من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی
در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد
آن رفت که میرفتم در صومعه هر باری
جز بر در میخانه این بار نخواهم شد
از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن
از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد
از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت
وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد
چون یار من او باشد، بییار نخواهم ماند
چون غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم
چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد
تا هست عراقی را در درگه او باری
بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد
#فخرالدین_عراقی
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
تا هست ز نیک و بد در کیسهٔ من نقدی
در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد
آن رفت که میرفتم در صومعه هر باری
جز بر در میخانه این بار نخواهم شد
از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن
از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد
از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت
وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد
چون یار من او باشد، بییار نخواهم ماند
چون غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد
چون ساختهٔ دردم در حلقه نیارامم
چون سوختهٔ عشقم در نار نخواهم شد
تا هست عراقی را در درگه او باری
بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد
#فخرالدین_عراقی
اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حی توانا
اکبر و اعظم خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا
قسمت خود میخورند منعم و درویش
روزی خود میبرند پشه و عنقا
حاجت موری به علم غیب بداند
در بن چاهی به زیر صخره صما
جانور از نطفه میکند شکر از نی
برگتر از چوب خشک و چشمه ز خارا
شربت نوش آفرید از مگس نحل
نخل تناور کند ز دانه خرما
از همگان بینیاز و بر همه مشفق
از همه عالم نهان و بر همه پیدا
پرتو نور سرادقات جلالش
از عظمت ماورای فکرت دانا
خود نه زبان در دهان عارف مدهوش
حمد و ثنا میکند که موی بر اعضا
هر که نداند سپاس نعمت امروز
حیف خورد بر نصیب رحمت فردا
بارخدایا مهیمنی و مدبر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا
ما نتوانیم حق حمد تو گفتن
با همه کروبیان عالم بالا
سعدی از آن جا که فهم اوست سخن گفت
ور نه کمال تو وهم کی رسد آن جا
#حضرت_سعدی
صانع پروردگار حی توانا
اکبر و اعظم خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا
قسمت خود میخورند منعم و درویش
روزی خود میبرند پشه و عنقا
حاجت موری به علم غیب بداند
در بن چاهی به زیر صخره صما
جانور از نطفه میکند شکر از نی
برگتر از چوب خشک و چشمه ز خارا
شربت نوش آفرید از مگس نحل
نخل تناور کند ز دانه خرما
از همگان بینیاز و بر همه مشفق
از همه عالم نهان و بر همه پیدا
پرتو نور سرادقات جلالش
از عظمت ماورای فکرت دانا
خود نه زبان در دهان عارف مدهوش
حمد و ثنا میکند که موی بر اعضا
هر که نداند سپاس نعمت امروز
حیف خورد بر نصیب رحمت فردا
بارخدایا مهیمنی و مدبر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا
ما نتوانیم حق حمد تو گفتن
با همه کروبیان عالم بالا
سعدی از آن جا که فهم اوست سخن گفت
ور نه کمال تو وهم کی رسد آن جا
#حضرت_سعدی
معشوق_در_دل_عاشق
هر جا که باشی و در هر حال که باشی جهد کن تا محب باشی و عاشق باشی. و چون محبت ملک تو شد، همیشه محب باشی در گور و در حشر و در بهشت، الی مالانهایه. چون تو گندم کاشتی، قطعاً گندم روید و در انبار همان گندم باشد و در تنور همان گندم باشد.
مجنون خواست که پیش لیلی نامه نویسد. قلم در دست گرفت و این بیت گفت:
خَیالکَ فِی عَینی.
وَ اِسمُکَ فی فَمِی.
وَ ذِکرُکَ فی قَلبی.
اِلی اَینَ اکتُبُ؟
خیال تو مقیم چشم است.
و نام تو از زبان خالی نیست.
و ذکر تو در صمیم جان جای دارد.
پس نامه پیش کی نویسم؟ چون تو در این محلها میگردی.
قلم بشکست و کاغذ بدرید.
فیه_ما_فیه
هر جا که باشی و در هر حال که باشی جهد کن تا محب باشی و عاشق باشی. و چون محبت ملک تو شد، همیشه محب باشی در گور و در حشر و در بهشت، الی مالانهایه. چون تو گندم کاشتی، قطعاً گندم روید و در انبار همان گندم باشد و در تنور همان گندم باشد.
مجنون خواست که پیش لیلی نامه نویسد. قلم در دست گرفت و این بیت گفت:
خَیالکَ فِی عَینی.
وَ اِسمُکَ فی فَمِی.
وَ ذِکرُکَ فی قَلبی.
اِلی اَینَ اکتُبُ؟
خیال تو مقیم چشم است.
و نام تو از زبان خالی نیست.
و ذکر تو در صمیم جان جای دارد.
پس نامه پیش کی نویسم؟ چون تو در این محلها میگردی.
قلم بشکست و کاغذ بدرید.
فیه_ما_فیه
از حسن بصری پرسیدند :
ای شیخ !
دل های ما خفته است ،
که سخن تو
در دل های ما اثر نمی کند ،
چه کنیم ؟
گفت :
کاشکی خفته بود که اگر خفته را
بجنبانی بیدار شود .
دل های شما مرده است ،
که هرقدر می جنبانی
بیدار نمی گردد .
تذکره الاولیاء
ای شیخ !
دل های ما خفته است ،
که سخن تو
در دل های ما اثر نمی کند ،
چه کنیم ؟
گفت :
کاشکی خفته بود که اگر خفته را
بجنبانی بیدار شود .
دل های شما مرده است ،
که هرقدر می جنبانی
بیدار نمی گردد .
تذکره الاولیاء
🔵 به هوش باشیم 🔵
( ۱۹۶ )
⭕️جعلیاتِ نا آگاهان⭕️
در
❗️صفحاتِ مجازی❗️
⭕️جعلیاتِ افرادِ سودجو⭕️
🚫بنام بزرگان🚫
تاری بزن با ساز دل، آتش بزن بر راز دل
وانگه همین پیمانه را، لبریز کن با ناز دل
چنگی به دلداری زنی، سازی به غمخواری بزن
دلدار را پیمانه شو، سرریز شو باسازدل
این روزها داد دلم، گویی به آسمان رسد
چون ابر می آید ز دور، باران بخوان آوازه دل
بر چهرهء گلگون گل، رنگی زمستی نقش کن
تا چهچهه بلبل شود، بر گوش او آغاز دل
آید به گوشم نغمه ای، از دور دست زندگی
شهردلم آشوب شد، سویم بیا سرباز دل
با عشق راضی میشوی، دلدارشو اینک مگو
پیمانه ای دیگر بریز، تا من شوم شهباز دل
✅ #شاعر_اصلی
✍ #ناشناس
#جعل_شده بنام 👇
❌ #مولانا ❌
❌ #اشعار_جعلی_را_بشناسیم
❌ #متون_جعلی_را_بشناسیم
❌ #اشعار_جعلی_منتشر_نکنیم
🥀🌸🥀🌸🥀
( ۱۹۶ )
⭕️جعلیاتِ نا آگاهان⭕️
در
❗️صفحاتِ مجازی❗️
⭕️جعلیاتِ افرادِ سودجو⭕️
🚫بنام بزرگان🚫
تاری بزن با ساز دل، آتش بزن بر راز دل
وانگه همین پیمانه را، لبریز کن با ناز دل
چنگی به دلداری زنی، سازی به غمخواری بزن
دلدار را پیمانه شو، سرریز شو باسازدل
این روزها داد دلم، گویی به آسمان رسد
چون ابر می آید ز دور، باران بخوان آوازه دل
بر چهرهء گلگون گل، رنگی زمستی نقش کن
تا چهچهه بلبل شود، بر گوش او آغاز دل
آید به گوشم نغمه ای، از دور دست زندگی
شهردلم آشوب شد، سویم بیا سرباز دل
با عشق راضی میشوی، دلدارشو اینک مگو
پیمانه ای دیگر بریز، تا من شوم شهباز دل
✅ #شاعر_اصلی
✍ #ناشناس
#جعل_شده بنام 👇
❌ #مولانا ❌
❌ #اشعار_جعلی_را_بشناسیم
❌ #متون_جعلی_را_بشناسیم
❌ #اشعار_جعلی_منتشر_نکنیم
🥀🌸🥀🌸🥀
" گر تو کردی شکر و سعی مجتَهَد
غم مخور که صد چنان بازت دهد"
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
اگر تلاش وافی نمایی و شکرگویِ
نعمت های خداوند باشی, نعمتِ
بیشتر و بیشتر نصیب می بری...
غم مخور که صد چنان بازت دهد"
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
اگر تلاش وافی نمایی و شکرگویِ
نعمت های خداوند باشی, نعمتِ
بیشتر و بیشتر نصیب می بری...
" گر تو کردی شکر و سعی مجتَهَد
غم مخور که صد چنان بازت دهد"
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
اگر تلاش وافی نمایی و شکرگویِ
نعمت های خداوند باشی, نعمتِ
بیشتر و بیشتر نصیب می بری...
غم مخور که صد چنان بازت دهد"
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
اگر تلاش وافی نمایی و شکرگویِ
نعمت های خداوند باشی, نعمتِ
بیشتر و بیشتر نصیب می بری...
و گفت: مردمان سه گروهند؛ یکی ناآزرده با تو آزار دارد، و یکی بیازاری بیازارد، و یکی که بیازاری نیازارد.
ذکر شیخ ابوالحسن خَرَقانی
📙 تذکره الاولیا
عطار نیشابوری
ذکر شیخ ابوالحسن خَرَقانی
📙 تذکره الاولیا
عطار نیشابوری
اهنگهای قدیمی دهه۶۰
ویگن=آشتی
ویگن
قهر تو جون منو به لب رسونده دوری تو منو به جنون کشونده
قهر تو جون منو به لب رسونده دوری تو منو به جنون کشونده