عشقی که از او وجود بیجان میزیست
این عشق چنین لطیف و شیرین از چیست
اندر تن ماست یا برون از تن ماست
یا در نظر شمس حق تبریزیست
#مولانا
این عشق چنین لطیف و شیرین از چیست
اندر تن ماست یا برون از تن ماست
یا در نظر شمس حق تبریزیست
#مولانا
کار مردان روشنی و گرمی است
کار دونان حیله و بی شرمی است
#مثنوی_مولانا
انسانهای خوب چراغ راه دیگران هستند و امید را در آنها زنده میکنند. انسانهای پست فقط به فکر حیله گری و سود شخصی هستند.
کار دونان حیله و بی شرمی است
#مثنوی_مولانا
انسانهای خوب چراغ راه دیگران هستند و امید را در آنها زنده میکنند. انسانهای پست فقط به فکر حیله گری و سود شخصی هستند.
Kimia
Mehdi Ghafourian Ft. RAAZ
AzaL
M.R. Shajarian & Seventh Soul
در نظربازی ما
بیخبران حیرانند
من چنینم ڪه نمودم
دگر ایشان دانند...
#حافظ
ریمڪسی از نوای جاودانه
قبله عشق
#استادمحمدرضاشجریان
بیخبران حیرانند
من چنینم ڪه نمودم
دگر ایشان دانند...
#حافظ
ریمڪسی از نوای جاودانه
قبله عشق
#استادمحمدرضاشجریان
#کلام
فرزندان توسط شما به این دنیا میآیند، ولی متعلق به خداوند هستند،
به تمامیت تعلق دارند.
آنها را صاحب نشوید.
شروع نکنید به این فکر که آنان
مال شما هستند.
مفاهیم خودتان را به آنها تحمیل نکنید. این بیرحمی است.
کودک روح خودش را دارد،
فردیت خودش را دارد،
و رشد درونی خودش را دارد.
اگر واقعاً عاشق فرزندت باشی؛
او را با آرزوها و آرمانهای خودت شکل نخواهی داد،
به او احترام میگذاری،
سر راه او قرار نمیگیری.
به او خواهی گفت:
"حقیقت خودت را بجو و بطلب. هر آنچه که میخواهی باشی باش. من تو را با تجربیات خودم مختل نخواهم کرد، زیرا تو من نیستی. من زندگیام را کردهام، تو هم زندگی خودت را بکن. من برایت آرزوی خیر دارم و به تو کمک میکنم.
#اوشو
فرزندان توسط شما به این دنیا میآیند، ولی متعلق به خداوند هستند،
به تمامیت تعلق دارند.
آنها را صاحب نشوید.
شروع نکنید به این فکر که آنان
مال شما هستند.
مفاهیم خودتان را به آنها تحمیل نکنید. این بیرحمی است.
کودک روح خودش را دارد،
فردیت خودش را دارد،
و رشد درونی خودش را دارد.
اگر واقعاً عاشق فرزندت باشی؛
او را با آرزوها و آرمانهای خودت شکل نخواهی داد،
به او احترام میگذاری،
سر راه او قرار نمیگیری.
به او خواهی گفت:
"حقیقت خودت را بجو و بطلب. هر آنچه که میخواهی باشی باش. من تو را با تجربیات خودم مختل نخواهم کرد، زیرا تو من نیستی. من زندگیام را کردهام، تو هم زندگی خودت را بکن. من برایت آرزوی خیر دارم و به تو کمک میکنم.
#اوشو
تو نمی توانی با اتكا به خواسته خود پيروز شوی. اگر به اين كار بكوشی شكست می خوری. شكست حتمی و اجتناب ناپذير است. تلاش تو همچون ستيز موجی كوچك است با تمام اقيانوس. موج متعلق به اقيانوس است چگونه می تواند با آن در ستيز باشد؟ شبيه به جزيی است كه با كل می جنگد. همانند جنگيدن برگ با درختی كه متعلق به آن است. برگ تنها با پيروزی درخت می تواند پيروز شود نه جدا از آن. موج فقط با پيروزی اقيانوس می تواند پيروز شود نه در ستيز با آن و نه بدون آن.
انسان زمانی پيروز می شود كه زندگی اش را نه بر پايه خواست خود، بلكه با خواست خدا بگذراند. و آنگاه كه تو خواسته نفس و اهداف شخصی ات را دور اندازی زندگی ات در شكلی كاملا متفاوت پيش خواهد رفت. هرگام تو پيروزی خواهد بود و هر لحظه به جاودانگی نزديك و نزديكتر خواهی شد.
#اشو
انسان زمانی پيروز می شود كه زندگی اش را نه بر پايه خواست خود، بلكه با خواست خدا بگذراند. و آنگاه كه تو خواسته نفس و اهداف شخصی ات را دور اندازی زندگی ات در شكلی كاملا متفاوت پيش خواهد رفت. هرگام تو پيروزی خواهد بود و هر لحظه به جاودانگی نزديك و نزديكتر خواهی شد.
#اشو
هر که میخواهد که انبیا را ببیند مولانا را ببیند، از آن انبیا که با ایشان وحی آمد، نه خواب و الهام. خوی انبیا صفا و اندرون در بندِ رضای مردانِ حق. آری بدان خدا، آری به الله.
#شمس_تبريزى
#شمس_تبريزى
انسان آگاه مثل آسمان است،
او در دنیا زندگی میکند
گرسنگی می آید، سیری، تابستان، زمستان، روزهای خوب، روزهای بد، اتفاقات خوب، بسیار مسرور، باثبات، رضایتمندی، اتفاقات بد، افسردگی، در ته دره تاریک، سوخته، همه چیز می آید و میرود
و او فقط نظارهگر است، به راحتی مینگرد، و میداند که هر چیزی سپری میشود.
خیلی چیزها می آیند و میروند. اما او خود را با هیچکدام مانوس نمیکند.
مانوس نکردن رهبانیت واقعی است.
و رهبانیت بزرگترین شکوفایی است.
وقتی بودا به غایت و روشن بینی رسید، از او پرسیدند به چه رسیدی؟
خندید و گفت:
"هیچ چیز"
زیرا به هرآنچه رسیدم در خودم بود.
به چیز جدیدی نرسیدم.
اما از آنها ناآگاه بودم.
شما هم فراموش کرده اید، فقط همین جهل شماست.
در طبیعت تان، بین شما و #بودا
فاصله ای نیست
فقط اختلاف در یک چیز است:
شما فراموش کرده اید که چه کسی هستید، اما او بخاطر می آورد.
هردو یکسانید، اما او بیدار است و شما در خوابید
آنگونه #زندگی کنید که گویی آسمان هستید
اگر خشم در شما ظاهر شد،فقط نگاهش کنید، از بالای بلندی نگاهش کنید.
فقط نگاه، بدون اینکه دگرگون شوید، وقتی مشاهده و درک روشنی پیدا کردید، ناگهان در یک لحظه، در حقیقتی بدون زمان، آن اتفاق خواهد افتاد و بیدار میشوید، بودا میشوید
اما بدانید یک فرد بیدار، چیزی بدست نمی آورد، اما خیلی چیزها را ازدست میدهد، مانند:
ناراحتی، درد، خشم، حسادت،
خودخواهی، نگرانی، تنفر، حس مالکیت
همه را از دست میدهد، آنچه بدست می آورد هیچ است
بلکه او آنچه را که وجود داشت و از آن بی خبر بود بدست می آورد.
#اشو
او در دنیا زندگی میکند
گرسنگی می آید، سیری، تابستان، زمستان، روزهای خوب، روزهای بد، اتفاقات خوب، بسیار مسرور، باثبات، رضایتمندی، اتفاقات بد، افسردگی، در ته دره تاریک، سوخته، همه چیز می آید و میرود
و او فقط نظارهگر است، به راحتی مینگرد، و میداند که هر چیزی سپری میشود.
خیلی چیزها می آیند و میروند. اما او خود را با هیچکدام مانوس نمیکند.
مانوس نکردن رهبانیت واقعی است.
و رهبانیت بزرگترین شکوفایی است.
وقتی بودا به غایت و روشن بینی رسید، از او پرسیدند به چه رسیدی؟
خندید و گفت:
"هیچ چیز"
زیرا به هرآنچه رسیدم در خودم بود.
به چیز جدیدی نرسیدم.
اما از آنها ناآگاه بودم.
شما هم فراموش کرده اید، فقط همین جهل شماست.
در طبیعت تان، بین شما و #بودا
فاصله ای نیست
فقط اختلاف در یک چیز است:
شما فراموش کرده اید که چه کسی هستید، اما او بخاطر می آورد.
هردو یکسانید، اما او بیدار است و شما در خوابید
آنگونه #زندگی کنید که گویی آسمان هستید
اگر خشم در شما ظاهر شد،فقط نگاهش کنید، از بالای بلندی نگاهش کنید.
فقط نگاه، بدون اینکه دگرگون شوید، وقتی مشاهده و درک روشنی پیدا کردید، ناگهان در یک لحظه، در حقیقتی بدون زمان، آن اتفاق خواهد افتاد و بیدار میشوید، بودا میشوید
اما بدانید یک فرد بیدار، چیزی بدست نمی آورد، اما خیلی چیزها را ازدست میدهد، مانند:
ناراحتی، درد، خشم، حسادت،
خودخواهی، نگرانی، تنفر، حس مالکیت
همه را از دست میدهد، آنچه بدست می آورد هیچ است
بلکه او آنچه را که وجود داشت و از آن بی خبر بود بدست می آورد.
#اشو
سخن بیپایان است،
اما به قدر طالب فرو میآید.
حكمت همچو باران است.
در معدن خویش بیپایان است،
اما به قدر مصلحت فرود آید
- در زمستان و در بهار و در تابستان و در پاییز، به قدر او و بیشتر و کمتر.
اما از آنجا که میآید، آنجا بیحد است.
شکر را در کاغذ کنند یا داروها را عطاران.
اما شکر آن قدر نباشد که در کاغذ است - کانهای شکر و کانهای دارو بیحد است.
و بینهایت در کاغذ کی گنجد ؟
#مقالات مولانا
اما به قدر طالب فرو میآید.
حكمت همچو باران است.
در معدن خویش بیپایان است،
اما به قدر مصلحت فرود آید
- در زمستان و در بهار و در تابستان و در پاییز، به قدر او و بیشتر و کمتر.
اما از آنجا که میآید، آنجا بیحد است.
شکر را در کاغذ کنند یا داروها را عطاران.
اما شکر آن قدر نباشد که در کاغذ است - کانهای شکر و کانهای دارو بیحد است.
و بینهایت در کاغذ کی گنجد ؟
#مقالات مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا بعضیها شاد نیستن
فاجعه اینه که تو با پروردگارت کدورت پیدا کنی و از خدا دلگیر بشی و دلگیر شدنتم مال ناشکریه
وقتی که شاد نیستی یعنی ناشکری.
#صحبتهای زیبای قمشه ای
فاجعه اینه که تو با پروردگارت کدورت پیدا کنی و از خدا دلگیر بشی و دلگیر شدنتم مال ناشکریه
وقتی که شاد نیستی یعنی ناشکری.
#صحبتهای زیبای قمشه ای
Audio
Khashayar Kakavand
خاموشی من، قفل نهان خانه ی عشق است
افسانه ی من، گریه ی مستانه ی عشق است
دیوانه دل من ، که درو فتنه زند جوش
گنجی است، که آرایش ویرانه ی عشق است
شوریده شد از ناخن عشق، این دل صد شاخ
این زلف پریشان شده، از شانه ی عشق است
صد دشنه خورد عقل، که خاری کشد از پای
این ها گل آن است، که بیگانه ی عشق است
از منطق و حکمت، نگشاید اثر شوق
این ها همه آرایش، افسانه ی عشق است
هر شمع، که در انجمن دهر، بر افروخت
گر آتش طور است، که پروانه ی عشق است
"عرفی"! دل افتاده ام از کعبه چه جویی؟
دیری است که او، فرش صنم خانه ی عشق است
#عرفی شیرازی
افسانه ی من، گریه ی مستانه ی عشق است
دیوانه دل من ، که درو فتنه زند جوش
گنجی است، که آرایش ویرانه ی عشق است
شوریده شد از ناخن عشق، این دل صد شاخ
این زلف پریشان شده، از شانه ی عشق است
صد دشنه خورد عقل، که خاری کشد از پای
این ها گل آن است، که بیگانه ی عشق است
از منطق و حکمت، نگشاید اثر شوق
این ها همه آرایش، افسانه ی عشق است
هر شمع، که در انجمن دهر، بر افروخت
گر آتش طور است، که پروانه ی عشق است
"عرفی"! دل افتاده ام از کعبه چه جویی؟
دیری است که او، فرش صنم خانه ی عشق است
#عرفی شیرازی
«رند کیست؟
آنکه به هیچ چیز سر فرود نمیآورد، از هیچ چیز نمیترسد، و زیر این چرخ کبود، ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است. نه خود را میبیند، و نه به ردّ و قبولِ غیر نظر دارد. اندر دو جهان که را بود زهرهی این؟»
عبدالحسین زرّینکوب
از کوچهی رندان
آنکه به هیچ چیز سر فرود نمیآورد، از هیچ چیز نمیترسد، و زیر این چرخ کبود، ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است. نه خود را میبیند، و نه به ردّ و قبولِ غیر نظر دارد. اندر دو جهان که را بود زهرهی این؟»
عبدالحسین زرّینکوب
از کوچهی رندان
هرجا که رفتهایم ز بهر تو رفتهایم
هرجا که آمدیم برای تو آمدیم
تو آن خویش باشی و ما نیز آن تو
ما مای خود نهایم که مای تو آمدیم
بیفیض تو ز فیض نیاید نفس زدن
در فن شاعری برضای تو آمدیم
#فیض کاشانی
هرجا که آمدیم برای تو آمدیم
تو آن خویش باشی و ما نیز آن تو
ما مای خود نهایم که مای تو آمدیم
بیفیض تو ز فیض نیاید نفس زدن
در فن شاعری برضای تو آمدیم
#فیض کاشانی
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد
برو معالجه خود کن ای نصیحتگو
شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد
#حافظ
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد
برو معالجه خود کن ای نصیحتگو
شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد
#حافظ