درعشق گمان خود عیان باید کرد
ترک بد و نیک این جهان باید کرد
گر گوید: «ترکِ دو جهان باید داد.»
بیآنکه چرا کنی چنان باید کرد
#شیخ_عطار_نیشابوری
ترک بد و نیک این جهان باید کرد
گر گوید: «ترکِ دو جهان باید داد.»
بیآنکه چرا کنی چنان باید کرد
#شیخ_عطار_نیشابوری
ای درویش! به یقین بدان که در جمله ادیان و مذاهب،
صحبت نیکان و راحت رسانیدن به همه کس «طاعت»است،
با خلق خدای صلح کردن و اخلاق نیک «بهشت»است،
صحبت بدان و فرمانبرداری ایشان و آزار رسانیدن «معصیت»است.....
و نکوهش خلق خدای کردن و اخلاق بد «دوزخ»است.
#عزیزالدین_نسفی
صحبت نیکان و راحت رسانیدن به همه کس «طاعت»است،
با خلق خدای صلح کردن و اخلاق نیک «بهشت»است،
صحبت بدان و فرمانبرداری ایشان و آزار رسانیدن «معصیت»است.....
و نکوهش خلق خدای کردن و اخلاق بد «دوزخ»است.
#عزیزالدین_نسفی
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
#حافظ
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
#حافظ
خواجه خیرست این دَوادَو چیستت؟
گم شده اینجاکه داری، کیستت؟
اگر کسی در این اثنا به تو بگوید: ای آقا، انشاء الله که خیر است! برای چه اینقدر می دوی؟ گمشده تو در اینجا کیست؟
دَوادَو: دویدن به هر طرف
گوییش: خیرست، لیکن خیرِ من
کس نشاید که بداند غيرِ من
تو راز را فاش نمی کنی و فقط به او می گویی: بله، البته که خیر است، ولی خیری که تنها
به من می رسد، و سزاوار نیست که این راز را کسی جز من بداند.
گر بگویم، نَک نشانم فَوت شد
چون نشان شد فَوت، وقتِ موت شد
تو به آن شخص می گویی: اگر به تو نشانی از آن بگویم، نشانی را از کف خواهم داد، و هرگاه آن نشان را از دست دهم مرگم فرا خواهد رسید.
شرح مثنوی
گم شده اینجاکه داری، کیستت؟
اگر کسی در این اثنا به تو بگوید: ای آقا، انشاء الله که خیر است! برای چه اینقدر می دوی؟ گمشده تو در اینجا کیست؟
دَوادَو: دویدن به هر طرف
گوییش: خیرست، لیکن خیرِ من
کس نشاید که بداند غيرِ من
تو راز را فاش نمی کنی و فقط به او می گویی: بله، البته که خیر است، ولی خیری که تنها
به من می رسد، و سزاوار نیست که این راز را کسی جز من بداند.
گر بگویم، نَک نشانم فَوت شد
چون نشان شد فَوت، وقتِ موت شد
تو به آن شخص می گویی: اگر به تو نشانی از آن بگویم، نشانی را از کف خواهم داد، و هرگاه آن نشان را از دست دهم مرگم فرا خواهد رسید.
شرح مثنوی
گفتم صنمی شدی که جان را وطنی
گفتا که حدیث جان مکن گر ز منی
گفتم که به تیغ حجتم چند زنی
گفتا که هنوز عاشق خویشتنی
#رباعی_مولانا
گفتا که حدیث جان مکن گر ز منی
گفتم که به تیغ حجتم چند زنی
گفتا که هنوز عاشق خویشتنی
#رباعی_مولانا
میهن پرستی، اندرز :
تو با هر که از دوده ما بُوَد
اگر پیر اگر مرد برنا بُوَد
همیشه به یزدان ستایش کنید
جهان آفرین را نیایش کنید
که من با سپاهی به سختی درم
به رنج و غم و شور بختی درم
رهایی نیابم سر انجام از این
خوشا باد نوشین ایران زمین
چو گیتی شود تنگ بر شهریار
تو گنج و تن و جان گرامی مدار
کز آن تخمه نامدار ارجمند
نماند است جز شهریار بلند
#گرامی_شاهنامه
سپهبد رستم
(نامه رستم پورِ هرمز به برادر خود ودادن هشدار
زمانیکه سپاهیان متجاوز اسلام به ایران زمین یورش آورده بودند )
#پندهای_شاهنامه
تو با هر که از دوده ما بُوَد
اگر پیر اگر مرد برنا بُوَد
همیشه به یزدان ستایش کنید
جهان آفرین را نیایش کنید
که من با سپاهی به سختی درم
به رنج و غم و شور بختی درم
رهایی نیابم سر انجام از این
خوشا باد نوشین ایران زمین
چو گیتی شود تنگ بر شهریار
تو گنج و تن و جان گرامی مدار
کز آن تخمه نامدار ارجمند
نماند است جز شهریار بلند
#گرامی_شاهنامه
سپهبد رستم
(نامه رستم پورِ هرمز به برادر خود ودادن هشدار
زمانیکه سپاهیان متجاوز اسلام به ایران زمین یورش آورده بودند )
#پندهای_شاهنامه
سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست
که هر چه بر سرِ ما میرود ارادتِ اوست
نظیرِ دوست ندیدم اگر چه از مَه و مِهر
نهادم آینهها در مقابلِ رخِ دوست
صبا ز حالِ دلِ تنگِ ما چه شرح دهد؟
که چون شِکَنجِ ورقهایِ غنچه تو بر توست
نه من سَبوکش این دیرِ رندسوزم و بس
بسا سَرا که در این کارخانه سنگ و سبوست
مگر تو شانه زدی زلفِ عنبرافشان را؟
که بادْ غالیهسا گشت و خاکْ عنبربوست
نثارِ رویِ تو هر برگِ گل که در چمن است
فدای قَدِّ تو هر سروبُن که بر لبِ جوست
زبانِ ناطقه در وصفِ شوق نالان است
چه جای کِلکِ بریدهزبانِ بیهُدهگوست؟
رخِ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت
چرا که حالِ نکو در قَفایِ فالِ نکوست
نه این زمان دلِ حافظ در آتشِ هوس است
که داغدار ازل همچو لالهٔ خودروست
#حضرت_حافظ
که هر چه بر سرِ ما میرود ارادتِ اوست
نظیرِ دوست ندیدم اگر چه از مَه و مِهر
نهادم آینهها در مقابلِ رخِ دوست
صبا ز حالِ دلِ تنگِ ما چه شرح دهد؟
که چون شِکَنجِ ورقهایِ غنچه تو بر توست
نه من سَبوکش این دیرِ رندسوزم و بس
بسا سَرا که در این کارخانه سنگ و سبوست
مگر تو شانه زدی زلفِ عنبرافشان را؟
که بادْ غالیهسا گشت و خاکْ عنبربوست
نثارِ رویِ تو هر برگِ گل که در چمن است
فدای قَدِّ تو هر سروبُن که بر لبِ جوست
زبانِ ناطقه در وصفِ شوق نالان است
چه جای کِلکِ بریدهزبانِ بیهُدهگوست؟
رخِ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت
چرا که حالِ نکو در قَفایِ فالِ نکوست
نه این زمان دلِ حافظ در آتشِ هوس است
که داغدار ازل همچو لالهٔ خودروست
#حضرت_حافظ
ای فدای تو هم دل و هم جان
وی نثار رهت هم این و هم آن
دل فدای تو، چون تویی دلبر
جان نثار تو، چون تویی جانان
دل رهاندن زدست تو مشکل
جان فشاندن به پای تو آسان
#هاتف_اصفهانی
وی نثار رهت هم این و هم آن
دل فدای تو، چون تویی دلبر
جان نثار تو، چون تویی جانان
دل رهاندن زدست تو مشکل
جان فشاندن به پای تو آسان
#هاتف_اصفهانی
دل بر ما شدهست دلبر ما
گل ما بیحدست و شکر ما
ما همیشه میان گلشکریم
زان دل ما قویست در بر ما
#مولانای_جان
گل ما بیحدست و شکر ما
ما همیشه میان گلشکریم
زان دل ما قویست در بر ما
#مولانای_جان
درد آمد بهتر از ملک جهان
تا بخوانی مرخدا را در نهان
#مثنوی_مولانا دفترسوم
📘رنج و مشکلات, چون تو را به
راز و نیاز با خداوند کشد, ارزشی
بسیار دارد...ارزشی فراتر از همه ی
دنیا...
تا بخوانی مرخدا را در نهان
#مثنوی_مولانا دفترسوم
📘رنج و مشکلات, چون تو را به
راز و نیاز با خداوند کشد, ارزشی
بسیار دارد...ارزشی فراتر از همه ی
دنیا...
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
#حضرت_حافظ
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
#حضرت_حافظ
«احساس گناه» نیرنگی است که با آن میتوان هر کسی را به بردگی درآورد.
شما نمیتوانید انسانی را بَرده سازید، مگر اینکه او را وادار سازید احساسِ گناه کند.
#اوشو
شما نمیتوانید انسانی را بَرده سازید، مگر اینکه او را وادار سازید احساسِ گناه کند.
#اوشو
ای دل چو فراق یار دیدی خون شو
وی دیده موافقت بکن جیحون شو
ای جان تو عزیزتر نهای از یارم
بی یار نخواهمت زتن بیرون شو
#ابوسعید_ابوالخیر
وی دیده موافقت بکن جیحون شو
ای جان تو عزیزتر نهای از یارم
بی یار نخواهمت زتن بیرون شو
#ابوسعید_ابوالخیر