شیخ_بهایی
ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی
بیوفا نگار من، میکند به کار من
خندههای زیر لب، عشوههای پنهانی
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟
ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمیخواهیم
حور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی
رسم و عادت رندیست، از رسوم بگذشتن
آستین این ژنده، میکند گریبانی
زاهدی به میخانه، سرخ روز میدیدم
گفتمش: مبارک باد بر تو این مسلمانی
زلف و کاکل او را چون به یاد میآرم
مینهم پریشانی بر سر پریشانی
خانهٔ دل ما را از کرم، عمارت کن!
پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی
ما سیه گلیمان را جز بلا نمیشاید
بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانی
ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی
بیوفا نگار من، میکند به کار من
خندههای زیر لب، عشوههای پنهانی
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟
ما ز دوست غیر از دوست، مقصدی نمیخواهیم
حور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی
رسم و عادت رندیست، از رسوم بگذشتن
آستین این ژنده، میکند گریبانی
زاهدی به میخانه، سرخ روز میدیدم
گفتمش: مبارک باد بر تو این مسلمانی
زلف و کاکل او را چون به یاد میآرم
مینهم پریشانی بر سر پریشانی
خانهٔ دل ما را از کرم، عمارت کن!
پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی
ما سیه گلیمان را جز بلا نمیشاید
بر دل بهائی نه هر بلا که بتوانی
دل از نظر تو جاودانی گردد
غم با الم تو شادمانی گردد
گر باد به دوزخ برد از کوی تو خاک
آتش همه آب زندگانی گردد
ابوسعید ابوالخیر
غم با الم تو شادمانی گردد
گر باد به دوزخ برد از کوی تو خاک
آتش همه آب زندگانی گردد
ابوسعید ابوالخیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#همایون_شجریان:
جمال در نظر و شوق همچنان باقیست
گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست
غلام قامت آن لعبت قباپوشم
که در محبت رویش هزار جامه قباست
#خسرو_آواز:
گر ز حال دل خبر داری بگو
ور نشانی مختصر داری بگو
مرگ را دانم ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیک تر داری بگو
جمال در نظر و شوق همچنان باقیست
گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست
غلام قامت آن لعبت قباپوشم
که در محبت رویش هزار جامه قباست
#خسرو_آواز:
گر ز حال دل خبر داری بگو
ور نشانی مختصر داری بگو
مرگ را دانم ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیک تر داری بگو
Mast معین ـ مست
Moein
معین
مست
آنکه بیباده کند جان مرا مست کجاست
و آنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست
آنکه سوگند خورم جز به سر اونخورم
وآنکه سوگند من و توبه ام بشکست کجاست
#مولانا
مست
آنکه بیباده کند جان مرا مست کجاست
و آنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست
آنکه سوگند خورم جز به سر اونخورم
وآنکه سوگند من و توبه ام بشکست کجاست
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
● از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند:
| "عبادت" چیست؟
فرمود:
عبادت "خدمت" کردن به "خلق" است...
پرسیدند: چگونه؟!
گفت: اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال
داری، "رضای خدا" و "مردم" را در نظر
داشته باشی؛
"این نامش عبادت است."
پرسیدند:
پس "نماز و روزه و خمس..."
این ها چه هستند؟؟؟
گفت: اینها "اطاعت" هستند که باید
بنده برای "نزدیک شدن" به "خدا" انجام
دهد تا "انوار حق" بگیرد...
| "عبادت" چیست؟
فرمود:
عبادت "خدمت" کردن به "خلق" است...
پرسیدند: چگونه؟!
گفت: اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال
داری، "رضای خدا" و "مردم" را در نظر
داشته باشی؛
"این نامش عبادت است."
پرسیدند:
پس "نماز و روزه و خمس..."
این ها چه هستند؟؟؟
گفت: اینها "اطاعت" هستند که باید
بنده برای "نزدیک شدن" به "خدا" انجام
دهد تا "انوار حق" بگیرد...
چنـین گفتنـــد، پیـــران مقـــدم
که از مَردی زدندی، در میان دَم
که هفتاد و دو شد، شرط فُتُوَّت
یکی زان شرطهــا، باشــد مُرّوَت
نخستین، راستی را پیشه کردن
چو نیـکان از بدی اندیشه کردن
#عطار
که از مَردی زدندی، در میان دَم
که هفتاد و دو شد، شرط فُتُوَّت
یکی زان شرطهــا، باشــد مُرّوَت
نخستین، راستی را پیشه کردن
چو نیـکان از بدی اندیشه کردن
#عطار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
" گـفتـم ببینـمش مگـرم
درد اشـتـیـاق سـاکـن شـود
بـدیـدم و مشـتاق تر شـدم "
#استاد_شجریان
" گـفتـم ببینـمش مگـرم
درد اشـتـیـاق سـاکـن شـود
بـدیـدم و مشـتاق تر شـدم "
#استاد_شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شیخ گفت : نیکوترین خُلقِ صوفی، تواضع است و هر آن کس که گنج تواضع در کُنج دل بنهاد ، همه روزه از آن خُلقِ نیکو خرج تواند کرد و معاشرت کردنِ او با خَلق آسان بوَد و همه کس در صحبت او آسایش یابند
#عوارف_المعارف
#عوارف_المعارف
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری
#حافظ
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است
نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری
#حافظ
امید از حق نباید بریدن؛
امید سر راه ایمنى است .اگر در راه نمی روى بارى سر راه را نگاهدار.
مگو که کژی ها کردم. تو راستى را پیش گیر هیچ کژى نماند
راستى همچون عصاى موسى است، آن کژی ها همچون سِحرهاست، چون راستى بیاید همه را بخورد.
#فیه_ما_فیه
#مولانا
امید سر راه ایمنى است .اگر در راه نمی روى بارى سر راه را نگاهدار.
مگو که کژی ها کردم. تو راستى را پیش گیر هیچ کژى نماند
راستى همچون عصاى موسى است، آن کژی ها همچون سِحرهاست، چون راستى بیاید همه را بخورد.
#فیه_ما_فیه
#مولانا
اگر ما آدم بزرگها مى دونستيم كه، هم من و هم تو، روباهِ جان، از يک سرچشمه آمديم و به يک جا مى رويم،اينگونه ناسپاس حضور و وجود تو نبوديم،من و تو و همه مخلوقات، پاره هاى يک هستى هستيم.
#شازده_کوچولو
#آنتوان_دو_سنت_اگزوپری
#مترجم_حدیثه_مقیمی
#شازده_کوچولو
#آنتوان_دو_سنت_اگزوپری
#مترجم_حدیثه_مقیمی
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
سعدی
روزی ابوسعید شخصی را دید که در حال نوشتن است .
پرسید چه میکنی ؟
جواب داد حکایت مینویسم.
گفت :خ
" حکایت نویس نباش ، آن چنان باش که از تو حکایت کنند. "
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
سعدی
روزی ابوسعید شخصی را دید که در حال نوشتن است .
پرسید چه میکنی ؟
جواب داد حکایت مینویسم.
گفت :خ
" حکایت نویس نباش ، آن چنان باش که از تو حکایت کنند. "