی
دو جهان به هم برآید
دو جهان به هم برآید
خم زلف اگر گشایی
چه شود اگر درآیی
به دل شکستهٔ من
به دل شکستهٔ من
چه شود اگر درآیی
به خیال کی درآیی
چو تو در جهان نگنجی
چو تو در جهان نگنجی
به خیال کی درآیی
#فیض_کاشانی
آن قدرتی که مسیر را می داند، از تو مراقبت خواهد کرد.
آن یگانه ای که خورشید را درخشان کرده،
سیب ها را به زیبایی بر درخت سیب می رویاند، ما را تأمین خواهد کرد.
#رابرت_آدامز
خداوند زیبایم توکل بر تو و نام زیبایت
که آرامش دهنده دل هاست
آن یگانه ای که خورشید را درخشان کرده،
سیب ها را به زیبایی بر درخت سیب می رویاند، ما را تأمین خواهد کرد.
#رابرت_آدامز
خداوند زیبایم توکل بر تو و نام زیبایت
که آرامش دهنده دل هاست
از باد همه پیام او میشنوم
وز بلبل مست نام او میشنوم
این نقش عجب که دیدهام بر در دل
آوازهی آن ز بام او میشنوم!
#عالیجناب_مولانا
وز بلبل مست نام او میشنوم
این نقش عجب که دیدهام بر در دل
آوازهی آن ز بام او میشنوم!
#عالیجناب_مولانا
نه ز احوال دل بیخبرانت، خبری است
نه به سر وقت جگر سوختگانت، گذری است
گفتهای، باد صبا با تو بگوید، خبرم
این خبر پیش کسی گو، که شبش را سحری است
#سلمان_ساوجی
نه به سر وقت جگر سوختگانت، گذری است
گفتهای، باد صبا با تو بگوید، خبرم
این خبر پیش کسی گو، که شبش را سحری است
#سلمان_ساوجی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ز عکسشان فلکِ سبز رنگ، لعل شود
قیاس کن که چگونه کنند دلها را؟
درآورند به رقص و طرب به یک جُرعه
هزار پیرِ ضعیفِ بمانده بر جا را
چه جایِ پیر که آبِ حیاتِ خلّاقاند
که جان دهند به یک غَمزه، جمله اشیا را
مولانا
قیاس کن که چگونه کنند دلها را؟
درآورند به رقص و طرب به یک جُرعه
هزار پیرِ ضعیفِ بمانده بر جا را
چه جایِ پیر که آبِ حیاتِ خلّاقاند
که جان دهند به یک غَمزه، جمله اشیا را
مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با ستم و جفا خوشم گر چه درون آتشم
چونکه تو سایه افکنی بر سرم ای همای من...
مولانا
چونکه تو سایه افکنی بر سرم ای همای من...
مولانا