چه مستیم چه مستیم از آن شاه که هستیم
بیایید بیایید که تا دست برآریم
چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیم
که امروز همه روز خمیریم و خماریم
#مولانای_جان
بیایید بیایید که تا دست برآریم
چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیم
که امروز همه روز خمیریم و خماریم
#مولانای_جان
مپرسید مپرسید ز احوال حقیقت
که ما باده پرستیم نه پیمانه شماریم
شما مست نگشتید وزان باده نخوردید
چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم
#مولانای_جان
که ما باده پرستیم نه پیمانه شماریم
شما مست نگشتید وزان باده نخوردید
چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم
#مولانای_جان
از ما بت عیار گریزان باشد
وز یاری ما یار گریزان باشد
او عقل منور است و ما مست وییم
عقل از سر خمار گریزان باشد
#مولانای_جان
وز یاری ما یار گریزان باشد
او عقل منور است و ما مست وییم
عقل از سر خمار گریزان باشد
#مولانای_جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پروردگارا
بازشب است و..
باز دلم هوای تو دارد..
بار خدایا!
آرامش دل
جز با ذکر نام زیبای تو
حاصل نمی شود
ای مهربان ترینِ مهربانان
دل های عزیزانم را
سرشار آرامش گردان
شبتون در پناه خدا
بازشب است و..
باز دلم هوای تو دارد..
بار خدایا!
آرامش دل
جز با ذکر نام زیبای تو
حاصل نمی شود
ای مهربان ترینِ مهربانان
دل های عزیزانم را
سرشار آرامش گردان
شبتون در پناه خدا
باور نميكنم خدا به كسي بگويد:
" نه...! "
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم....
٢- یه کم صبر کن....
٣- پيشنهاد بهتري برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو... شاید خداست
که در آغوشش می فشاردت
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن!
صبر اوج احترام به حکمت خداست.
وقتى خدا میخواد بهت يك آغاز دوباره بده، معمولا با يك پايان شروع ميشه. براى درهاى بسته ى زندگيت شكرگزار باش. چون اونها ما رو به سمت درهاى مناسب هدايت ميكنن.
خدا هرگز دیر نمی کند.
هرآنچه که نیاز داری، در زمان درستش به تو می رسد.
خدایا شکرت بابت همه چیزی که به ما دادی
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد چهارشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
طلایی ترین روزها
ارزانی نگاه مهربانت
و هزار گل یاس
پیشکش قلب با صفایت
امروزت به مهر
به شادی
سلامتی
رزق و روزی حلال
شادابی
تندرستی
کمک به نیازمند
🌺🌺🌺
شاد باشی
" نه...! "
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم....
٢- یه کم صبر کن....
٣- پيشنهاد بهتري برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو... شاید خداست
که در آغوشش می فشاردت
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن!
صبر اوج احترام به حکمت خداست.
وقتى خدا میخواد بهت يك آغاز دوباره بده، معمولا با يك پايان شروع ميشه. براى درهاى بسته ى زندگيت شكرگزار باش. چون اونها ما رو به سمت درهاى مناسب هدايت ميكنن.
خدا هرگز دیر نمی کند.
هرآنچه که نیاز داری، در زمان درستش به تو می رسد.
خدایا شکرت بابت همه چیزی که به ما دادی
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد چهارشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
طلایی ترین روزها
ارزانی نگاه مهربانت
و هزار گل یاس
پیشکش قلب با صفایت
امروزت به مهر
به شادی
سلامتی
رزق و روزی حلال
شادابی
تندرستی
کمک به نیازمند
🌺🌺🌺
شاد باشی
نیایش صبحگاهی
ای که میدانی ندارم ،
غیر درگاهت «پناهی»
دیگر ازمن برمگردان،
روی خود، گاهی «نگاهی»
#مهدی_اخوان_ثالث
درود روز وعاقبتتون بخیر
ای که میدانی ندارم ،
غیر درگاهت «پناهی»
دیگر ازمن برمگردان،
روی خود، گاهی «نگاهی»
#مهدی_اخوان_ثالث
درود روز وعاقبتتون بخیر
برای دوست رفیقی که خالی از خلل است
محبت نبی و آل و علم با عمل است
صفیف شو به عمل راه آخرت تنگ است
به علم کوش که عمر عزیز بیبدل است
نه من ز بیعملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بیعمل است
چو غائب است امام زمانه یکباره
جهان و کار جهان بیثبات و بیمحل است
دلم امید فراوان به وصل او دارد
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
خدای هر دو جهان هرچه خواست کرد مگو
«که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است»
خداست فاتح ابواب و خالق اسباب
فرو فرستد آن را که کرده در ازل است
برای آن که ظهور امام زود شود
همیشه ورد سحرگاه فیض العجل است
«فیض کاشانی»
محبت نبی و آل و علم با عمل است
صفیف شو به عمل راه آخرت تنگ است
به علم کوش که عمر عزیز بیبدل است
نه من ز بیعملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بیعمل است
چو غائب است امام زمانه یکباره
جهان و کار جهان بیثبات و بیمحل است
دلم امید فراوان به وصل او دارد
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
خدای هر دو جهان هرچه خواست کرد مگو
«که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است»
خداست فاتح ابواب و خالق اسباب
فرو فرستد آن را که کرده در ازل است
برای آن که ظهور امام زود شود
همیشه ورد سحرگاه فیض العجل است
«فیض کاشانی»
در دل ز حق تعالی، شکریست بینهایت
کو در کتاب خود کرد، در شأن تو حکایت
در وعده وصالت، نستخلفنّهم گفت
جان گر فشانم ارزد، این لطف و این عنایت
روزی که حق جدت، اشرار غصب کردند
کرد این خطای منکر، در آل او سرایت
کس تشنه شما را، دیگر نداد آبی
گفتی ولی شناسان، رفتند از آن ولایت
از شور کربلا شد، دلها کباب کانجا
سرها بریده بینی، بیجرم و بیجنایت
هرچند فکر کردم، جز وحشتم نیفزود
زنهار از این حکایت، فریاد از این روایت
شد در شب خفایت، راه مراد من گم
از گوشهای برون آی، ای کوکب هدایت
گر تو کنی عذابم، رو از تو برنتابم
جور از حبیب خوشتر، کز مدعی رعایت
مهر امام باید، ورنه چه سود ای فیض
قرآن به سبعه خواندن در چارده روایت؟!
«فیض کاشانی»
کو در کتاب خود کرد، در شأن تو حکایت
در وعده وصالت، نستخلفنّهم گفت
جان گر فشانم ارزد، این لطف و این عنایت
روزی که حق جدت، اشرار غصب کردند
کرد این خطای منکر، در آل او سرایت
کس تشنه شما را، دیگر نداد آبی
گفتی ولی شناسان، رفتند از آن ولایت
از شور کربلا شد، دلها کباب کانجا
سرها بریده بینی، بیجرم و بیجنایت
هرچند فکر کردم، جز وحشتم نیفزود
زنهار از این حکایت، فریاد از این روایت
شد در شب خفایت، راه مراد من گم
از گوشهای برون آی، ای کوکب هدایت
گر تو کنی عذابم، رو از تو برنتابم
جور از حبیب خوشتر، کز مدعی رعایت
مهر امام باید، ورنه چه سود ای فیض
قرآن به سبعه خواندن در چارده روایت؟!
«فیض کاشانی»
ای درویش!
روح انسانی بغایت لطیف است اما هیچ نسبت ندارد به لطافت ذات خدای؛
ذات خدای تعالی بغایت لطیفِ لطیفِ لطیف است.
پس از موجودات هیچ چیز ذات خدای تعالی را خرق نتواند کرد، از جهت آن که کثیف به لطیف نتواند رسید، و هیچ چیز حجاب ذات خدای تعالی نتواند کرد و هر چیز که لطیف تر بود احاطت آن بیشتر بود و هر چیز که احاطت وی بیشتر باشد آگاهی وی بیشتر بود.
ذات خدای تعالی لطیف حقیقی است و دانای حقیقی است؛
این است معنی «وهو اللطیف الخبیر».
به همین یک آیت می بایست که اهل عالم به حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سلم ایمان آوردندی اما از آن رو ایمان نیاوردند که معنی «و هو اللطیف الخبیر» را در نیافتند. پیدا باشد که در عالم فقط چند کس معنی «وهو اللطیف الخبیر» را دریافته باشند.
و اگر کسی که این معنی را در نیافته باشد از این آیت چه فهم کند که «و هو معکم اینما کنتم و الله بما تعملون بصیر» (و هر جا که باشید او با شماست و خداوند بر آن چه می کنید بیناست)
سوره حدید آیه ۴
عزیزالدین نسفی
روح انسانی بغایت لطیف است اما هیچ نسبت ندارد به لطافت ذات خدای؛
ذات خدای تعالی بغایت لطیفِ لطیفِ لطیف است.
پس از موجودات هیچ چیز ذات خدای تعالی را خرق نتواند کرد، از جهت آن که کثیف به لطیف نتواند رسید، و هیچ چیز حجاب ذات خدای تعالی نتواند کرد و هر چیز که لطیف تر بود احاطت آن بیشتر بود و هر چیز که احاطت وی بیشتر باشد آگاهی وی بیشتر بود.
ذات خدای تعالی لطیف حقیقی است و دانای حقیقی است؛
این است معنی «وهو اللطیف الخبیر».
به همین یک آیت می بایست که اهل عالم به حضرت محمد صلی الله علیه وآله و سلم ایمان آوردندی اما از آن رو ایمان نیاوردند که معنی «و هو اللطیف الخبیر» را در نیافتند. پیدا باشد که در عالم فقط چند کس معنی «وهو اللطیف الخبیر» را دریافته باشند.
و اگر کسی که این معنی را در نیافته باشد از این آیت چه فهم کند که «و هو معکم اینما کنتم و الله بما تعملون بصیر» (و هر جا که باشید او با شماست و خداوند بر آن چه می کنید بیناست)
سوره حدید آیه ۴
عزیزالدین نسفی
گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد. خود را در آب میدید و میرمید. او میپنداشت که از دیگری میرمد. نمیدانست که از خود میرمد. همه اخلاق بد از ظلم و کین و حسد و بیرحمی و کبر در توست، نمیرنجی. چون آن را در دیگری میبینی، میرمی و میرنجی!
مثنوی معنوی
مثنوی معنوی
کاروان میرود و بار سفر میبندند
تا دگربار که بیند که به ما پیوندند
خیلتاشان جفاکار و محبان ملول
خیمه را همچو دل از صحبت ما برکندند
آن همه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدایی پس پشت افکندند
طمع از دوست نه این بود و توقع نه چنین
مکن ای دوست که از دوست جفا نپسندند
ما همانیم که بودیم و محبت باقیست
ترک صحبت نکند دل که به مهر آکندند
عیب شیرین دهنان نیست که خون میریزند
جرم صاحب نظرانست که دل میبندند
مرض عشق نه دردیست که میشاید گفت
با طبیبان که در این باب نه دانشمندند
ساربان رخت منه بر شتر و بار مبند
که در این مرحله بیچاره اسیری چندند
طبع خرسند نمیباشد و بس مینکند
مهر آنان که به نادیدن ما خرسندند
مجلس یاران بی ناله سعدی خوش نیست
شمع میگرید و نظارگیان میخندند
#حضرت_سعدی
تا دگربار که بیند که به ما پیوندند
خیلتاشان جفاکار و محبان ملول
خیمه را همچو دل از صحبت ما برکندند
آن همه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدایی پس پشت افکندند
طمع از دوست نه این بود و توقع نه چنین
مکن ای دوست که از دوست جفا نپسندند
ما همانیم که بودیم و محبت باقیست
ترک صحبت نکند دل که به مهر آکندند
عیب شیرین دهنان نیست که خون میریزند
جرم صاحب نظرانست که دل میبندند
مرض عشق نه دردیست که میشاید گفت
با طبیبان که در این باب نه دانشمندند
ساربان رخت منه بر شتر و بار مبند
که در این مرحله بیچاره اسیری چندند
طبع خرسند نمیباشد و بس مینکند
مهر آنان که به نادیدن ما خرسندند
مجلس یاران بی ناله سعدی خوش نیست
شمع میگرید و نظارگیان میخندند
#حضرت_سعدی
شرح جامع مثنوی معنوی، استاد کریم زمانی
حکایت پنجاه و سوم ،دفتر سوم
حکایت نابینا و مُصحَف
۱۸۶۵_ آمد از حضرت ندا کِای مردِکار
ای به هر رنجی به ما امّیدوار
از بارگاه الهی ندا آمد که: ای شایسته مردی که در هر رنجی به رحمت ما امیدواری.
مرد کار: آنکه کارها را به وجه احسن هم انجام دهد، ماهر، استاد،حاذق، مرد کار الهی
۱۸۶۶_ حُسنِ ظَنَّ ست و، امیدی خوش تو را
که تو را گوید به هر دَم برتر آ
تو به رحمت ما نیک گمانی و امیدوار، و همین حُسنِ ظنّ و امیدواری توست که دستت را می گیرد و لحظه به لحظه به مقام والاتری میبرد.
۱۸۶۷_ هر زمان که قصدِ خواندن باشدت
یا ز مُصحف ها قرائت بایدت
هرگاه خواستی قران بخوانی و یا لازم شد که از نسخههای متعدد قرآن کریم با قرائت های مختلف قاریان، آیاتی تلاوت کنی.( اکبر آبادی معتقد است که در مصرع دوم ،منظور از" قرائتِ مُصحَف ها" قرائت هفتگانه قاریان و راویان قرآن کریم است. بیت فوق بر قول او شرح یافته است.)
۱۸۶۸_ من در آن دَم وادَهَم چشمِ تو را
تا فروخوانی ، مُعَظِّم جوهرآ
من (حق تعالی) در آن لحظه، چشم تو را بینا می کنم تا بتوانی حروف قرآنی را بخوانی. (جواهرآ همان جوهر را است که بنا به ضرورت وزن، تخفیف یافته است. منظور از آن حروف و کلمات قرآنِ شریف است .نیز گفته اند: تا گوهرِ والای قرآن را دریابی.)
۱۸۶۹ _همچنان کرد و هر آنگاهی که من
واگشایم مُصحَف اندر خواندن
خداوند، همین کار را هم کرد، بنابراین هر وقت که من قرآن کریم را پیش روی خود می گشایم تا بخوانم.
۱۸۷۰_ آن خَبیری که نشد غافل زکار
آن گرامی پادشاه و، کردگار
آن پادشاه بلند مرتبه و آن آفریدگار دانا که هرگز از امری غافل نیست.
۱۸۷۱_ باز بخشد بینشم آن شاهِ فرد
در زمان، همچون چراغِ شب نورد
آن سلطان یگانه بیدرنگ بینایی مرا که همچون چراغی شب افروز بود به من عطا می فرماید.
۱۸۷۲ _ زین سبب، نَبوَد ولی را اعتراض
هرچه بستاند، فرستد اِعتیاض
این بیت را می توان به دو وجه معنی کرد: وجه اول میتوان منظور از "ولی" را حضرت حق دانست، خدا که ولی مومنان است، نمیشود به افعالش ایراد گرفت، زیرا خدا هر چه از آدمی بگیرد، مانند آن (و یا بهتر از آن) را می دهد. درجه دوم میتوان مراد از "ولی" را انسان کامل گرفت: از آنجا که اولیاءالله به رحمت حق یقین دارند، به کارهای او اعتراض نمیکنند زیرا میدانند که حق تعالی هرچه بگیرد، عوضش را می دهد.
اعتیاض: عوض گرفتن
حکایت پنجاه و سوم ،دفتر سوم
حکایت نابینا و مُصحَف
۱۸۶۵_ آمد از حضرت ندا کِای مردِکار
ای به هر رنجی به ما امّیدوار
از بارگاه الهی ندا آمد که: ای شایسته مردی که در هر رنجی به رحمت ما امیدواری.
مرد کار: آنکه کارها را به وجه احسن هم انجام دهد، ماهر، استاد،حاذق، مرد کار الهی
۱۸۶۶_ حُسنِ ظَنَّ ست و، امیدی خوش تو را
که تو را گوید به هر دَم برتر آ
تو به رحمت ما نیک گمانی و امیدوار، و همین حُسنِ ظنّ و امیدواری توست که دستت را می گیرد و لحظه به لحظه به مقام والاتری میبرد.
۱۸۶۷_ هر زمان که قصدِ خواندن باشدت
یا ز مُصحف ها قرائت بایدت
هرگاه خواستی قران بخوانی و یا لازم شد که از نسخههای متعدد قرآن کریم با قرائت های مختلف قاریان، آیاتی تلاوت کنی.( اکبر آبادی معتقد است که در مصرع دوم ،منظور از" قرائتِ مُصحَف ها" قرائت هفتگانه قاریان و راویان قرآن کریم است. بیت فوق بر قول او شرح یافته است.)
۱۸۶۸_ من در آن دَم وادَهَم چشمِ تو را
تا فروخوانی ، مُعَظِّم جوهرآ
من (حق تعالی) در آن لحظه، چشم تو را بینا می کنم تا بتوانی حروف قرآنی را بخوانی. (جواهرآ همان جوهر را است که بنا به ضرورت وزن، تخفیف یافته است. منظور از آن حروف و کلمات قرآنِ شریف است .نیز گفته اند: تا گوهرِ والای قرآن را دریابی.)
۱۸۶۹ _همچنان کرد و هر آنگاهی که من
واگشایم مُصحَف اندر خواندن
خداوند، همین کار را هم کرد، بنابراین هر وقت که من قرآن کریم را پیش روی خود می گشایم تا بخوانم.
۱۸۷۰_ آن خَبیری که نشد غافل زکار
آن گرامی پادشاه و، کردگار
آن پادشاه بلند مرتبه و آن آفریدگار دانا که هرگز از امری غافل نیست.
۱۸۷۱_ باز بخشد بینشم آن شاهِ فرد
در زمان، همچون چراغِ شب نورد
آن سلطان یگانه بیدرنگ بینایی مرا که همچون چراغی شب افروز بود به من عطا می فرماید.
۱۸۷۲ _ زین سبب، نَبوَد ولی را اعتراض
هرچه بستاند، فرستد اِعتیاض
این بیت را می توان به دو وجه معنی کرد: وجه اول میتوان منظور از "ولی" را حضرت حق دانست، خدا که ولی مومنان است، نمیشود به افعالش ایراد گرفت، زیرا خدا هر چه از آدمی بگیرد، مانند آن (و یا بهتر از آن) را می دهد. درجه دوم میتوان مراد از "ولی" را انسان کامل گرفت: از آنجا که اولیاءالله به رحمت حق یقین دارند، به کارهای او اعتراض نمیکنند زیرا میدانند که حق تعالی هرچه بگیرد، عوضش را می دهد.
اعتیاض: عوض گرفتن
حقیقت آیینهای بود که از آسمان و از دست خدا به زمین افتاد و شکست. هرکس تکهای از آن را برداشت و خود را در آن دید؛ گمان کرد حقیقت نزد اوست.
حال آنکه حقیقت نزد همگان پخش بود!
فیه ما فیه
حال آنکه حقیقت نزد همگان پخش بود!
فیه ما فیه
تنها موجودی که غذای جدید می خواهد، انسان است؛ هم جسمانی و هم روحانی.
تفاوت انسان با همه موجودات این است که انسان حد یقف ندارد
و انسان چون حد ندارد، اگر خوی ابلیسی بگیرد، از شیطان قوی تر می شود.
دکتر دینانی
تفاوت انسان با همه موجودات این است که انسان حد یقف ندارد
و انسان چون حد ندارد، اگر خوی ابلیسی بگیرد، از شیطان قوی تر می شود.
دکتر دینانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مقدار یار همنفس
چون من نداند
هیچ کس...
✍سعدی جان
(پگاهتان نیک)
چون من نداند
هیچ کس...
✍سعدی جان
(پگاهتان نیک)